کتاب شبیخون به خفاش
۴٫۳
(۳۵)
خواندن نظرات«داشتن اطلاعاتی که نتوان از آن استفاده کرد، مثل حمل بارِ بیمصرف است. حملکننده فقط سنگینی بار را تحمیل میکند.»
الهم صلی علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم
در این میان، رادیوهای بیگانه؛ مثل صدای آمریکا، بیبیسی، دویچهوله و... هم شب و روز برای مردم ایران دلسوزی میکردند و تمام برنامههایشان را روی بزرگ کردن حزب جمهوری خلق مسلمان، هوادارانش و مرجعیت آقای شریعتمداری متمرکز کرده بودند؛ گویا در کشور غیر از آنها نه حزبی وجود دارد، نه مرجعی و نه جمعیتی.
من عصبی نیستم
بلندهمتان، آرزوی او کردند و در رسیدن به سایهی او، بر عهد خود با استواری، نسیم حیاتشان را گستردند، تا رضایت و لبخندش را بگیرند. آفرین بر آنها، آفرین!
roza
یک بار دیگر طریقهی دستگیری او را مرور کردیم و منتظر ماندیم. بالاخره رسول که خودش پشت فرمان نشسته بود، از ویلا خارج شد و از کنار خودروی ما گذشت. پانصد متر نرفته بود که از داخل جادهی فرعی، خودروی پیکانی با شدت تمام از سمت شاگرد با او تصادف کرد؛ به طوریکه درِ سمت راننده باز شد و کم مانده بود رسول به بیرون پرت شود که ما از پشت، سر رسیدیم. خیلی خونسرد، ولی اخمآلود از ماشین پیاده شد که بلافاصله بچهها، گونی را از پشت روی سرش کشیدند و گفتند: اگر صدایت دربیاید، یک گلوله حرامت میکنیم.
به دستش دستبند زدیم و او را سوار ماشین خودمان کردیم. در یکی از کوچهباغهای اطراف، پس از بستن دهان و چشم و پاهایش
محمد
او هم از انگلیس، هم از آمریکا و هم از شاه پول میگیرد؛ منتها سر آمریکا و انگلیس را نمیتواند کلاه بگذارد؛ اما سر فرح کلاه گذاشتن کار مشکلی نیست.
من عصبی نیستم
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
صفحه قبل
۱
صفحه بعد