بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چهارهزار هفته | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چهارهزار هفته

بریده‌هایی از کتاب چهارهزار هفته

۳٫۱
(۸۴)
«چون بچه‌ها بزرگ می‌شوند، ما تصور می‌کنیم هدف بچه‌ها بزرگ‌شدن است. اما هدف بچه‌ها بچه‌بودن است. طبیعت موجوداتی را که عمر یک‌روزه دارند تحقیر نمی‌کند. خودش را در تک‌تک لحظات جاری می‌کند... زندگی در جریان است. بعداً خیلی دیر است.»
bfs
آموزش و پرورش را در نظر بگیرید. چه کلاهبرداری بزرگی! بچه که بودیم ما را به مهدکودک فرستادند. در مهدکودک، به ما گفتند دارید آماده می‌شوید که به پیش‌دبستانی بروید. و بعدش کلاس اول است و بعد دوم و سوم و غیره. در دبیرستان، به ما گفتند دارید برای دانشگاه آماده می‌شوید. در دانشگاه، به ما گفتند دارید برای ورود به دنیای کسب‌وکار آماده می‌شوید... آدم‌ها به الاغ‌هایی می‌مانند که دنبال هویجی می‌روند که جلوی صورتشان به چوبی بسته شده که به افسار خودشان وصل است. می‌دوند و میدوند. آن‌ها هرگز این‌جا نیستند. آن‌ها هرگز به مقصد هم نمی‌رسند. آن‌ها هیچ‌وقت زندگی نمی‌کنند.
bfs
هیچ‌کدام از این‌ها به این معنا نیست که نمی‌توانیم درحال‌حاضر برای کاستن احتمال وقوع اتفاقات بد در آینده با هوشمندی عمل کنیم؛ و همچنان می‌توانیم در صورت وقوع حوادث بد به بهترین نحو ممکن واکنش نشان دهیم؛ مجبور نیستیم رنج و بی‌عدالتی را به‌منزلهٔ اتفاق اجتناب‌ناپذیر قبول کنیم. اما اگر انتظار قاطعیت و اطمینان از آیندهٔ مطلوب را نداشته باشیم و بپذیریم که کنترلی روی اتفاقات نداریم، از استرس و اضطراب در تنها لحظه‌ای که می‌تواند وجود داشته باشد، یعنی همین لحظهٔ اکنون، رهایی می‌یابیم.
bfs
جف لای، مشاور انگلیسی محیط‌زیست، زمانی به من گفت که بعد از مرگ ناگهانی و زودهنگام دوست و همکارش، دیوید واتسون، او دیگر مثل همیشه پشت ترافیک دست‌هایش را از عصبانیت مشت نمی‌کند، بلکه با خودش می‌گوید: «دیوید الآن حاضر بود هرچه داشت می‌داد تا یک بار دیگر پشت این ترافیک گیر کند.» همین فکر را در صف سوپرمارکت و صف گمرک نیز با خود می‌کرد
سیستماتیک
زنده‌بودن فقط یک اتفاق است و حتی یک روز بیشترش هم تضمینی نیست.» من دریافتم که این نوع تغییر در دیدگاه تأثیر بسیار چشم‌گیری در انجام‌دادن کارهای آزاردهندهٔ روزمره دارد: مثلاً واکنشم به ترافیک سرصبح و صف‌های طولانی حراست فرودگاه، بچه‌هایی که پنج صبح بیدار می‌شوند و ماشین ظرف‌شویی‌هایی که ظاهراً باید دوباره خالی می‌کردم با این‌که (بله، درست حدس زدید!) همین کار را دیروز نیز انجام دادم. شرمسارم که اعتراف می‌کنم این کارهای اعصاب‌خُردکن کوچک چه تأثیر منفی بزرگی در حس خوشبختی من طی این سال‌ها داشته است.
سیستماتیک
اگر در اتاقی که کار می‌کنم بعد از ناهار خوابم ببرد، گاهی با حس شگفتی کودکانه‌ای از خواب بیدار می‌شوم و می‌پرسم: «چرا من خودم هستم؟» آنچه مرا شگفت‌زده می‌کند، چنان‌که کودکی را که تازه به هویت خود پی برده، این حقیقت است که من، این‌جا، در این لحظه، غرق این زندگی‌ام و نه زندگی دیگری. چه اتفاق و حادثه‌ای باعث این موضوع شده است؟...
bfs
«ما آن‌قدر بی‌فکریم که در زمانی که مال ما نیست وقت‌گذرانی می‌کنیم... سعی می‌کنیم در زمان حال از آینده مطمئن باشیم و در فکر برنامه‌ریزی اموری هستیم که از قدرت ما خارج است و هیچ اطمینانی از آن‌ها در آینده نداریم.»
bfs
پادزهر اثرگذار در استرس ممکن است درک همین امر باشد که نیاز به اطمینان از آینده هرگز در وجود شما ارضا نخواهد شد، فرقی هم نمی‌کند چقدر برنامه‌ریزی کنید یا وسواس به خرج دهید یا چقدر زمان اضافه برای رفتن به فرودگاه در نظر بگیرید.
bfs
پادزهر اثرگذار در استرس ممکن است درک همین امر باشد که نیاز به اطمینان از آینده هرگز در وجود شما ارضا نخواهد شد، فرقی هم نمی‌کند چقدر برنامه‌ریزی کنید یا وسواس به خرج دهید یا چقدر زمان اضافه برای رفتن به فرودگاه در نظر بگیرید.
bfs
اگر به این بینش برسیم که انسان محدودیت‌هایی دارد که هرگز تسلطی بر آن‌ها نخواهد داشت، به حس رهایی و رستگاری متواضعانه‌ای می‌رسیم. نمی‌توانیم روند امور و اوضاع را تعیین کنیم؛ و پاداش متناقض‌نمای پذیرش محدودیت‌های جهان واقعی این است که دیگر آن‌قدرها محدودکننده به نظر نمی‌رسد.
bfs
برخی بودیست‌های ذن بر این باورند که مجموع رنج‌های بشر را می‌توان در تلاش او برای مقاومت در برابر توجه‌کردن به امور پیرامونش خلاصه کرد، زیرا دوست داشتیم اوضاع جور دیگری پیش می‌رفت («این اتفاق نباید می‌افتاد!») یا شاید چون آرزو داشتیم تسلط بیشتری بر روند امور داشتیم
bfs
حتی اگر حساب فیس‌بوک خود را پاک کنید یا طی روزهای کاری خودتان را از شبکه‌های اجتماعی منع کنید یا اگر خودتان را در کلبه‌ای در کوهستان حبس کنید، باز هم تمرکزکردن روی کارهای مهم برایتان دشوار خواهد بود و بنابراین دنبال راه‌هایی برای فرونشاندن درد با حواس‌پرتی می‌گردید: یا با خیال‌بافی یا با چرت‌زدن بی‌موقع یا ــ انتخاب اول هر خورهٔ بهره‌وری ــ بازطراحی فهرست کارها و مرتب‌کردن میز کارتان.
bfs
این قضاوت‌های مخدوش طبیعتاً در دنیای آفلاین ما هم تأثیرشان را در ما حفظ می‌کنند. مثلاً اگر شبکه‌های اجتماعی شما را مجاب کند که جنایات خشن در شهر شما به‌مراتب بیشتر از واقع است، ممکن است هنگام قدم‌زدن در خیابان بیخودی بترسید و، در عوضِ بیرون‌رفتن و ماجراجویی، در خانه بمانید و از هم‌صحبتی با غریبه‌ها دوری کنید و به سیاست‌مداری که برنامه‌ای علیه جرم و جنایت دارد رأی بدهید.
bfs
یک نمونه در بین صدها نمونه حرکت کشیدن انگشت روی صفحه به‌سمت پایین برای تازه‌کردن صفحه است که افراد را با وعدهٔ «جوایز متغیر» به اسکرول‌کردن وادار می‌کند: وقتی نمی‌توانید پیش‌بینی کنید با تازه‌کردن صفحه پست جدیدی ظاهر می‌شود یا نه، همین ندانستن باعث می‌شود بارها و بارها و بارها دست به این کار بزنید؛ درست مثل امتحان‌کردن بخت خود در دستگاه سکه‌ای کازینو.
bfs
مری الیورِ شاعر می‌نویسد: «توجه آغاز سرسپردگی است.»(۷۷) او به این نکته اشاره کرده که حواس‌پرتی و سرسپردگی با هم در تضاد کامل‌اند: شما نمی‌توانید حقیقتاً عاشق شریک یا فرزندتان باشید، خود را وقف کار یا پویشی کنید یا از قدم‌زدن در پارک لذت ببرید، اما توجه خود را به هدفی جز آن‌ها متمرکز کنید.
bfs
با تعهددادن خودآگاه، از رؤیای فرصت‌های نامحدود به نفع آنچه من در فصل قبلی «لذتِ ازدست‌دادن» نامیدم چشم‌پوشی می‌کنند: می‌فهمند که گذشتن از رؤیاهای دیگر تنها چیزی است که انتخابشان را بامعنا می‌کند
bfs
دقیقاً آخرین چیزی که شکرگزارش هستیم همین است، مگر نه: رخ‌دادن. درواقع، لازم نبود رخ دهید. لازم نبود رقم بخورید. اما رخ دادید و رقم خوردید.
Hosein Sadegnezhad
من در سفرم طی بزرگ‌سالی رفته‌رفته این حقیقت را کشف کرده‌ام که در همهٔ شغل‌ها و سنت‌های زندگی همه دارند فی‌البداهه عمل می‌کنند
سارا
بگذارید معیارهای ناممکن شما با سر به زمین بخورد. آن وقت چند کار معنادار از بین آن‌ها انتخاب کنید و از همین امروز شروعشان کنید
سارا
معمولاً، به‌طور غریزی، می‌دانید که ادامهٔ یک رابطه یا شغل دغدغه‌هایی به همراه خواهد داشت که باعث می‌شود در مقام انسان رشد کنید (افزایش) یا باعث می‌شود روحتان هر هفته از قبل ضعیف‌تر شود (کاهش). همیشه ترجیح دهید چیزی به شما افزوده شود، هر چند با ناراحتی، تا این‌که چیزی از شما کاسته شود، هر چند با خوشحالی.
سارا

حجم

۲۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۷۰%
تومان