بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زنی با موهای ژولیده | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زنی با موهای ژولیده

بریده‌هایی از کتاب زنی با موهای ژولیده

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۶ رأی
۳٫۵
(۶)
تبسم جای نزدیکیست مثل پریدن ماهی در آب مثل پرواز پرنده مثل لبخند لب طاقچه‌ی خیال
سیّد جواد
حلقه‌ی موهایت رسم آشفتگی این دل است وقتی قفس می‌بافی برایم...
سیّد جواد
چقدر ظالمی به دوست داشتنم چقدر مؤمنم به دست‌هایت
hassan fatemi
من شاعرم و هیچ‌چیز به اندازه آدم بودن شاعرانه نیست نه بال می‌خواهد نه پنجه‌های تیز پاهایی می‌خواهد برای رفتن چشمانی برای دیدن لبی برای لبخند و این ساده‌ترین اتفاق آدمیزادیست
amid :)
آرامم مثل زنی که باد معشوقه‌اش را با خود برده و هیچ خیابانی ماجرایش را به خاطر نمی‌آورد
-Dny.͜.
دست نگه‌دار ستون حوادث امروز پر است اخم‌هایم را درهم می‌کشم افتاب مهربان‌تر می‌شود و تمام تو در ظرفی از دیروز فرو می‌ریزد آب ریخته جمع نخواهد شد
سیّد جواد
نگاه که می‌کنی انگار داستان تمام می‌شود... اشک لبریزتر از لبخند... رهایم نمی‌کند بیداری آسمان ِ من دست‌های کوچکم چتر نمی‌خواهد کمی پایین بیا تا باهم قدمی بزنیم این شب تاریک را کمی پایین بیا
سیّد جواد
چگونه‌ای بی من وقتی در خواب‌هایت اشک می‌ریزم دل‌تنگ شوی چه می‌کنی؟؟؟؟. کوچ تنها حدفاصل شرعی دست من و توست بگو وقتی در خواب‌هایت اشک می‌ریزم بی من چه می‌کنی...
سیّد جواد
زیباییم در به تصویر کشیدن گیسوانم نیست باد که بوزد سرشاخه‌های امید جوانه خواهند زد و من زنی با موهای ژولیده‌ام که لباس سبز می‌پوشم وتو عاشقم خواهی شد مثل دیوانگی گرگی که عاشق طعمه‌اش باشد
سیّد جواد
دست‌هایت فرورفته در هم حکم به آواز می‌کنی و من می‌نوازم برایت هر آنچه بغض فروخورده دارم دست‌هایت را باز کن من به معجزه‌ی آغوشت ایمان می‌آورم
سیّد جواد
غمگین‌ترین حادثه پیراهنیست که بهتر از من بر تنت می‌نشیند بی‌اجازه‌ی من می‌خندی و تا چشم باز می‌کنم تمام پل‌های پشت سرت خراب شده‌اند
سیّد جواد
رویم را برمی‌گردانم دیروزهای نشسته پشت سرم عاشقت می‌شوند و بهاری‌ترین عطرها بوی پاییز می‌دهند فکر می‌کنم دورترین مرزها همیشه نزدیک‌ترین احساس‌اند و من چقدر غریبه‌ام بین دیروزهای آفتابی
سیّد جواد
کلاغ‌های خانه ما دیگر نه صدایی دارند نه بهانه قالب صابونی را لب حوض شاید آن‌ها هم سری به خاطره‌هاشان می‌زنند وقتی مادرم چند سال جوان‌تر بود...
hassan fatemi
تمام شهرهای جهان ساخته‌ی دیوانه گانیست که خواب فرزانگی دیده‌اند
min
جای غمگینی است زمین تکرار مکررات است به دنیا می‌آیی تا بار دیگر به دنیا نیایی...
min
وارونگی زمان دست‌های توست وقتی برای نوازش من آغوش باز می‌کنی
سیّد جواد
به قوکان می‌مانی آشفته در پی عشق آب برایت سرسره می‌شود تا سر در گردن سپیداری بلند بیارامی رسوایی شرح سپیدی پوست تن توست که مرا حول محورت می‌چرخاند...
سیّد جواد
قربانیان همه عاقلانی بودند که به حقیقت ساختگی دست دادند و علامت رضایتشان لبخندشان بود
hassan fatemi
مستعمره هیچ‌کس نشد قلبی که به غارت رفت من کشوری شکست‌خورده‌ام که سایه‌ی زندگی بر دوشم سنگینی می‌کند...
hassan fatemi
لج کرده ماهی سرخِ درونِ حوض روی آب افتاده و گربه برایش دست تکان می‌دهد... اتفاق بدی هم نیست گاهی باید خود را به خواب زد
hassan fatemi

حجم

۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

حجم

۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۸۲ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان