بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بادام | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بادام

بریده‌هایی از کتاب بادام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۳۴ رأی
۴٫۰
(۲۳۴)
نشناختن ترس به این معنا نیست که شما شجاعید؛ به این معنا است که به اندازهٔ کافی احمق هستید
Soh Bat
بچه‌ها آرزوی دوست داشته شدن دارند اما هم‌زمان خودشان بیشترین عشق را به ما می‌بخشند.
zmoghani
مامان می‌گفت تراژدی‌ای که خیلی ازت دوره، نمی‌تونه تراژدی «تو» باشه.
راضیه
اما من دریافتم که صحبت کردن با او آنقدر هم احمقانه نبوده است. شاید چیزی شبیه نان پختن دکتر شیم برای همسر مرده‌اش بود.
راضیه
مدام تهدیدم می‌کنن که پشیمون می‌شم، اما حتی اگرم پشیمون بشم، بازم خودم این انتخاب رو کردم. فکر می‌کنم فقط باید در محدودهٔ اسمم زندگی کنم.
مهسا
شخصی نیست که نتوان او را نجات داد. فقط افرادی هستند که از نجات دادن دیگران دست بر می‌دارند.
SAGHAR
معنای آن این بود که بیش از یک پاسخ برای هر چیزی وجود دارد.
f.a.e.z._
هنوز از روی عادت جملات «متشکرم» و «متأسفم» را می‌گفتم. آنها کلماتی جادویی بودند که به من کمک می‌کردند از هر موقعیت بغرنجی جان سالم به در ببرم.
f.a.e.z._
دریافتم که اگر وقتی از من انتظار می‌رود خشمگین باشم، آرام بمانم، باعث می‌شود صبور به نظر برسم. اگر وقتی باید می‌خندیدم ساکت می‌ماندم، باعث می‌شد جدی‌تر به نظر برسم. و اگر وقتی می‌بایست گریه کنم ساکت می‌ماندم، قوی به نظر می‌رسیدم. سکوت قطعاً کلیدی طلایی بود
f.a.e.z._
نشناختن ترس به این معنا نیست که شما شجاعید؛ به این معنا است که به اندازهٔ کافی احمق هستید که وقتی وسط خیابان ماشینی دارد به سویتان می‌آید، همان جا بمانید.
f.a.e.z._
زندگی در حالی که جریان دارد، طعم‌های مختلفی را به ما می‌چشاند. من تصمیم گرفته‌ام با آن مواجه شوم. با هرآنچه که زندگی به سوی من پرتاب می‌کند مواجه شوم، مثل همیشه.
f.a.e.z._
مامان می‌گفت تراژدی‌ای که خیلی ازت دوره، نمی‌تونه تراژدی «تو» باشه.
f.a.e.z._
«البته کنجکاو بودن دربارهٔ دیگران خوبه. فقط از این حقیقت که موضوع کنجکاویت گان هست، خوشم نمیاد.»
Fatemeh
شانس سهم عظیمی در همهٔ بی‌عدالتی‌های دنیا بازی می‌کند، حتی بیش از آنچه انتظارش را دارید.
f.a.e.z._
مردم روی تراژدی دوردست چشمانشان را می‌بندند و می‌گویند نمی‌توانند کاری کنند، اما برای آنچه جلوی رویشان رخ داد هم کاری نکردند چون خیلی ترسیده بودند.
m.mah
«وقتی ناراحتی و ناامیدی از کنترل خارج می‌شن و هیچ راه حلی وجود نداره، فکرای بد به سر آدم می‌زنه.
m.mah
«هرچیزی اگر به اندازهٔ کافی و مداوم تکرارش کنی، معناش رو از دست می‌ده. اول فکر می‌کنی داری اون رو یاد می‌گیری، اما با گذشت زمان احساس می‌کنی معنای اون تغییر می‌کنه و رنگ می‌بازه. بعد، بالاخره گم می‌شه. کاملاً رنگ می‌بازه تا سفید بشه.
m.mah
من فقط بدشانس بودم. شانس سهم عظیمی در همهٔ بی‌عدالتی‌های دنیا بازی می‌کند، حتی بیش از آنچه انتظارش را دارید.
Maral Parsa
هرگاه زندگی با او شوخی‌های وحشیانه کرده بود، گان به این فکر می‌کرد که زندگی مثل این است که مادرت لحظه‌ای دستت را به گرمی و در امنیت گرفته و ناگهان بی‌هیچ توضیحی آن را رها کرده است. مهم نبود او چقدر سخت تلاش کرده بود آن را محکم نگاه دارد، همیشه در پایان طرد و رها شده بود.
سورینام
«وقتی احساساتی رو که زمانی نمی‌شناختی‌شون درک می‌کنی همیشه عالی نیست. احساسات امور بغرنجی هستن. ناگهان جهان رو در نور کاملاً جدیدی می‌بینی. شاید همهٔ چیزای اطراف تو مثل سلاح‌های بُرنده به نظر برسن. ممکنه یه حالت چهرهٔ خاص یا چند تا کلمه آزارت بدن.
سورینام

حجم

۱۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

حجم

۱۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

قیمت:
۳۲,۶۵۰
۱۶,۳۲۵
۵۰%
تومان