بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کوتاه تر از مرگ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کوتاه تر از مرگ

بریده‌هایی از کتاب کوتاه تر از مرگ

نویسنده:میثم خزائی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۸از ۵ رأی
۱٫۸
(۵)
افسوس ما در هر چیز هنوزیم!
سیّد جواد
از «خودم» رفتم وقتی به «خودم» آمدم دیگر «خودم» نبودم!
سیّد جواد
این روزها سلام‌هایم را پاسخی نیست هرگز وقتی می‌گویم خداحافظ جهانی کاسه آب در دست بدرقه‌ام می‌کنند!
سیّد جواد
ای راهزن آفتاب پرسه‌ات بیهوده است اینجا سال‌هاست آدمیزاد در هیئت خفاش است!
سیّد جواد
عقاب اسیر عادت پرواز بود انسان در آرزوی پرواز کژدم‌ها اما در اندیشه پروازند!
سیّد جواد
عرقم از شرم نیست که شرم خود عرقریز چیز دیگریست! هراس من از مرگ نیست که مرگ خود، دستاویز چیز دیگری است! درون من کژدمی است که هر سپیده می‌گزد مرا و غربتی که شب‌به‌شب به کوه روح من به زوزه است! دانه‌ها یأس در درون من درختچه می‌شوند نه این دهن‌دره درد را سربسته شدن نیست هرگز؟!
سیّد جواد
یکباره تو می‌رهاندم من خواب «تو» می‌شوم ناگهان می‌شوم ناگوار می‌شوم «تو» می‌شوم!
سیّد جواد
باقیمانده شب را یک‌نفس می‌نوشم و تمام جاد‌ه‌های «رفتن» را یکجا قی می‌کنم
سیّد جواد
‌پانزده سال می‌شوم که جنین شعر را در گرمگاه درد باردارم نه شعر قصد تولد دارد و نه من قصد سقط شعر! با همین جنین ناقص من تا مادرانه‌های حقیقت رفته‌ام راستی آیا با شعر هم می‌توان به جنگ سرطان رفت!
سیّد جواد
این روزها حال شعرهایم اصلاً خوب نیست دچار سرطان شده‌اند! و واژه‌هایش رنگ و رو ندارند زرد زرد زرد...
سیّد جواد
‌پیراهن خسته روز را از تن در می‌آورم و چادر دریده شب را سرم می‌کشم خرچنگ‌وار دوسویه می‌کاوم خود را گم می‌شوم در نخستین خاطره کودکی‌ام و درست همان‌جا نخستین درد پیدا می‌شوم!
سیّد جواد
روزهای رفته هرگز عمر ما نبود عمر ما روزهای نیامده بود! ما بودیم و آن روزهای همیشه نیامدند! ما نبودیم و این روزهای هرگز آمدند! ما رفتیم و جهان ایستادن بود! ما ماندیم و جهان دویدن بود! ما خدا شدیم و بنده‌ای نبود ما بنده‌ای شدیم و خدایی هرگز نبود!
سیّد جواد
د‌ایرة‌المعارف من چشم‌های توست به هر لغت که می‌رسم چشم‌های تو پاسخ می‌شوم!
سیّد جواد
سال‌هاست هذیان می‌گویم هذیانی به نام شعر!
سیّد جواد
چشم‌های من ترجمان سکوت است و در عفونت دست‌ها التهاب پرستش خاموش از پاها آغوشی ساخته‌ام گستره من خاطره‌های با تو است در گام‌های رفتنم از پاشنه‌های خستگی خاطره‌های تو از من می‌کاهد لحظه‌های از «تو» را بر مسلخ رنج رنگ می‌زنم از «تو» بزرگ می‌شوم آنجا که دیگر   «من» نیستم!
سیّد جواد

حجم

۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

حجم

۶۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد