بریدههایی از کتاب دروغ هایی که به خودمان می گوییم
نویسنده:جان فردریکسون
مترجم:حمید شمسی پور
ویراستار:علی سوری
انتشارات:انتشارات ارجمند
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۷۰ رأی
۳٫۳
(۷۰)
همسران ما میفهمند که ما تصویر ذهنیمان را میخواهیم نه آنها را، و به دلایل اسرارآمیز عصبانی میشوند.
کاربر ۴۸۳۷۴۲۰
درمانگر ما را همانطور که هستیم میپذیرد. یک انسان با انسانی دیگر دیدار میکند. درمانگر افکار، احساسات، و اضطراب ما را میپذیرد، و ما چیزی را تجربه میکنیم که آن را میخواهیم و از آن میترسیم: دوست داشته شدن همانطور که هستیم. هر چند در حقیقت، ما هرگز از دوست داشته شدن نمیترسیم. ما از درد و سوگی میترسیم که هنگامی پدید میآید که بودن عشق، نبودن قبلی آن را آشکار میکند.
Zahra Abbasnejad
هر چند در حقیقت، ما هرگز از دوست داشته شدن نمیترسیم. ما از درد و سوگی میترسیم که هنگامی پدید میآید که بودن عشق، نبودن قبلی آن را آشکار میکند.
صدراجون من دوست دارم
هنگامی که به درون خود شیرجه میزنیم، خودمان را عمیقتر تجربه میکنیم و خردی را که در آرزویش بودیم مییابیم. آنگاه میتوانیم از میان انکار یا پذیرش آن، یکی را برگزینیم.
این انتخاب یک بار در همهٔ عمر روی نمیدهد بلکه در هر لحظه از زندگی روی میدهد.
کاربر ۸۵۴۹۴۹
هنگام رانندگی در تابستان، پندار درخشیدن آب روی جادهٔ پیشرو را تجربه میکنیم، ولی با جلوتر رفتن ما، سراب دورتر میشود. این تجربهٔ رانندگی به سوی دورنمایی پیوسته درحال تغییر، شبیه عشق است: پندارها پیاپی کم میشوند طوری که میتوانیم «افقِ پیوسته دورشوندهٔ» ژرفای محبوبمان را تجربه کنیم.
کاربر ۸۸۹۷۲۲
امید گسترهای را آشکار میکند که در بیرون از خیالات ما وجود دارد، گسترهای درونی که خود ما هستیم اما فراموش کرده بودیم.
کاربر ۳۱۷۹۸۲۵
آنچه از آن فرار میکنید در جایی است که نیاز دارید در آن آرام بگیرید. چیزی که از آن میترسید، چیزی است که نیاز دارید با آن روبهرو شوید. چیزی که نشنیده میگیرید، چیزی است که نیاز دارید بشنوید.»
دانش
هر یک از ما پنجرهای است که حقیقت از آن به درون میوزد، و هر وزشِ باد مرگی دیگر است. این گشودگی، این پذیرفتن: تسلیم شدن در برابر هر آنچه هست.
بیتا
«بهش توجه کن، بپذیرش، اجازه بده باشه، بیآنکه ناچار باشی تغییرش بدی، بیآنکه ناچار باشی توضیحش بدی، بیآنکه ناچار باشی خودتو وادار به انجام دادن کار دیگهای بکنی.»
بیتا
نشناختن دخترش مشکل نبود بلکه مسیر بود. هنگامیکه این مسیرِ پذیرش ناشناختهها را برمیگزینیم، احساس ناراحتی میکنیم. ولی این ناراحتی پیامی از سوی زندگی است که ما را به دوست داشتن شخصی دیگر فرامیخواند.
او فکر میکرد باید پاسخی داشته باشد، ولی او نیاز داشت پاسخهای نادرستش را رها کند. آنگاه او باید چیزی را که در دخترش درک نمیکرد، میپذیرفت و دوست میداشت. وقتی که همان گشودگی را در قبال دیگران حفظ میکنیم، از داستانسازی دست برمیداریم، و تجربه خودمان را تحمل میکنیم، میتوانیم به جایی برسیم که آنها را بشناسیم.
بیتا
ما نیز فضایی تهی هستیم که احساسات در آن پدیدار میشوند، سکوتی هستیم که وراجی در آن روی میدهد، و آسمانی که ابرها از این سو به آن سوی آن میگذرند.
بیتا
مرگ همیشه حاضر است زیرا هر لحظه میمیرد و لحظهای دیگر جای آنرا میگیرد.
بیتا
ما با یک شمع از زندگی میگذریم، با تصوّر اینکه نور آن، دنیا را نشان میدهد در حالی که تنها باریکهای از زندگی را روشن میکند. ارزش واقعی ما نه در روشنایی بلکه در تاریکی قرار دارد. چه کسی آیندهٔ ما را میداند؟ هیچکس. تکلیف ما تسلیم شدن در برابر ناشناختههای خودمان و پذیرفتن آنها با آغوش باز است.
بیتا
آیا آینه چیزی را که در آن دیده میشود پس میزند؟
بیتا
واقعیت: «انصاف اسمیه که روی خیالت میگذاری. وقتی به جای اون سروکلهٔ من پیدا میشه، تعجب میکنی. تصوّر میکنی تنفرت منو تغییر خواهد داد و از دست دادن رؤیاهات رو خنثی خواهدکرد. خیلی دیر شده. من پیش از این پندارهات رو شکستهام. هر موقع آماده باشی، میتونیم مراسم خاکسپاریِ خودپندارهٔ مرده رو که توی تابوته برگزار کنیم.»
بیتا
ناخوشی نشان میدهد که سلامتی موهبتی است که از دست خواهیم داد. هنگامی که مرگ زندگی ما را «میدزدد»، چیزی را نشان میدهد که ما مالک آن هستیم: هیچچیز! به نظر میرسد که بدنمان، ذهنمان، زندگیمان، و عزیزانمان ازآن ما هستند تا اینکه آخرین نفس، سراب بودن مالکیت ما را آشکار میکند.
بیتا
«فروپاشی همیشه میتواند نشاندهندهٔ نفوذ حقیقتی عمیقتر باشد، چرا که فقط چیزی که در شما نادرست است میتواند فرو بپاشد. حقیقت فرو نمیپاشد.
بیتا
این باورها، که «فرافکنی» نامیده میشوند، درست به نظر میآیند زیرا واقعیاند: آنها واقعیتهایی هستند که در خودمان پس
کاربر ۴۰۹۸۵۳۳
هنگامی که دیگر از دیگران نمیخواهیم طبق ایدهآلهای ما زندگی کنند، میتوانیم با آنها و خودمان واقعی باشیم و از جنگیدن با زندگی دست برداریم.
کاربر ۷۴۷۹۱۳۶
ما ایدهآل نیستیم، واقعی هستیم
اغلب چون میخواهیم از دردمان خلاص شویم یا چون میخواهیم خودمان را بهتر بشناسیم، وارد رواندرمانی میشویم. ولی به جای تحمل کردن تجربهٔ خود، ممکن است امیدوار باشیم که رواندرمانی، دارودرمانی، یا مراقبه تجربهٔ ما را تغییر دهد. در بدترین حالت، حتی ممکن است امیدوار باشیم که رواندرمانی با تبدیل کردن ما به آدمی دیگر درمانمان کند.
کاربر ۷۱۳۶۶۰۴
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
قیمت:
۴۷,۵۰۰
تومان