بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چهارهزار هفته | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چهارهزار هفته

بریده‌هایی از کتاب چهارهزار هفته

۳٫۱
(۸۴)
نگران‌کننده است که با این حقیقت مواجه شویم که ممکن است هرگز بر زندگی، کار، زندگی زناشویی، بچه‌داری یا هر چیز دیگر تسلط نداشته باشیم. اما رهایی‌بخش نیز هست، زیرا علت اصلی حس شرم یا نداشتن اعتمادبه‌نفس برای عملکرد حال حاضرمان در آن زمینه‌ها را از بین می‌برد: اگر احساس کنترل کامل هرگز از راه نخواهد رسید، پس چه بهتر که همین الآن با تمام وجود به این فعالیت‌ها بپردازید: برنامه‌های بلندپروازانه‌ای اجرا کنید و دیگر محتاطانه و بزدلانه رفتار نکنید. حتی رهایی‌بخش‌تر است که فکر کنید همه همین وضعیت شما را دارند، چه از آن آگاه باشند چه نباشند.
bfs
از این دیدگاه، آماده‌سازی وعده‌های غذایی مقوی برای بچه‌هایتان احتمالاً مهم‌ترین کار جهان باشد، حتی اگر در هیچ مسابقهٔ آشپزی برنده نشوید؛ یا رمانتان ارزش نوشتن دارد، حتی اگر فقط چند تن از هم‌عصرانتان را تحت‌تأثیر قرار دهید، حتی وقتی می‌دانید در حدواندازه‌های تولستوی نیستید؛ یا این‌که عملاً هر شغلی می‌تواند مسیر شغلی ارزشمندی باشد، اگر زندگی را برای افرادی که با شغلتان مرتبط‌اند کمی بهتر کند.
bfs
بهتر است مرحلهٔ آخر سفر خود را با حقیقتی رک‌وراست اما بی‌نهایت رهایی‌ساز شروع کنیم: آنچه زندگی‌مان را وقفش می‌کنیم چندان چیز مهمی نیست و برای گیتی هم کوچک‌ترین اهمیتی ندارد زمان محدودمان را چطور مصرف می‌کنیم.
bfs
بعضی از دوستان من در آپارتمانی در محلهٔ لوئر ایست ساید نیویورک، که بیشتر یهودی‌نشین است، زندگی می‌کنند. این آپارتمان به «آسانسور شبات» مجهز است: از جمعه‌شب تا شنبه‌شب، این آسانسور بی‌این‌که کسی دکمه‌ای زده باشد در همهٔ طبقات می‌ایستد، چون طوری طراحی شده که یهودی‌ها مجبور نباشند، برخلاف قانون مذهبشان، از کلیدهای برق در روز شنبه استفاده کنند (درواقع، قانون واقعی که در دین کهن یهودی بنا شده شامل منع استفاده از آتش است، اما تفسیر روحانیان امروزی از این قانون استفاده از کلید برق را نیز شامل می‌شود. سی‌وهشت فعالیت ممنوع دیگر ممکن است شامل کارهایی مانند بادکردن جلیقه‌های نجات در استخر شنا گرفته تا کندن یک تکه دستمال از رول درِ دست‌شویی باشد). چنین قوانینی ممکن است برای ماها که یهودی نیستیم مضحک به نظر برسد.
سیستماتیک
آموزگار امریکایی مراقبه، آنچه فراموش می‌کنیم یا طاقت مواجهه با آن را نداریم این است که «یک برنامه صرفاً یک فکر است.»(۹۸) ما برنامه‌هایمان را کمندی می‌بینیم که از زمان حال به‌سمت آینده پرت کرده‌ایم و انتظار داریم چیزی را که می‌خواهیم برایمان بیاورد. اما برنامه فقط و فقط اعلام نیت و قصدی است که در لحظهٔ اکنون داریم. برنامه‌ریزی بیان افکار کنونی شما دربارهٔ نحوهٔ اثرگذاری ــ هر چقدر هم کوچک ــ در آینده است. البته که آینده هیچ تعهدی ندارد که به حرف شما گوش کند و از آن اثرپذیر باشد.
هانیه
والاترین هدف انسانی شبیه خداشدن نبود، بلکه کاملاً انسان‌بودن بود.
زیبا صدایم کن
امروزه نیز گه‌گاهی به «زمان ژرف» سفر می‌کنیم: در لحظاتی که به قول گری ابرله «وارد سرزمینی می‌شویم که همه‌چیز کافی است، جایی که سعی نداریم خلئی را در خودمان یا دنیا پُر کنیم.»
زیبا صدایم کن
برای همین، عجله برای رسیدن به خط پایان فرضی منطقی نبود. تاریخ‌دان‌ها این سبک زندگی را «وظیفه‌محور» نامیدند، چون به جای این‌که ضرب‌آهنگ زندگی را جدول زمانی انتزاعی تنظیم کند (مانند زندگی امروز ما)، خودِ وظایف آن را می‌نواخت.
زیبا صدایم کن
آن‌ها معمولاً زمان را اصلاً ماهیتی انتزاعی ـ یک چیز ـ در نظر نمی‌گرفتند. اگر به نظرتان این موضوع گیج‌کننده است، برای این است که طرزفکر مدرن ما دربارهٔ زمان آن‌قدر جا افتاده که فراموش می‌کنیم اساساً فقط نوعی طرزفکر است؛ مثل همان ماهی‌هایی هستیم که نمی‌دانند آب چیست، چون آب آن‌ها را کاملاً احاطه کرده است. اما اگر کمی از موضوع فاصله بگیریم و از بیرون به آن نگاه کنیم، می‌بینیم که دیدگاه ما چقدر عجیب است. ما تصور می‌کنیم زمان ماهیتی مجزا از ما و جهان ما است یا به گفتهٔ منتقد فرهنگی امریکایی، لوئیس مامفورد، «جهان مستقلی متشکل از توالی‌های قابل‌اندازه‌گیری» است.
زیبا صدایم کن
بیایید با پذیرش شکست شروع کنیم: هیچ‌کدام از این‌ها هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اما راستش را بخواهید این خبر عالی است!
زیبا صدایم کن
زندگی در جریان است. بعداً خیلی دیر است
سیستماتیک
منظور براون از این مقایسه این نیست که بگوید عجول‌بودن به اندازهٔ الکلی‌بودن از لحاظ جسمی تخریب‌گر است. منظور او این است که سازوکار هر دو یک چیز است. با سریع‌تر و سریع‌ترشدن جهان به این باور رسیده‌ایم که خوشبختی ما یا امنیت مالی ما از توانایی ما در کارکردن یا انجام‌دادن کاری با سرعت فرابشری تبعیت می‌کند.
bfs
به قول تریستان هریس، منتقد حوزهٔ فنّاوری، هر بار اپلیکیشن یک شبکهٔ اجتماعی را باز می‌کنید، «هزاران نفر آن‌طرف صفحه نشسته‌اند» که پول می‌گیرند شما را پای صفحهٔ نمایشتان نگه دارند. برای همین، واقع‌بینانه نیست که از کاربران انتظار داشته باشیم در برابر حمله به زمان و توجهشان فقط با قدرت اراده مقاومت کنند.
هانیه
«این فرصتِ زمانی داده‌شده به ما آن‌چنان سریع و در یک چشم به هم زدن می‌گذرد که همگی جز اندک افرادی، تازه وقتی خود را برای زندگی‌کردن آماده می‌بینیم، درمی‌یابیم که زندگی‌مان خاتمه یافته است.»
فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی
سرگرمی محبوب دیگر من به‌جز پیاده‌گردی ــ نواختن آهنگ‌های اِلتون جان با پیانوی الکتریکی ــ خیلی برایم روح‌بخش و خوشحال‌کننده است دقیقاً برای این‌که سطح توانایی موسیقایی من، که در حد یک شامپانزه است، به‌هیچ‌وجه زیر سؤال برده نمی‌شود و از کسی هم انتظار جایزه یا نقد سازنده ندارم. برعکس، نوشتن عملی بسیار استرس‌زاتر و دشوارتر است و لذت‌بردن از آن نیز سخت‌تر است، چون نمی‌توانم این امید را از خود دور کنم که ممکن است عالی بنویسم، با نقد مثبت و موفقیت تجاری روبه‌رو شوم یا دست‌کم آن‌قدر خوب عمل کنم که به خودم افتخار کنم و برای خودم ارزش قایل شوم.
bfs
بیشتر ما احتمالاً موافق باشیم که همگی بدون داشتن کوچک‌ترین کنترلی روی زندگی‌مان به جایی که الآن هستیم رسیده‌ایم.
سیستماتیک
شاید نباید خیلی شگفت‌زده شویم وقتی فعالیت‌هایی که برای پُرکردن اوقات فراغت انجام می‌دهیم کم‌کم نه‌تنها مشابه کار می‌شود، بلکه گاهی مانند کلاس‌های سول‌سایکل یا ورزش کراس‌فیت، عملاً به تنبیه بدنی تبدیل می‌شود: مانند گناهکارانی که می‌خواهند قبل از خیلی دیرشدن از گناه کبیرهٔ تنبلی توبه کنند.
bfs
«ما همگی ناچاریم برای سود کتاب بخوانیم، برای داشتن روابط مهمانی برویم... برای خیریه قمار کنیم، شب‌ها برای تجربهٔ شکوه شهر بیرون برویم و آخرهفته‌ها خانه بمانیم تا خانه را مرتب کنیم.»
bfs
معمولاً آدم‌ها ناخودآگاه رابطه‌ای را به امید این‌که شریکشان هم بی‌نهایت ثبات هم بی‌نهایت هیجان داشته باشد شروع می‌کنند. و بعد وقتی این اتفاق نمی‌افتد، فرض می‌کنند مشکل از شریکشان است و این مشخصه‌ها حتماً در یک شخص دیگری هم‌زمان وجود دارد؛ شخصی که باید بروند و دنبالش بگردند. حقیقت این است که این خواسته‌ها ضدونقیض است. مشخصه‌هایی که فرد را کاملاً هیجان‌انگیز می‌کند معمولاً متضاد مشخصه‌هایی است که فرد را کاملاً باثبات می‌کند.
سیستماتیک
توصیه‌ای که در هزاران مقالهٔ مجلات و میم‌های الهام‌بخش اینستاگرامی بیان می‌شود این است که رضایت‌دادن همیشه گناهی کبیره است. اما این توصیه اشتباه است. باید رضایت بدهید. یا اگر بخواهم دقیق‌تر بگویم، چارهٔ دیگری ندارید. درنهایت، رضایت خواهید داد و این موضوع باید شما را خوشحال کند
سیستماتیک

حجم

۲۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲۶۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰
۷۰%
تومان