بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بادام | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بادام

بریده‌هایی از کتاب بادام

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۳۴ رأی
۴٫۰
(۲۳۴)
مردم گاهی می‌گویند چه باحال می‌شد اگر آدم از چیزی نمی‌ترسید، اما آنها نمی‌دانند چه می‌گویند. ترس یک مکانیسم دفاعی غریزی لازمهٔ زنده ماندن است. نشناختن ترس به این معنا نیست که شما شجاعید؛ به این معنا است که به اندازهٔ کافی احمق هستید که وقتی وسط خیابان ماشینی دارد به سویتان می‌آید، همان جا بمانید.
محمد حامی
«مامان‌بزرگ چرا مردم به من می‌گن عجیب‌غریب؟» لب‌هایش از هم باز شد. «شاید برای اینه که تو خاصی. مردم نمی‌تونن تحمل کنن چیزی متفاوت باشه، هیولا کوچولوی دوست‌داشتنی من.»
486
زندگی در حالی که جریان دارد، طعم‌های مختلفی را به ما می‌چشاند. من تصمیم گرفته‌ام با آن مواجه شوم. با هرآنچه که زندگی به سوی من پرتاب می‌کند مواجه شوم، مثل همیشه. هر حسّی هم که داشته باشم، فرقی نمی‌کند.
🌱ehsan
حدس می‌زنم گاهی محیط می‌تواند بیش از مزهٔ واقعی غذا اشتهای شما را باز کند
Me Sadeghian
خواندن کتاب خوب، به منزله همنشینی با مردم شریف است دکارت
🌱ehsan
عشق چیزی است که شخص را به انسان تبدیل می‌کند، همین‌طور به هیولا.
«Ashkan»
مغز انسان در واقع احمق‌تر از اونیه که فکرشو بکنی.
«Ashkan»
شانس سهم عظیمی در همهٔ بی‌عدالتی‌های دنیا بازی می‌کند، حتی بیش از آنچه انتظارش را دارید.
راضیه
یک کتابفروشی مکانی است که ده‌ها هزار نویسنده، زنده یا مرده، در کنار هم چیده شده‌اند. اما کتاب‌ها بی‌صدا هستند. آنها در سکوت باقی می‌مانند تا اینکه کسی آنها را بردارد و ورق بزند. تنها آن موقع است که آنها داستان‌های خود را بیرون می‌ریزند
عباس زاده
«کمک کردن به دیگران خوبه، اگه آسیبی به بقیه نرسونه.»
m.mah
هرگاه زندگی با او شوخی‌های وحشیانه کرده بود، گان به این فکر می‌کرد که زندگی مثل این است که مادرت لحظه‌ای دستت را به گرمی و در امنیت گرفته و ناگهان بی‌هیچ توضیحی آن را رها کرده است. مهم نبود او چقدر سخت تلاش کرده بود آن را محکم نگاه دارد، همیشه در پایان طرد و رها شده بود.
sara
شانس سهم عظیمی در همهٔ بی‌عدالتی‌های دنیا بازی می‌کند، حتی بیش از آنچه انتظارش را دارید.
sara
طبق اقدامات مامان، عشق چیزی نبود جز نق زدن در مورد هر موضوع کوچکی با چشمان اشک‌بار، و اینکه شخص چگونه باید چنین‌وچنان در فلان‌وبهمان موقعیت رفتار کند. اگر این عشق بود من ترجیح می‌دادم نه آن را دریافت کنم و نه به کسی بدهم. البته مطمئناً، این موضوع را با صدای بلند نمی‌گفتم.
AmirMasoud
مطالعهٔ کتاب بهت کمک می‌کنه که واژگانت رو گسترش بدی. اون وقت می‌تونی گفتگوی بهتری با مردم داشته باشی.
🌱ehsan
چشمان اشخاص وقتی در مورد چیزی که عاشقش هستند صحبت می‌کنند، برق می‌زند.
bojack
تو در نهایت با افرادی ملاقات می‌کنی که مقدر شده ببینیشون، هر اتفاقی هم که بیفته. اگه قرار باشه با اون در ارتباط باشی زمان اینو نشون میده.»
Fatemeh
کتاب‌ها متفاوت بودند. آنها جاهای خالی بسیاری داشتند. جاهای خالی میان کلمات و حتی خطوط. من می‌توانستم خود را آنجا جا کنم و بنشینم، راه بروم، یا حتی افکارم را با خط خرچنگ قورباغه بنویسم.
m.mah
هر روز بچه‌ها به دنیا می‌آیند. آنها همه سزاوار نیک‌بختی و این هستند که هر امکاناتی در اختیارشان قرار داده شود. اما برخی از آنها وقتی بزرگ شدند مطرود جامعه می‌شوند، برخی حکم‌روایی می‌کنند، اما با ذهن‌های شرور. برخی، هرچند تعداد خیلی کمی، به رغم همهٔ احتمالات موفق می‌شوند و به افرادی تبدیل می‌شوند که دیگران را تحت تأثیر قرار می‌دهند. می‌دانم که شاید این نتیجه‌گیری کلیشه‌ای باشد. اما من به این اصل رسیده‌ام که عشق چیزی است که شخص را به انسان تبدیل می‌کند، همین‌طور به هیولا.
سورینام
بیشتر اوقات، همین که ساکت باشم کافی بود. دریافتم که اگر وقتی از من انتظار می‌رود خشمگین باشم، آرام بمانم، باعث می‌شود صبور به نظر برسم. اگر وقتی باید می‌خندیدم ساکت می‌ماندم، باعث می‌شد جدی‌تر به نظر برسم. و اگر وقتی می‌بایست گریه کنم ساکت می‌ماندم، قوی به نظر می‌رسیدم. سکوت قطعاً کلیدی طلایی بود.
سورینام
دوستت خواهم داشت. حتی اگر هرگز درنیابم که عشق من گناه است یا سمّ یا عسل، باز هم دست از این سفر عشق ورزیدن به تو بر نخواهم داشت.
Parinaz

حجم

۱۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

حجم

۱۵۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۹۷ صفحه

قیمت:
۳۲,۶۵۰
۱۶,۳۲۵
۵۰%
تومان