بریدههایی از کتاب نازنین
۴٫۰
(۱۱۱)
شما آدمها. با آن سکوت تحقیرآمیزتان من را راندید. درست در برههای که پُرشورترین احساساتم را نثارشان میکردم، جواب اشتیاقم را با آزار دادید و تا آخر عمر رنجیدهخاطرم کردید. حالا من مسلماً حق دارم بین شما و خودم دیوار بکشم، سیهزار روبلم را جمع کنم و بروم جایی در کریمه، سواحل جنوبی، کوهستانی و یا تاکستانی، جایی در املاک خودم که قرار است با آن پول بخرم، باقی زندگیام را بگذرانم. دور از همهٔ شما اما بدون بغض و کینه
ela
من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگیام در سکوت حرف زدهام و در سکوت تراژدیهای زیادی را با خودم زندگی کردهام.
خاطره
بیایید عمل بزرگوارانهای را در نظر بگیرید که دشوار است، بیسروصدا و بیزرقوبرق، تعریفش به گوش کسی نمیرسد، با بهتان و تهمت همراه است، فداکاری زیاد میطلبد و ذرهای خوشنامی در پی ندارد و باعث میشود شما ــ که در خوبی همتا ندارید ــ در نظر دیگران پستترین بشر روی زمین جلوه کنید، آن هم
در شرایطی که از همه شریفترید. حالا حاضرید چنین کاری را
انجام بدهید؟! نه، معلوم است که حاضر نیستید! اما من در تمام طول زندگیام بار چنین کاری را به دوش کشیدهام و انجامش دادهام.
khorasani
خوشخوشانم بود. یعنی اینطور بگویم که کل روز قند توی دلم آب میشد.
khorasani
زودتر، هر چه زودتر باید بروم سر اصل مطلب، آخ خدایا!
khorasani
همیشه مغرور بودهام و همیشه یا تمام یک چیز را میخواستم یا هیچ! دقیقاً به همین دلیل است که در مورد سعادت هم به نصفهنیمهاش راضی نبودم، کل سعادت را میخواستم، تمامش را.
Nargess Ansarivand
گفتهاند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان همدلی، زبان کامل و بینقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت.
pegah
. حالا چرا نمیارزد؟ چون ارزان به دست آمده، برای به دست آوردنش تجربهای کسب نشده. اینطور بگویم که از مظاهر اولیهٔ زندگی است. بگذار سختی بکشی، آن وقت بزرگواریات را میبینم! بزرگواریای که حاصل تجربه نیست، ارزان است و حتی اگر جانت را در راهش قربانی کنی باز هم ارزشی ندارد چون فقط از سر جوشش جوانی و سرریز نیرو و انرژی است، از روی اشتیاق شدید به زیبایی!
کاربر ۵۰۶۷۲۲۵
اگر قرار است دربارهٔ کسی قضاوت کنند، باید اول همهچیز را در موردش بدانند… گوش بدهید.
کاربر ۵۰۶۷۲۲۵
نمیدانی چه بهشتی میخواستم برایت بسازم. بهشتی که در جان خودم بود. بهشتم را دور تو بر پا میکردم! عیبی نداشت اگر دوستم هم نمیداشتی، مگر چه میشد؟ همهچیز همانطور میماند، میگذاشتیم همانطور بماند. فقط مثل یک دوست با من حرف میزدی، کنار هم خوش بودیم و میخندیدیم و شادمانه به چشم هم نگاه میکردیم و زندگی به همین منوال خوشخوشک میگذشت.
الف_سین
من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگیام در سکوت حرف زدهام و در سکوت تراژدیهای زیادی را با خودم زندگی کردهام.
الف_سین
عیبی نداشت اگر دوستم هم نمیداشتی، مگر چه میشد؟ همهچیز همانطور میماند، میگذاشتیم همانطور بماند. فقط مثل یک دوست با من حرف میزدی، کنار هم خوش بودیم و میخندیدیم و شادمانه به چشم هم نگاه میکردیم و زندگی به همین منوال خوشخوشک میگذشت. حتی اگر عاشق آدم دیگری هم میشدی عیبی نداشت. تو با او خوشوخندان میرفتی و من از آن طرف خیابان نگاهتان میکردم…
soniya
از عشق من ترسید و از خودش پرسید بپذیردش یا نه و بعد تاب تحمل این سؤال را نداشت و فکر کرد بهتر است بمیرد؟
مامو
همه به آشفتگیام میخندند اما هرگز هیچکس نمیفهمد چرا من پریشان شدم!
مامو
با پیروزی در آن، من از کل گذشتهٔ تاریکم انتقام گرفتم.
مامو
هیچچیز آزاردهندهتر و تحملناپذیرتر از این نیست که آدم به خاطر یک اتفاق نابود شود، اتفاقی که میتوانست نیفتد.
مامو
قلبش، آن قلب طلاییاش، مثل دل گنجشک کوچک و کور و کر است.
مامو
درست در برههای که پُرشورترین احساساتم را نثارشان میکردم، جواب اشتیاقم را با آزار دادید و تا آخر عمر رنجیدهخاطرم کردید. حالا من مسلماً حق دارم بین شما و خودم دیوار بکشم،
مامو
همیشه مغرور بودهام و همیشه یا تمام یک چیز را میخواستم یا هیچ! دقیقاً به همین دلیل است که در مورد سعادت هم به نصفهنیمهاش راضی نبودم، کل سعادت را میخواستم، تمامش را.
مامو
من استاد حرف زدن در سکوتم! کل زندگیام در سکوت حرف زدهام و در سکوت تراژدیهای زیادی را با خودم زندگی کردهام.
مامو
حجم
۱۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
حجم
۱۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۹۵ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان