بریدههایی از کتاب دروغ هایی که به خودمان می گوییم
نویسنده:جان فردریکسون
مترجم:حمید شمسی پور
ویراستار:علی سوری
انتشارات:انتشارات ارجمند
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۳از ۷۰ رأی
۳٫۳
(۷۰)
ما روی زمین نصب نمیشویم که ماهوارههای در حال چرخش به دور دیگران باشیم، حتّی اگر آنها این را از ما بخواهند.
بیتا
وقتی که در کنار جاده ایستاده بود و با دستش علامت سواری مجانی را نشان میداد، زندگی داشت از کنارش میگذشت در حالی که او منتظر خیالی بود که هرگز نیامد.
Mahsima
اگر تلاش کنید یکدیگر را دستکاری کنید تا به همسری ایدهآل تبدیل کنید، روابطتان میمیرد.
محمد
هنگامی که مرگ زندگی ما را «میدزدد»، چیزی را نشان میدهد که ما مالک آن هستیم: هیچچیز!
محمد
درمانگر خوب خردی فطری دارد که زاییدهٔ درد زندگی است، خردی که نمیتوان از راهی دیگر آن را بهدست آورد.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
در همان حال که از درون خواهان تغییر هستیم، از دیگران میخواهیم که با تأیید، اصلاح، یا راهنمایی ما در زمینهٔ روشهای تغییر دادن دیگران، کمکمان کنند که از تغییر خودمان دوری کنیم.
me
زندگی همیشه نجواکنان میگوید، «آیا به تجربهات خوشآمد میگویی؟»
کاربر ۳۷۶۸۳۷۰
«واقعیت دردناکه، اما انکار خطرناک.»
صدراجون من دوست دارم
تجربه به ما نشان میدهد که اشخاص نه برای تأیید نظریههای ما بلکه برای رد کردن آنها روی کرۀزمین قرار میگیرند.
بیتا
برای گوش دادن، باید شخص را بهعنوان کسی که سزاوار شنیده شدن است بپذیریم، کسی که دیگر او را نادیده نمیگیریم، با او بحث نمیکنیم، یا بر او چیره نمیشویم. در این صورت میتوانیم در برابر این واقعیت تسلیم شویم که دیگران دیدگاههای دیگری دارند. ما فکر میکنیم کل تصویر را میبینیم درحالی که تنها چشمانداز خودمان را میبینیم.
بیتا
تاب آوردن هیجانهای خودمان ما را به یک منشور تبدیل میکند.
بیتا
ژوزه ساراماگو نویسندهای است که به ما یادآوری میکند، «درون ما چیزی وجود دارد که نامی ندارد، آن همان چیزی است که ما هستیم.»
Mahsima
ارنست بلاچ فیلسوف گفتهاست، امید راستین زمانی پیدا میشود که سراغ یافتن چیزی برویم که به طرف ما کشیده میشده است
Mahsima
اگر از خودم قدم بیرون بگذارم و تصوّر ذهنی خود از دیگران (خواستهٔ پنهانیام از دیگران) را رها کنم، یاد میگیرم دیگران را همانطور که هستند بپذیرم. این قدم نخست به سوی عشق است.
محمد
ما رنج میکشیم چون با واقعیت میجنگیم، جنگی که در آن همیشه میبازیم.
محمد
من چیزی را شروع کردم که گمان میکردم سفر رواندرمانی است. ولی اگر این یک سفر است، در آن به کجا میرویم؟ جایی نمیرویم. در حقیقت، از رفتن دست بر میداریم. از فرار کردن از این لحظه دست بر میداریم. میتوانیم همهٔ عمرمان را برای فرار از خودمان و رفتن به سوی هدفی مبهم به نام شفا، بهبودی، یا روشنبینی صرف کنیم. ولی نیاز نیست دنبال چیزی بگردیم زیرا احساساتمان، اضطرابمان، دروغهایی که به خودمان میگوییم، و حتی حقایقی که از آنها دوری میکنیم، یعنی همهچیز، همینجاست.
کاربر ۵۴۴۴۰۲۴
چه سخت است خاکسپاری هنگامی که به خودپندارهای گرانبها دربارهٔ کسی که دوست داشتنی، پیروز، موردتحسین و برحق است، چسبیده باشیم. این خودپندارهها حجابهایی مفهومیاند که خود واقعی ما را پنهان میکنند. زندگی آنها را از دست ما بیرون میکشد و ما گریه میکنیم، اما یک راهبرد دیگر برای چسبیدن به خودپندارۀمان داریم: میتوانیم با غم مانند یک مشکل برخورد کنیم که باید حلوفصلش کنیم و بر آن چیره شویم.
صفا
اگر نتوانیم به دیگران نه بگوییم، نمیتوانیم به خودمان بله بگوییم
صدراجون من دوست دارم
اگر منتظر زندگیای بمانیم که آن را میخواهیم، زندگیای را که داریم از دست میدهیم. از راهِ روبهرو شدن با واقعیت فقدان، میتوانیم برای آنچه از دست رفته سوگواری کنیم، و آنچه را باقیمانده بپذیریم.
صدراجون من دوست دارم
هنگامی که مرگِ زندهٔ رؤیای مرده را تجربه میکنیم، ممکن است مرگ جسمی را انتخاب کنیم تا جلوی تولد دردناکی به نام سوگواری را بگیریم.
Somayyeh Mohajer
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
حجم
۱۹۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۸ صفحه
قیمت:
۴۷,۵۰۰
تومان