بریدههایی از کتاب دروغ هایی که به خودمان می گوییم
نویسنده:جان فردریکسون
مترجم:حمید شمسی پور
ویراستار:علی سوری
انتشارات:انتشارات ارجمند
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۷۰ رأی
۳٫۳
(۷۰)
برای شفا یافتن باید حقایقی را که از آنها دوری میکنیم و احساساتی را که آن حقایق برمیانگیزند، بپذیریم.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
چه کسی آیندهٔ ما را میداند؟ هیچکس. تکلیف ما تسلیم شدن در برابر ناشناختههای خودمان و پذیرفتن آنها با آغوش باز است.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
فقدانهای زندگی میتواند پندارهای ما را [از ذهن ما] بِکَند و آشکار کند که همهچیز به ما داده میشود ولی هیچچیز از آن ما نیست.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
ما همچنان میتوانیم دیگران را «ایراددار» بدانیم و از روبهرو شدن با آنچه در درون خود ماست خودداری کنیم. یا میتوانیم به دیگران اجازه دهیم که ما را به خودمان بازگردانند.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
گفتهٔ «تو ایراد داری» در واقع به این معنی است که، «من از حقیقتی که تو در من فرا میخوانی میترسم.» همانطور که یک همکار گفت، «حقیقت تو را شفا خواهد داد، ولی نخست مانند جهنم آسیب خواهد زد.» عجیب نیست که ما دیگران را متهم به داشتن معایب خودمان میکنیم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
این باورها، که «فرافکنی» نامیده میشوند، درست به نظر میآیند زیرا واقعیاند: آنها واقعیتهایی هستند که در خودمان پس میزنیم و به درون دیگران جابجا میکنیم. اگر بر خودمان خرده بگیریم، تصور میکنیم دیگران بر ما خرده میگیرند. اگر خودمان را نادیده بگیریم، تصور میکنیم دیگران ما را نادیده میگیرند. اگر نتوانیم از خودمان مراقبت کنیم، فکر میکنیم دیگران از ما مراقبت نمیکنند. با وجود این، کسانی که به آنها فرافکنی میکنیم میتوانند آینهای باشند که به آن نگاه میکنیم تا آنچه را که در خودمان پس میزنیم، در آن ببینیم، دریابیم، و بپذیریم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
ما شروع به «بایدسازی» برای دیگران میکنیم. اگر آنها آنطور که ما میخواهیم نباشند، فکر میکنیم نادرست هستند. شاید دیگران نادرست نیستند بلکه ماماهایی هستند که ما را از رحم پندارهایمان بیرون میکشند.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
او افسرده بود چون داشت یک دروغ را زندگی میکرد. وقتی که دروغش را ترک کرد و حقیقتش را زندگی کرد، افسردگیاش ناپدید شد.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
دنیای طرد کردن خود و ترس ما در این پذیرش دوطرفهٔ احساساتمان ناپدید میشود. چرا دو طرفه؟ اگر درمانگر ما را همانطور که هستیم بپذیرد ولی خودمان نپذیریم، طرد کردن پنهانی خودمان را تداوم میبخشیم. شفا یافتن تنها زمانی روی میدهد که ما هم خودمان را بپذیریم. این پذیرش با پذیرش مشکلمان آغاز میشود.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
درمانگر افکار، احساسات، و اضطراب ما را میپذیرد، و ما چیزی را تجربه میکنیم که آن را میخواهیم و از آن میترسیم: دوست داشته شدن همانطور که هستیم. هر چند در حقیقت، ما هرگز از دوست داشته شدن نمیترسیم. ما از درد و سوگی میترسیم که هنگامی پدید میآید که بودن عشق، نبودن قبلی آن را آشکار میکند.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
در واقع، درمانگران همیشه پیام یکسانی میدهند: «آنچه از آن فرار میکنید در جایی است که نیاز دارید در آن آرام بگیرید. چیزی که از آن میترسید، چیزی است که نیاز دارید با آن روبهرو شوید. چیزی که نشنیده میگیرید، چیزی است که نیاز دارید بشنوید.»
ولی ما یاد گرفتهایم که گوش نکنیم. در حالیکه زندگانیِ در حال فرار را زندگی میکنیم، هرگز نمیفهمیم که داریم از احساساتمان و چیزهایی که آنها را بر میانگیزند فرار میکنیم. هرگز یاد نمیگیریم با فرق بین دو نفر روبهرو شویم؛ کسی که هستیم و کسی که تلاش میکنیم به نظر بیاییم. برای دست برداشتن از فرار، به یک یار نیاز داریم تا کمکمان کند که بنشینیم، تاب بیاوریم، و احساس کنیم. زیرا چیزی که در تنهایی تحملناپذیر بود هنگامی که در میان گذاشته شود تحملپذیر میشود.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
ما منتظر چیزی هستیم که حاضر نیست، به جای اینکه حاضر باشیم برای چیزی که حاضر است.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
توجه داشته باشید که حقیقت را نه میتوان داد و نه میتوان دریافت کرد. درمانگر فقط میتواند به حقیقتی که در درون درمانجو وجود دارد اشاره کند. بینش نه از لبهای درمانگر بلکه از قلب درمانجو بیرون میآید.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
در دورانی که رنج را به مواد شیمیایی در مغز، افکار نادرست، یا ژنهای بد فرومیکاهند، قلب با صدای بلند ما را به خود فرامیخواند. ما سطلهایی نیستیم که با داروها پُر شویم بلکه انسانهایی هستیم که حسرت وصل شدن به زندگی درونیمان، اشخاص دیگر، و خود زندگی را میخوریم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
همهٔ ما درد زندگی را تجربه کرده و در آن غرق شدهایم. در حالیکه حقیقت ما را فراگرفته است، با دروغهایی که به خودمان میگوییم از آن دوری میکنیم، دروغهایی که حتی تشخیص نمیدهیم، دروغهایی که هرگز قصد نداریم بگوییم. متأسفانه، این دروغها که ممکن است در آغاز، زندگیمان را نجات داده باشند، در گذر زمان بدترین دشمنانمان میشوند و رنج بیشتری به بار میآورند.
به دنبال کمک میگردیم، چون تصور میکنیم ایراد داریم درحالی که دروغهایمان ایراد دارند. از خودمان میپرسیم که آیا از هم پاشیدهایم درحالیکه دروغهایمان دارند از هم میپاشند و اجازه میدهند احساساتمان پدیدار شوند. برای فرار از احساساتمان دروغهای بیشتری به خودمان میگوییم که رنج بیشتری پدید میآورند.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
درمانگر ما را فرا میخواند تا آنکسی را که در زیر واژهها، بهانهها، و توجیهها هستیم، تجربه کنیم. ما زندگی درونیمان (امیال، افکار، و احساساتمان) و جهان بیرونی را، که با دروغهایی که دربارهٔ دیگران و خودمان باور کردهایم از ما پنهان شدهاند، میپذیریم. و از راهِ روبهرو شدن با آنچه از آن پنهان میشدیم، چالشی درونی را که شفایافتن نامیده میشود، پشت سر میگذاریم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
رابطهٔ درمانی نمیتواند فقط یک روش، فن، یا عملی باشد که روی ما انجام میشود. برای شفا یافتن باید خودمان را وقف کشف حقایقی کنیم که از آنها دوری میکنیم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
ما نیاز نداریم اصلاحمان کنند. ممکن است فکر کنیم نیاز داریم خودمان را اصلاح کنیم، ولی اغلب بهجای آن داریم تلاش میکنیم خیالات، پندارهای آشفته، خودانگارههای دربوداغون، و افکار تحریفشدهای را اصلاح کنیم که رنجمان را به وجود میآورند. تنها با رها کردن این اشتباه میتوانیم واقعیت را تجربه کنیم. آنگاه میتوانیم خودمان را بپذیریم و سرزندگی و نشاطی را که بر اثر دروغهایمان از دست دادهایم دوباره کشف کنیم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
ما نیاز نداریم اصلاحمان کنند. ممکن است فکر کنیم نیاز داریم خودمان را اصلاح کنیم، ولی اغلب بهجای آن داریم تلاش میکنیم خیالات، پندارهای آشفته، خودانگارههای دربوداغون، و افکار تحریفشدهای را اصلاح کنیم که رنجمان را به وجود میآورند. تنها با رها کردن این اشتباه میتوانیم واقعیت را تجربه کنیم. آنگاه میتوانیم خودمان را بپذیریم و سرزندگی و نشاطی را که بر اثر دروغهایمان از دست دادهایم دوباره کشف کنیم.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
رواندرمانی فقط گپ زدن، بازبینی یک فهرست، یا «حل کردن» شما به منزلهٔ یک جدولِ کلمات متقاطع نیست. رواندرمانی رابطهای است بین دو نفر که خود را وقف روبهرو شدن با عمیقترین حقایق زندگی میکنند تا بتوانند شفا پیدا کنند.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
قیمت:
۴۷,۵۰۰
تومان