بدبیاری و ناگواریهای روزمره در شرایط روانی ما اثر دارند، ولی تعیینکننده نیستند.
:|
بیشتر مردم شادمانی را نتیجهٔ برخورداری بیشتر از جنبههای مثبت و بدبختی یا ناخشنودیشان را پیامد موارد منفی زندگیشان میدانند؛ یعنی شرایط، حوادث و رویدادهای بیرونی خشنودی و شادمانی یا ناخشنودی آنها را تعیین میکند. در واقع این افراد خود را در خشنود یا ناخشنودبودن خود چندان سهیم نمیدانند.
:|
منظور از مسئول بودن این نیست که خود را سرزنش کنیم و احساس گناه داشته باشیم؛ بلکه به این معناست که خود را مسئول زندگی، رفتار و اقداماتمان بدانیم.
:|
۶. من مسئول چگونگی برخورد با دیگران هستم؛ مثل فرزندان، والدین، همسر، خواهر، برادر، همسایه، رفقا، فروشندهها و کارمندان ادارهها.
۷. من مسئول معنادهی یا شکست در معنادهی به وجودم در این کرهٔ خاکی، هستم.
۸. من مسئول خشنودی و رضایتمندی خود هستم.
۹. من مسئول تمام جنبههای زندگی خود، اعم از مادی، احساسی، شناختی، فکری و معنوی هستم.
۱۰. من مسئول پیامد تصمیمها و اقدامها یا بیتصمیمی و انفعال خود هستم.
:|
در نگاهی اجمالی، مسئولیتپذیری به معنای درک مفاهیم زیر است:
۱. من مسئول انتخابها و اعمالم هستم.
۲. من مسئول شیوهٔ اولویتبندی زمان و انرژیِ خود هستم.
۳. من مسئول آن سطح از حضور ذهن، هشیاری و توجهی هستم که به محل کار میآورم.
۴. من مسئول مراقبت لازم یا بیتوجهی نسبت به بدنم هستم.
۵. من مسئولِ حفظ رابطهای هستم که انتخاب کردهام در آن پای بگذارم یا به آن استمرار بخشم.
:|
به قول بودا: «اگر برایتان سودمند بود، ادامه دهید و به دیگران نیز توصیه کنید و اگر سودمند نبود، آن را به سادگی به سطل زباله بیندازید.»
:|