شکنجهٔ بردهها در اینجا متوقف نمیشد. آنها باید میآموختند که موجوداتی فرمانبردار باشند. وقتی با چوبهای داغ ضربههای محکمی به باسن آنها میزدند، از زخمهایشان خون جاری میشد. ارباب روی زخمها نمک، فلفل، زغال نیمسوز یا خاکستر میریخت. رایجترین شکنجه قطع عضو بود؛ گوش، بینی و برخی اعضای دیگر بردههای نافرمان بریده میشد. کارخانههای منچستر انگلستان هر روز به پنبهٔ بیشتری نیاز داشتند. دولت انگلستان نیز امیدوار بود از این کارخانه مالیات بیشتری بگیرد. پس بردهها نمیبایست در مزارع پنبهٔ آمریکا تنبلی میکردند. صاحبان مزارع، روی بازوها و دستهای بردههایی که کارشان را درست به انجام نمیرساندند، موم داغ میریختند یا روی آتش با شعلهٔ ضعیف کبابشان میکردند یا آنها را در باروت فرو میکردند و کبریت میکشیدند.
saqqa
هاییتی، کشوری در آمریکای مرکزی بود که زیر تسلط فرانسه قرار داشت. فرانسویها به شکر و قهوهٔ هاییتی نیازمند بودند؛ پس بردهها باید هر روز بهتر از روز گذشته کار میکردند. مزرعهدارها روی سر بردههایی که درست کار نمیکردند نیشکر جوشان میریختند، آنها را تا گردن در نیشکر فرو میکردند و بعد جلوی کندوی زنبورها میبستند. فرانسویهایی که انقلابشان را با شعار «برابری، برادری و آزادی» به پایان رسانده بودند، بردههایشان را در مزارع نیشکر هاییتی وادار میکردند مدفوعشان را بخورند و آب دهان بردههای دیگر را روی زمین بلیسند. این تلاش و دقت فرانسویان در رسیدن به بهرهوری بیشتر باعث شد در پایان قرن هجدهم میلادی نیمی از شکر و قهوهٔ جهان در سرزمین کوچک هاییتی تولید شود.
saqqa
بردهداری در تاریخ گذشتهٔ جهان سابقه داشت؛ اما هیچ کشوری مثل کشورهای اروپایی در قرن شانزدهم تا هجدهم میلادی چنین گسترده به این کار دست نزده بود. تجارت برده در این سالها به بزرگترین کوچ اجباری تاریخ بشر تبدیل شد.
REZA