بریدههایی از کتاب خواهر خوانده
۴٫۵
(۴۰)
تنها چیزی که همیشه باید با آن بجنگی خودت هستی.
((: noor
بیشتر مردم تا زمانی که امید پیروزی دارند میجنگند، حتی اگر کورسویی باشد. آنها را شجاع مینامند. تعداد اندکی هستند که وقتی امیدی نیست، بازهم میجنگند. آنها را جنگجو مینامند.
((: noor
یه دختر زشت هیچوقت بخشیده نمیشه.»
پریسا همانی
دنیا رو برای مردها ساختهان.
پریسا همانی
روحها مردههایی نیستند که از قبرستان بیرون میآیند تا زندهها را شکنجه دهند؛ روحها همینجا هستند. آنها درون ما زندگی میکنند، بر خاکستر غمهایمان زاری میکنند، در گلولای عمیق و چسبندهٔ حسرتهایمان فرومیروند.
negin
«تغییر مثل لبخندی توی تاریکیه. مثل یه گل رُز توی برف. مثل جادهای پرخطر توی شب طوفانی.»
ѕєтαяєн.¢υяℓу
هدیهٔ خدا به تو عقل و اراده است. حالا باید خودت راهت را بسازی.
کاری که انجام شده، شده. چه کردهٔ خودت باشد و چه کردهٔ دیگران. تو نمیتوانی آن را تغییر دهی.
اما کاری که نشده، نشده.
در آن، هم امید هست هم خطر. هر دو باهم هستند.
چه باور داشته باشی که میتوانی راه خودت را بسازی و چه نه، درهرحال، حق با توست.
میدانهای رزم متفاوتاند، اما جنگ یکی است. دشمن بهانه است. تنها چیزی که همیشه باید با آن بجنگی خودت هستی.
haniyeh
گاهی آدمها راحتترند از چیزی که نمیتوانند به دست بیاورند متنفر باشند تا اینکه قبول کنند آن را خیلی میخواهند.
miracle
سگ لاغری که جلوی در خانهٔ شما ظاهر میشود، پرندهٔ پروبالشکستهای که باید پرستاریاش را بکنید تا سلامتیاش را بازیابد، بچهگربهای که کنار جاده میومیو میکند و شما پیدایش میکنید.
فکر میکنید شما آنها را نجات دادهاید، اینطور نیست؟
آه، فرزندم. آیا متوجه نمیشوی؟
آنها هستند که تو را نجات میدهند.
موفنری
«تغییر مثل لبخندی توی تاریکیه. مثل یه گل رُز توی برف. مثل جادهای پرخطر توی شب طوفانی.»
miracle
هیچکس طناب دار را ریشخند نمیکند، مگر قاتلی که از آن جان سالم به در برده باشد.
000
کاری که انجام شده، شده. چه کردهٔ خودت باشد و چه کردهٔ دیگران. تو نمیتوانی آن را تغییر دهی.
اما کاری که نشده، نشده.
در آن، هم امید هست هم خطر. هر دو باهم هستند.
چه باور داشته باشی که میتوانی راه خودت را بسازی و چه نه، درهرحال، حق با توست.
میدانهای رزم متفاوتاند، اما جنگ یکی است. دشمن بهانه است. تنها چیزی که همیشه باید با آن بجنگی خودت هستی.
Zoro2076
اوه فرزندم، تقدیر اکثر ماها سخت رقم خورده، اما باید یاد بگیریم بپذیریمش، چون راه دیگهای نداریم.
یك رهگذر
ساعتهای کوتاه ناامیدی آدمهای بسیاری را به خاک سیاه مینشاند. نور شمع سایههایی را روی دیوارهای روح ما میاندازد، سایههایی که میتواند موش را به هیولا تبدیل کند، شکست را به فاجعه.
آیا در آن ساعتهای کوتاه ناامیدی، تصمیم به حلقآویز کردن خود میگیرید؟ خب، این انتخاب شماست.
اما تا صبح بهدنبال طناب نگردید.
مطمئناً، تا آنوقت راه بهتری برای استفاده از طناب پیدا خواهید کرد.
یك رهگذر
من از گلهٔ شیری که رهبرش گوسفند باشه نمیترسم. من از گلهٔ گوسفندی که شیر رهبرش باشه میترسم.
یك رهگذر
در کتابهای تاریخ نوشته است که شاهها و دوکها و ژنرالها جنگ را شروع میکنند. باور نکنید. ما جنگ را شروع میکنیم، من و شما؛ هر باری که رو برمیگردانیم، سکوت میکنیم، مداخله نمیکنیم سازش میکنیم.
همیشه خیلی سریع کار نادرست، کار بزدلانه و کار راحتتر را انجام میدهیم. و درحالیکه داریم با عجله میرویم، به خودمان میگوییم تمام شد. و دیگر کاری با آن نداریم.
اما شاید کار آن با ما تمام نشده باشد.
یك رهگذر
هیچکس طناب دار را ریشخند نمیکند، مگر قاتلی که از آن جان سالم به در برده باشد.
یك رهگذر
گاهی آدمها راحتترند از چیزی که نمیتوانند به دست بیاورند متنفر باشند تا اینکه قبول کنند آن را خیلی میخواهند.
یك رهگذر
ایزابل ارادهای قوی داشت.
او نمیدانست که این ویژگیِ خوبی برای دختران است، چون همیشه همه به او میگفتند بد است. همه میگفتند دختری که ارادهٔ قوی داشته باشد عاقبتبهخیر نمیشود. همه میگفتند دختر باید ارادهاش را تسلیم حرف کسانی کند که خیر و صلاحش را میدانند.
یك رهگذر
عشق یعنی درد. عشق یعنی فداکاری. هرچی زودتر این رو یاد بگیری به نفعته.
یك رهگذر
حجم
۳۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
حجم
۳۸۴٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۷۶ صفحه
قیمت:
۱۷۶,۰۰۰
۸۸,۰۰۰۵۰%
تومان