بریده‌هایی از کتاب نمی دونم دارم چه کار می کنم، ولی به درک!

تغییری ایجاد کن. و همیشه می‌تونی به چیزی که پشت سرت گذاشتی برگردی.

«دریا» مقصد نیست. اصلاً نزدیک مقصد هم نیست. «دریا» شروعه.

تو این‌قدر راه اومدی که دیگه جایی واسه شک کردن به توانایی‌های خودت باقی نمی‌مونه

شاید کسی که هستی همونی‌یه که باید باشی.

انرژی‌ای که صرف می‌کنی برای نگرانی درمورد آینده‌ت همون انرژی‌ای‌یه که باید صرف کنی برای انجام یه کاری توی زمان حالِت.

جالب نیست که ما همیشه حسرت کارهایی رو می‌خوریم که انجام ندادیم نه حسرت کارهایی که انجام دادیم؟

اگه سعی کنی انرژیت رو صرف تغییر چیزهایی کنی که نمی‌تونی تغییر بدی دست آخر فقط احساسِ تحلیل رفتن می‌کنی اون هم سر هیچ و پوچ

مدام توی ذهنت به یه چیز منفی فکر می‌کنی تا اینکه اون فکر منفی اتفاق می‌افته اون‌وقت اسمش رو می‌ذاری بدشانسی.

بیشتر آدم‌ها چیزی که تو می‌خوای رو این‌قدر بدجور نمی‌خوان و این ابَرقدرت توئه.

تصمیمت رو بگیر دنیا هم باهات راه می‌یاد.

به نصیحت خودت عمل کن. ما توی تسلی دادن بقیه حرف نداریم. آن‌قدر که فراموش می‌کنیم وقتی بیشتر از همیشه بهش نیاز داریم، خودمون رو تسلی بدیم. نصیحت‌هایی که لازم داری، همین حالا هم درونت هستن. به حرف خودت گوش بده.

وقتی رفتم بود که تازه متوجه شدم بودن توی یه جای غریب بدون اینکه بدونم کجا می‌رم درواقع همون چیزی بود که بیشتر از همه بهش احتیاج داشتم.

می‌خوای همه‌چی رو با هم داشته باشی، ولی نمی‌تونی. می‌ترسی تصمیم اشتباه بگیری، به خاطر همین کلاً هیچ‌کاری نمی‌کنی. منتظر زمان عالی می‌مونی، ولی این وسط هرچی زمان هست از دست می‌دی. این هنوز هم عالی به حساب می‌یاد؟

هیچ‌چیز کاملاً طبق نقشه پیش نمی‌ره. هیچ‌چیز. بهترین نقشه اینه که به هرچی پیش اومد همون‌وقت واکنش نشون بدی.

وقتی به هیچ جات نیست که بقیه چه فکری می‌کنن اصلاً یه درخشش خاصی داری.

پذیرفتن تغییرات باعث رقم زدن فرصت‌ها می‌شه. و فرصت‌ها امیدواری ایجاد می‌کنن. امید هم نیرویی که برای به پیش رفتن نیاز داری رو به‌وجود می‌یاره.

با اشتباه کردن بیشتر یادمی‌گیری تا با سعی کردن برای اجتناب از اشتباه. زیادی فکرش رو نکن. کاری که به‌نظرت درست می‌یاد رو انجام بده. اگه اشتباهی هم کردی، همیشه می‌تونی درستش کنی.

بعضی روزها انگار از بقیهٔ روزها سنگین‌ترن اما همیشه وقت داری تا نفسی تازه کنی و دوباره سعی کنی.

از چی بیشتر از همه می‌ترسی؟ از اینکه چیزی تغییر کنه؟ یا از اینکه همه‌چیز همون‌طور بمونه؟

تو دل به کارهایی می‌دی که فکر می‌کنی لایق‌شونی.