آن کلام آسمانی پیامبر که فرمود "حسین منّی و انا من حسین" در کربلا تعریف و تبیین و تثبیت میشود.
در تقابل میان دو اسلام اصلی و بدلی، این حسین است که اسلام اصلی و دین محمدی را نمایندگی میکند؛ حسین منّی.
و بقای اسلام اصیل و تجدید ولایت اسلام محمدی و علوی بهدست حسین، محقق میشود؛ و انا من حسین.
وجود حسین از وجود محمد است و بقای محمد از وجود حسین.
چڪاوڪ
پیامبر خاتم برای پس از خود دو یادگار تفکیکناپذیر میان امت میگذارد:
"کتابالله و عترتی"
و با هزاران زبان، تأکید و تبیین میکند که این دو از هم تفکیکناپذیرند. این دو از هم جدا نمیشوند تا کنار حوض کوثر به من بپیوندند.
اما بلافاصله پس از ارتحال پیامبر، تلاش برای تفکیک این دو از هم آغاز میشود.
"حسبنا کتابالله" که در زمان حیات پیامبر و قبل از ارتحالش گفته میشود اولین و جسورانهترین گام برای تفکیک است.
مقصود از حسبنا کتابالله، فقط این نیست که پیامبر، امکان نوشتن وصیت خود مبنی بر جانشینی و وصایت و ولایت علی را پیدا نکند. مقابلهای جدی و رسمی با پیوند میان کتابالله و عترت پیامبر است.
چڪاوڪ
جایی که لقمهٔ حرام وارد شود، راه را خواهناخواه به روی حقیقت میبندد.
لقمهٔ حرام، ظلمت و قساوت میآورد و جایی برای هدایت و رحم و عطوفت باقی نمیگذارد.
مال حرام انسان را برده و بندهٔ دنیا میکند و بندی و بندهٔ دنیا هیچ حدّومرزی نمیشناسد و هیچ قاعده و قانونی محدودش نمیکند.
لقمهٔ حرام، فقط دین را از میدان به در نمیکند، مروّت و مردانگی را هم میتاراند.
حریت و آزادگی را هم سلب میکند
چڪاوڪ
مقابلهبهمثل مال زمانی است که مثلی وجود داشته باشد.
چڪاوڪ
تاریخ پر است از توطئه و دسیسه علیه صالحان.
چڪاوڪ
تیری که از سوی دشمن آمده است باید کمانه کند و بهسوی خودش بازگردد.
چڪاوڪ