بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه روز برای دیدن | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سه روز برای دیدن

بریده‌هایی از کتاب سه روز برای دیدن

نویسنده:هلن کلر
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۶۷ رأی
۴٫۳
(۶۷)
شمایی که چشم دارید هر چیزی را که بخواهید، می‌توانید ببینید. از خود می‌پرسم، چند نفر از شما زمانی که یک نمایش، یک فیلم یا هر منظره تماشایی را می‌بینید، خدا را برای معجزه بینایی شکر می‌کنید،
سپیده
  من دوستانم را از حالت صورت‌شان می‌شناسم، اما واقعاً نمی‌توانم شخصیت‌شان را با لمس کردن به تصویر بکشم. البته، شخصیت‌شان را از طریق ابزارهای دیگر می‌شناسم، از طریق افکاری که آنها برایم بیان می‌کنند و همچنین از طریق رفتارشان. اما منکر درک و شناخت عمیق‌تر آنها می‌شوم که مطمئنم از طریق دیدن آنها و عکس‌العمل‌های آنی و کوتاه چشم‌ها و چهره‌شان می‌توانم شناخت عمیق‌تری از آنها داشته باشم. دوستان صمیمی و نزدیکم را خوب می‌شناسم، زیرا آنها در طی روزها و سال‌ها در تمامی زمینه‌ها برای من شناخته شده‌اند، اما درباره دوستان موقتی، من تنها برداشت ناقصی از آنها دارم.
سپیده
با این همه ظاهراً کسانی که چشم دارند کم می‌بینند. تصاویر، رنگ و حرکت که جهان را پر می‌کنند بدیهی است. شاید، انسان برای چیزی که دارد کم قدردانی می‌کند و مشتاق چیزی است که ندارد.
سپیده
عاشقانه دست‌هایم را بر روی پوست صاف درخت توس یا پوسته زبر و درهم‌وبرهم درخت کاج می‌کشم. در بهار شاخه‌های درختان را که با امیدواری در جستجوی جوانه هستند، لمس می‌کنم؛ این یعنی اولین نشانه بیدار شدن طبیعت بعد از خواب زمستانی‌اش. من از شکل مخملی گل و کشف پیچ‌وخم‌های فوق‌العاده آن احساس شادی می‌کنم و چیزی از معجزه طبیعت برایم آشکار می‌شود. گاهی اوقات دستم را به‌آرامی روی درخت کوچکی قرار می‌دهم و جنب-وجوش شاد یک پرنده را حس می‌کنم که درحال آواز خواندن است. وقتی آب‌های خنک جوی به‌سرعت از بین انگشتانم می‌گذرد، لذت می‌برم. برای من فرش پرپشت و سرسبز برگ‌های سوزنی درخت کاج یا چمن‌های اسفنجی خوشایندتر از گران‌ترین فرش ایرانی است.
سپیده
تنها یک ناشنوا قدر شنیدن را می‌داند و یک نابینا موهبت‌های متعددی را که در بینایی نهفته است، درک می‌کند.
سپیده
من چون قدرت بینایی ندارم می‌خواهم به کسانی که می‌بینند توصیه‌ای کنم. یک توصیه برای آنهایی که از نعمت بینایی استفاده کامل می‌برند. از چشم‌هایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را می‌توان برای سایر حواس به‌کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمه‌های پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان‌که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که می‌خواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل‌ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان‌که گویی فردا هرگز نمی‌توانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید. از هر حس بیشترین استفاده را ببرید. عظمت و شکوه در تمامی جنبه‌های زیبایی که جهان به تو نشان می‌دهد از طریق ابزار متعدد ارتباطی‌ای است که طبیعت فراهم می‌کند. اما در میان تمامی حواس، مطمئنم که حس بینایی باید لذت‌بخش‌ترین حس باشد.
سپیده
شمایی که چشم دارید هر چیزی را که بخواهید، می‌توانید ببینید. از خود می‌پرسم، چند نفر از شما زمانی که یک نمایش، یک فیلم یا هر منظره تماشایی را می‌بینید، خدا را برای معجزه بینایی شکر می‌کنید
یاعلی
روز بعد ـ‌روز دوم بینایی با سپیده‌دم برمی‌خیزم و معجزه هیجان‌ـ انگیز تبدیل شدن شب به روز را می‌بینم. با احترام، به منظره باشکوهی می‌نگرم که خورشید در آن، زمین خواب‌آلود را بیدار می‌کند. در این روز، نگاه مختصر و سریعی به جهان گذشته و حال می‌اندازم.
یاعلی
در روز نخست، می‌خواهم افرادی را ببینم که مهربانی و ملاطفت و دوستی‌شان، زندگی‌ام را ارزشمند ساخته است. ابتدا دوست دارم مدتی طولانی به صورت معلم عزیزم خانم «آن سولیوان مک‌کی» نگاه کنم. هنگامی‌که کودک بودم پیشم آمد و جهان را برویم گشود
یاعلی
برای من فرش پرپشت و سرسبز برگ‌های سوزنی درخت کاج یا چمن‌های اسفنجی خوشایندتر از گران‌ترین فرش ایرانی است. برای من گذار فصل‌ها، نمایش مهیج و پایان‌ناپذیری است و همچنین حرکتی که با نوک انگشتانم احساس می‌کنم. گاهی قلبم با شوق فریاد می‌زند و می‌خواهد تمام این چیزها را ببیند
یاعلی
از خودم پرسیدم؛ چطور ممکن است حدود یک ساعت در جنگل پیاده‌روی کنی و هیچ چیز ارزشمندی نبینی؟ من که قدرت بینایی ندارم چیزهای زیادی پیدا می‌کنم که صرفاً از طریق لمس کردن توجهم را جلب می‌کند. تقارن ظریف برگ را حس می‌کنم.
یاعلی
اما ذهنم آن‌قدر با خاطرات باشکوه پر خواهد بود که زمان کمی برای تأسف و پشیمانی دارم.
lucifer
و این همان داستان قدیمی است که ممنون و قدردان چیزی که داریم نیستیم تا زمانی که آن را از دست بدهیم
lucifer
بعضی چیزها، دیدنی و خوشایند هستند و قلب و ذهن را از شادی و خوشحالی لبریز می‌کنند، اما برخی به‌طور ناخوشایندی، رقت‌بارند. برای دیدنی‌های ناراحت‌کننده چشم‌هایم را نمی‌بندم، چون آنها نیز بخشی از زندگی هستند.
LTM!
چیزهای زیادی برای دیدن وجود دارد.
LTM!
از خود می‌پرسم، چند نفر از شما زمانی که یک نمایش، یک فیلم یا هر منظره تماشایی را می‌بینید، خدا را برای معجزه بینایی شکر می‌کنید، این معجزه شما را قادر می‌سازد از رنگ‌های زیبا و حرکت‌ها لذت ببرید.
LTM!
می‌خواهم رنگ‌های گرم در قالیچه زیرپایم و عکس‌های روی دیوار و چیزهای بی‌اهمیتی را ببینم که می‌توانند سردی یک خانواده را به گرمی تبدیل ‌کنند.
LTM!
چقدر آسان‌تر و لذت‌بخش‌تر است برای شمایی که می‌توانید ببینید و به‌سرعت ویژگی‌های ذاتی شخص دیگر را با دیدن نکات ظریف گفتن و لحن صدا، لرزش عضله و حرکت دست دریابید.
LTM!
روزها در دورنمای بی‌انتها امتداد پیدا می‌کنند، بنابراین به کارهای بی‌اهمیت‌مان می‌پردازیم و به‌ندرت از نگرش بی‌تفاوت‌مان به زندگی آگاهیم.
LTM!
وقتی‌که زمان، پیش از ما در مناظر یکنواخت روزها و ماه‌ها و سال‌های زیادی که می‌آیند، امتداد پیدا می‌کند. البته، افرادی هم هستند که شعار خوش‌گذرانی «بخور، بنوش، شاد باش» را سر می‌دهند، اما اکثر مردم با حقیقت «مرگ قریب‌الوقوع» تنبیه خواهند شد.
LTM!

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

حجم

۱٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان