- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب بادام
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بادام
۴٫۰
(۲۳۴)
به قول مامانبزرگ، یک کتابفروشی مکانی است که دهها هزار نویسنده، زنده یا مرده، در کنار هم چیده شدهاند. اما کتابها بیصدا هستند. آنها در سکوت باقی میمانند تا اینکه کسی آنها را بردارد و ورق بزند. تنها آن موقع است که آنها داستانهای خود را بیرون میریزند، به آرامی و کامل، درست به اندازهای که من میتوانم از پسش بر بیایم.
someone
کتابها من را به جاهایی میبردند که به غیر از این نمیتوانستم بروم. اعترافات افرادی که تا به حال ملاقاتشان نکرده بودم و زندگیهایی که هرگز شاهدش نبودم را با من در میان میگذاشتند. احساسات و رخدادهایی که هرگز نمیتوانستم تجربه کنم را در همهٔ آن کتابها میتوانستم پیدا کنم. طبیعت آنها کاملاً با فیلمها و نمایشهای تلویزیونی متفاوت بود.
someone
دوستت خواهم داشت.
حتی اگر هرگز درنیابم که عشق من گناه است یا سمّ یا عسل، باز هم دست از این سفر عشق ورزیدن به تو بر نخواهم داشت.
daisy
من فقط بدشانس بودم. شانس سهم عظیمی در همهٔ بیعدالتیهای دنیا بازی میکند، حتی بیش از آنچه انتظارش را دارید.
486
میخواستم معنای نهفته در کلمات را درک کنم. میخواستم کسی باشم که واقعاً معنای آثار نویسندگان را میفهمد. میخواستم افراد بیشتری را بشناسم، که بتوانم در گفتگوهای ژرف تعامل داشته باشم، و یاد بگیرم که انسان بودن یعنی چه.
🌱ehsan
شخصی نیست که نتوان او را نجات داد. فقط افرادی هستند که از نجات دادن دیگران دست بر میدارند.
sunbow
«پدر و مادرها آرزوهای بزرگی برای بچههاشون دارن. اما وقتی اوضاع اونطوری که اونا انتظار داشتن پیش نمیره، فقط از بچههاشون میخوان که عادی باشن، و فکر میکنن این کار آسونیه. اما پسرم، عادی بودن سختترین چیزیه که میشه به دست آورد.»
sunbow
حالا هیچکس به جز من زندگی آنها را به خاطر نداشت.
sunbow
شخصی نیست که نتوان او را نجات داد. فقط افرادی هستند که از نجات دادن دیگران دست بر میدارند. این نقل قولی از قاتل آمریکایی که بعداً نویسنده شد پیجی نولان است
Me Sadeghian
خواندن کتاب خوب،
به منزله همنشینی با مردم شریف است
دکارت
sabashahi
گان سادهترین و بیپیرایهترین آدمی بود که در زندگیام دیده بودم. حتی احمقی مثل من هم میتوانست ذهن او را بخواند. او اغلب میگفت، ما باید تو این دنیای سخت سرسختتر باشیم. این نتیجهای بود که او از زندگیاش گرفته بود.
ما نمیتوانستیم شبیه هم باشیم. من خیلی بیاحساس بودم و گان نمیپذیرفت که آسیبپذیر است. فقط تظاهر میکرد که قدرتمند است.
red rose
حتی اگر هرگز درنیابم که عشق من گناه است یا سمّ یا عسل، باز هم دست از این سفر عشق ورزیدن به تو بر نخواهم داشت.
red rose
تو برعکس بقیه بچهها قضاوتم نمیکردی
Anis
بیشتر مردم میتوانستند احساس کنند، اما اقدامی نکردند. گفتند که همدردی میکنند، اما به راحتی فراموش کردند
Soh Bat
اما من به این اصل رسیدهام که عشق چیزی است که شخص را به انسان تبدیل میکند،
تخس دیوونه
مردم روی تراژدی دوردست چشمانشان را میبندند و میگویند نمیتوانند کاری کنند، اما برای آنچه جلوی رویشان رخ داد هم کاری نکردند چون خیلی ترسیده بودند. بیشتر مردم میتوانستند احساس کنند، اما اقدامی نکردند.
تخس دیوونه
وقتی شما کلمهای را بارها تکرار میکنید، زمانی فرا میرسد که معنای آن رنگ میبازد
Soh Bat
مردم روی تراژدی دوردست چشمانشان را میبندند و میگویند نمیتوانند کاری کنند، اما برای آنچه جلوی رویشان رخ داد هم کاری نکردند چون خیلی ترسیده بودند. بیشتر مردم میتوانستند احساس کنند، اما اقدامی نکردند. گفتند که همدردی میکنند، اما به راحتی فراموش کردند. آنطور که من این را میبینم، واقعی نبوده است.
bojack
شخصی نیست که نتوان او را نجات داد. فقط افرادی هستند که از نجات دادن دیگران دست بر میدارند. این نقل قولی از قاتل آمریکایی که بعداً نویسنده شد پیجی نولان است.
راضیه
«پدر و مادرها آرزوهای بزرگی برای بچههاشون دارن. اما وقتی اوضاع اونطوری که اونا انتظار داشتن پیش نمیره، فقط از بچههاشون میخوان که عادی باشن، و فکر میکنن این کار آسونیه. اما پسرم، عادی بودن سختترین چیزیه که میشه به دست آورد.»
راضیه
حجم
۱۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
حجم
۱۵۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۹۷ صفحه
قیمت:
۳۲,۶۵۰
۱۶,۳۲۵۵۰%
تومان