بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هی آدم! | صفحه ۴۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هی آدم!

بریده‌هایی از کتاب هی آدم!

انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۱۸ رأی
۴٫۲
(۱۱۸)
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
:)
بچه جان! بنویس خواب، بخوان خاب... بنویس خوان، بخوان خان... نوشتن قانون دارد! اینجا هرج و مرج نیست، فقط بعضی قانون‌ها آنطور که نوشته میشوند، خوانده نمی‌شوند!!!...
s4jed.j
بچه جان! بنویس خواب، بخوان خاب... بنویس خوان، بخوان خان... نوشتن قانون دارد! اینجا هرج و مرج نیست، فقط بعضی قانون‌ها آنطور که نوشته میشوند، خوانده نمی‌شوند!!!...
s4jed.j
تمام شهر را از آیینه پر کرد... داروغه میدانست... شهر از آن موقع ناامن شد که هر کس خودش را گم کرد!...
Mohammad Ali Hosseini
غصه نخور، پیر میشوی، پیرت میکنند!... چال صورتت باید همیشه پیدا باشد... بخند، بلند بخند... بگذارآنقدر دورو باشند که به مزاج همه خوش بیایند... یک رو برای زوج‌ها، چپ‌ها... یک رو برای فردها، راست‌ها... اینجا خیلی زود تغییر ذائقه میدهند! عسل هم که باشی در دهانشان تلخ میشوی!... بگذار هفت رنگ باشند یا اصلا هفتاد رنگ! تو آنقدر سفیدی که رنگی نشوی...
بهار
غصه نخور! پیر میشوی!... بگذار از تو بد بگویند! بگذار چشمشان را ببندند و دهانشان را باز کنند... آنقدر که قد و قواره‌ی واژه‌هایشان تنها به دهان خودشان بیاید...
بهار
تاوان بدی داد! ابری که به جرم پوشاندن خورشید هر بهار گریست...
بهار
اگر دیر کنیم، اگر آن وقت که باید برویم بمانیم! اگر دیر شود، جا میگذاریم... خیلی چیزها را... اعتمادمان را... و فراموشمان میشود خیلی چیزها را... گذشتن و بخشیدن را...
Raana
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
13770636
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
13770636
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
13770636
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
13770636
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
13770636
دیشب عجب شبی بود! اگر تو با من سخن نمی‌گفتی هرگز صبح نمی‌شد!... و خورشید در گورستانی که دفن نشد برای همیشه سرگردان میماند!
13770636
کسی باورش نمیشود!... اینجا گناه یکدیگر را به پای دروغ بودن مقدسات مینویسند...
usofzadeh.ir

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۷۵ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
...
۴۰
۴۱
صفحه بعد