بریدههایی از کتاب قصهنویسی
۳٫۱
(۲۵)
این حافظ است که دانشکدههای ادبیات را میسازد، دانشکدههای ادبیات حافظ نمیسازند.
ساحره
به قول پیکاسو: «سکوت گاهی تنها چیزی است که حقیقت را در آن میتوان پیدا کرد» .
رئوف
«مگو، بلکه نشان بده»
رئوف
از من که قدرت نعره کشیدن بر سر چهارراهها را گرفتهاند، از من ـ که قدرت عمل را سلب کردهاند و حماسهام را اخته کردهاند و بدل ـ به شهادتنامههایی جعلی کردهاند، از من که تاریخم را در چهار دروازه دنیا به سود هر کس و ناکسی تحریف کردهاند و بر مرزهای جغرافیایی مغزم، در همه جای جهانم، چوبه دارها و سرنیزههای بلند نشاندهاند و به اطرافم سیمهای خاردار زهرآلود کشیدهاند؛ از من که کوشیدهاند حیوانی مسخ شده بسازند چشم دوخته بر پیشخوان چرب یک بوروکراسی اسقاط و مبتذل، چه کاری ساخته است جز آنکه بنویسم؟
Leo n
ترجمه هر قدر هم خوب و عالی و آموزنده باشد، باز هم ترجمه یک متن است و هرگز نمیتوان موقعیت ادبی ادبیات دیگر را به یک زبان دیگر ترجمه کرد، چراکه در این صورت باید زندگی آن ملت هم به زندگی یک ملت دیگر ترجمه شود. و چنین چیزی غیرممکن است.
amir mohammad Salarvand
«ما همه قربانیان تاریخ هستیم»
رئوف
نویسنده حرفهای، طوری قصهاش را میگوید که حتی اگر شخصیتی از اشخاص داستانش خود او باشد، دیگر خودش به چشم نخورد. قصهنویس حرفهای، خود را فدا میکند، تا شخص در اجتماع تبدیل به شخصیتی در ذهن خواننده بشود و زندگی فردی یا اجتماعی و یا معنوی آدمها، با نوعی بیواسطگی به دیگران منتقل گردد. در حالیکه شاعر و قصهنویس غیر حرفهای فضای شعر و یا داستان خود را با وجود خود، با دیدی چنان فردی پر میکنند که به جای آنکه شخص یا اشخاصی را در حال زندگی کردن ببینیم، فردی را میبینیم که همه جای شعر و یا داستان را اشغال کرده است
رئوف
درک واقعی شعر و یا قصه نیازمند ادراک تئوریک از ادبیات است، به همین دلیل هیچ ارزشیابی ادبی، ارزشیابی تنهای ادبیات یک زبان، مثلا ادبیات فارسی، و یا حتی نوعی از ادبیات، مثلا شعر یا نثر تنها نیست. تئوری ادبی بر اساس مقایسههای ادبی زبانها، انواع ادبی ادبیات در زبانهای مختلف و بر اساس ماهیت ادبی و یا «ادبیت» ادبیات ساخته میشود.
|نستوه|
پس علت اینکه من درباره قصه مینویسم این است که احساس میکنم یکی دو سه تن از قصهنویسان معاصر در برابر آئینه ایستاده، خود را بهخوبی تماشا کرده، نشان دادهاند و هنگامی که خود را تماشا میکردند و نشان میدادند، ما را هم دیده و نشان دادهاند و محیط ما را هم در آئینه خود بهروشنی انعکاس یافته، دیده و نشان دادهاند، فنون هنر چنین قصهنویسهایی باید به شکلی به مردم نشان داده شود، چراکه قصهنویس اگر ما را شناخته و نشان داده، ما هنوز او را نشناخته و نشناساندهایم
v.fahimi
قصهنویسی ایران در طول همین پانزده سال گذشته، یعنی از آغاز به نگارش کتاب حاضر تا به امروز، اتفاق افتاده، مؤید اهمیت روزافزون شکل قصه است. تمامی قصههای محمود دولتآبادی، و هوشنگ گلشیری، مهمترین قصههای سیمین دانشور، بخش اعظم قصههای ابراهیم گلستان، تقریبآ سراسر حیات قصهنویسی احمد محمود، تجربههای محمود گلابدرهای، هم در «واقعیتگرایی انتقادی» و هم در مستندنویسی، و بهطور کلی رواج روزافزون قصه بلند، یعنی رمان، مربوط به همین پانزده شانزده سال گذشته هستند
shina.khosravi
حجم
۵۷۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
حجم
۵۷۸٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۸۰ صفحه
قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
تومان