آن زمان که مردمان دیوانۀ عشق میشوند
جنون خود را باز نمیشناسند
و نام «آفرودیت» بر آن میگذارند.
آبرنگ
دروغی بزرگتر از خوشبختی نمیتوان یافت.
آدمی به ظاهر آن خیره میشود
بیآنکه بتواند جانور مهیبی را که در آن پنهان است ببیند.
علی دائمی
او مرده، همین و بس.
خوشبختتر از من که زندهام.
pejman
«تروا» تسخیر نشد،
مردان «تروا» شکست نیافتند،
الاههای آنان را تسلیم کرد،
الاههای مکار و کینهتوز، همچون یک زن.
علی دائمی
آفریدهای که پیش از
واپسین لحظۀ آخرین روز خود
خویشتن را خوشبخت بپندارد عقل باخته است.
pejman
تو مُردی، بیآنکه زندگی کرده باشی.
pejman
بخت با تو یار است،
رنج تو لحظهای بیش دوام نخواهد آورد،
اما رنجهای ما ده سال به طول انجامید.
pejman
خدایان! خدایان چه تحملی دارند!
pejman
من، صاحب قلبی هستم.
اما بههرحال جنگ است!
pejman
ما همه،
من و تو، همه تنهاییم.
pejman
: دروغی بزرگتر از خوشبختی نمیتوان یافت.
آدمی به ظاهر آن خیره میشود
pejman
فاتحان
آنان که به جنگی کثیف برمیخیزند،
مرگ آنان حیوانیتر از زندگیشان خواهد بود.
pejman
آن که جانی آزاد دارد،
بهآسانی شوربختی را نمیپذیرد.
pejman