- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب دزیره
- بریدهها
بریدههایی از کتاب دزیره
نویسنده:آنماری سلینکو
مترجم:همایون پاکروان
ویراستار:ارژنگ خرسندی
انتشارات:انتشارات جامی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۴از ۳۱۱ رأی
۴٫۴
(۳۱۱)
ـ خانم خسته شدهام. میخواستم يک مصنف موسيقی باشم، ولی چه شدهام؟ فقط توانستهام چند آواز و چند مارش نظامی بسازم. به تصنيف يک اوپرا پرداختم، ولی نتوانستم آن را به پايان برسانم، زيرا نه تنها بايد وظايف وليعهد و يک ژنرال توپخانه را انجام دهم بلکه وظايف ديگری را نيز اجرا نمايم. خانم بايد به پدرم بفهمانم که انقلاب فرانسه باعث تغييراتی در سوئد هم شده است. پدرم بايد در مراسم درباری به جای نجبای قديمی، طبقه متوسط مردم را نيز بپذيرد. پدرم بايد از يادآوری عمليات خود از نظر نظامی و قربانی مبالغ زيادی از ثروت شخصی خود برای سوئد قبل از هر جلسه پارلمان خودداری نمايد. پدرم بايد....
Tamim Nazari
من از احساسات مادری که رشد فرزند خود را میبيند و فرزند او با ريش کوتاه و ضخيم و پرپشت خود گونه او را میبوسد و شب بخير میگويد بیخبرم. من از حالات مادری که متوجه اولين عشق فرزند خود میشود آگاه نيستم. زيرا در چنين مواقع پسر ناگهان متوجه لباس و سر و وضع ظاهری خود میشود. من راستی از اين لذايذ مادری محروم بودهام. من در انتظار مردی هستم که در تمام مدت عمرم فقط به ياد او دل خوش بودهام و هرگز او را نديدهام. من شرم و حيای غيرقابل مقاومت، رعنايی و برازندگی و همه چيز از اين پسر ناشناسم انتظار دارم.
Tamim Nazari
- دراين لحظه خود را به متفقين تسليم میکنم. من خود را زندانی جنگی میدانم. رسم و عادت نظامی اين است که وقتی افسری زندانی میشود شمشير خود را تسليم میکند. برنادوت روزی اين رسم و روش را برای شما توضيح خواهد داد. من شمشير خود را به همسر وليعهد سوئد تسليم میکنم، زيرا...
کلمات او از شدت هيجان میلرزيد.
ـ زيرا ما به انتهای سرنوشت خود، به انتهای نرده باغ رسيدهايم. اوژنی تو در اين مسابقه فاتح شدی.
Tamim Nazari
پاريس، شب ۳۰۲۹ ژوئن ۱۸۱۵
شمشير او روی ميز اتاق خوابم قرار دارد. سرنوشت او دوره کامل خود را طی کرده و من وسيله پايان سرنوشت او بودهام. میگويند که من مأموريت مهم ميهن پرستانهای انجام دادهام. تنها مظهر اجرای اين مأموريت که شکنجهام میدهد خشم و غضب فراوان من است... شايد اگر شروع به نوشتن دفتر خاطراتم بنمايم امشب زودتر به پايان برسد. امروز صبح خيلی زود ناگهان ملت فرانسه درخواست مذاکره با من را کرد. شايد ديوانگی تصوّر شود، ولی حقيقت محض است.
Tamim Nazari
يک نفر ممکن است از چنگ مستخدمين فرار کند. ولی احدی قادر نيست که از نظر فاميل مخفی شود
Tamim Nazari
«اوسکار در آن موقع من از جمهوری جوانی دفاع میکردم، ولی امروز به استقلال يک ملت کوچک آزادی طلب دستبرد میزنم. اوسکار وقتی انسان پير میشود برای زندگی ديگران ارزشی قائل نيست.»
Tamim Nazari
اگر کسی بايد مؤسس سلسلهای باشد چرا سلسله جالب توجهی تأسيس نکند.
Tamim Nazari
دزيره هر حادثهای رخ دهد تو بايد زن من باشی.
Tamim Nazari
اگر مردی حس کند که زندگی او به پايان رسيده است بدون شک به گذشته خود خواهد انديشيد... به جوانی خود و به سالهايی که در اميد و انتظار به سر برده فکر خواهد کرد.... قطعا ناپلئون نيز دختری را که بر حسب تصادف ملاقات نموده و با او به ديواره باغ تکيه داده و راز و نياز کرده است بهخاطر آورده... چندی قبل مجدداً همين دختر را که گل بنفشه به سينه داشت ديده است...
Tamim Nazari
برنادوت از من پرسيد: «ويلات اينجا چه میکنی؟» در جواب او را مخصوصا مارشال خطاب کرده و گفتم: «از فرانسه دفاع میکنم» برنادوت گفت: «پس بايد بگويم که خيلی بد از فرانسه دفاع میکنيد
Tamim Nazari
هنگام شب گلويم از ترس و وحشت فشرده میشود. ترس گلويم را میفشارد، زيرا من و ترس با هم و تنها هستيم.
Tamim Nazari
نوجوانان در حالی که سرود «مارسييز» را میخوانند پيش میروند، در حالی که در کنار خيابانها سربازان معلول ديده میشوند و مريضخانههای ارتش هنوز مملو از زخمی و مجروح است. زنان با سبدهای خريد، مغموم و خسته به نظر میرسند. بیخوابیهای مداوم شبانه، نگرانیهای غيرقابل تحمل، انتظار، وداعهای دلگداز، بهترين سالهای زندگی زنان و مادران را تلف کرده است.
Tamim Nazari
سپاه مارشال نی، سپاه مارشال مارمون، سپاه برنادوت کجا است؟ خير ديگر چنين سپاهی در ارتش فرانسه وجود ندارد. در عوض مارشال برنادوت به ارتش ديگری فرماندهی میکند. به ارتشی که از سربازان سوئد، روس و آلمان تشکيل گرديده. ارتش برنادوت در صف مخالف میجنگد
Tamim Nazari
نسيم ملايم و مطبوع بهاری گونههايم را نوازش میداد و فضا با عطر گلها آميخته بود. در چنين زمانی شخص بايد قرار ملاقات عاشقانه داشته باشد، برای ملاقات مخفيانه لباس مخمل بنفش و کلاه تازه تهيه نمايد، ولی در عوض من بايد نامهای از طرف وليعهد سوئد خطاب به ملت فرانسه به امپراطور تقديم نمايم و خشم و غضب ناپلئون را متحمل شوم و اين بعد از ظهر دلفريب را تلف نمايم.
Tamim Nazari
يکی در بيمارستان ستايش خداوند را میآموزد و ديگری همه چيز خود را از دست میدهد... تمام دنيا نظير اين بيمارستان است و اين ما هستيم که چنين دنيايی به وجود آوردهايم... ما مادران شما پسران... و شما پسران ما مادران.
Tamim Nazari
نگاه ديگری به مجسمه حضرت مريم کردم، صورت گرد مغموم او در تاريکی محو گرديد. با خود فکر کردم که ما، مادران... مادران تا چه حد جگرگوشگان خود را دوست داريم.
Tamim Nazari
در زير مجسمه کوچک حضرت مريم شمعی با نور قرمز و لرزان میسوخت. لباسی سفيد و آبی اين مجسمه کوچک را زينت کرده، گونههای سرخ و نگاهی مغموم داشت. طفل کوچکی که در آغوش او بود لبخندی بر لب داشت، شمعدان را روی زمين گذارده در مقابل مجسمه حضرت مريم به زانو درآمدم. دستهايم را به هم پيوستم و به عبادت پرداختم.... ساليان درازی بود که عبادت نکرده بودم... نور قرمز رنگ میلرزيد و صدای ناله غمانگير زخميان از اتاقها شنيده میشد.
Tamim Nazari
ـ بايد هزاران هزار نفر زخمی شده باشند، پس بقيه کجا هستند؟
ـ آقای کنت چرا مرا رنج و عذاب میدهيد؟ بيش از صدمرتبه شنيديد که کشتهگان و زخميان طعمه گرگان گرسنه شده و استخوانهای آنها در زير برفهای روسيه مدفون گرديدند.
Tamim Nazari
ـ راستی اين مريضخانه نام عجيبی دارد «خانه خدا» Hotel Dieu.
ـ خانه خدا نام زيبا و برازندهای برای يک مريضخانه است.
Tamim Nazari
مادام میدانيد از کجا آمدهام؟ از استپهای يخبندان که سربازانم در آنجا در برف و يخ دفن شدهاند آمدهام. از سرزمينی آمدهام که گردانهای شمشيرکش ژنرال مورات در برف فرورفته و قزاقان اسبهای آنها را کشته و معدوم کردهاند. از محلی آمدهام که مردانم، سربازان دليرم در اثر برف کور شدهاند و از شدت درد و رنج میناليدهاند. مادام آيا میفهميد کوری در اثر برف و سرما يعنی چه؟ من از روی پلی که در زير پای نارنجکاندازان ژنرال داووت منهدم شد و تمام آنها در رودخانه مملو از يخ سرنگون گرديدهاند عبور کرده و به اينجا آمدهام. جمجمه سربازانم در اثر فشار قطعات يخ رودخانه از هم شکافته و آب يخآلود رودخانه مبدل به خون يخآلود گرديد. از نقطهای آمدهام که دليرانم هنگام شب برای گرم شدن در زير جسد رفقای خود خفتهاند...
Tamim Nazari
حجم
۶۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۷۸۴ صفحه
حجم
۶۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۷۸۴ صفحه
قیمت:
۹۹,۰۰۰
۶۹,۳۰۰۳۰%
تومان