بریده‌هایی از کتاب مناظره دکتر و شیخ

در دوران جوانی و پس از اخذ دیپلم فنی از هنرستان شرکت نفت آبادان به این فکر افتادم، از کجا میتوانیم یقین کنیم که آنچه ما معتقدیم اصل حقیقت و راه نجات انسان‌ها باشد.

هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مردگانند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند

اگر می‌خواهید خدا با شما حرف بزند قرآن بخوانید و اگر می‌خواهید شما با خدا حرف بزنید دعا بخوانید.

ای آن که به هر که سؤال نکند و تو را هم نشناسد باز از لطف و رحمتت عطا می‌کنی.

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِک الْعِصَمَ‌ خدایا ببخش آن گناهانی را که پردۀ عصمتم را می‌درد.

خدایا دین مرا اصلاح فرما که دین مایۀ حفظ همۀ شئون من است.

آنچه خدا خواست می‌شود هرچند مردم نخواهند.

اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی الذُّنُوبَ الَّتِی تُغَیرُ النِّعَمَ‌ خدایا ببخش آن گناهانی را که در نعمتت را به روی من می‌بندد.

و از اینکه عمرم به‌سر آید و خود را مهیا و آمادۀ سفر آن جهان نکرده باشم

د: البته در قرآن سوره مائده داریم «وابتغو الیه الوسیله» نزد خدا وسیله بیاورید که توسل یعنی همین.

در این موقع مدیر کاروان جریان عجیبی را نقل کرد که حکایت از بی‌دینی سعودی‌ها می‌کند. او گفت پس از اینکه در سال ۷۲ یعنی بعد از پنج سال، حجاج دوباره به مکه مشرف شدند، یکی از خانم‌های ایرانی به ستاد مکه مراجعه کرده بود و گفته بود که من در واقعۀ سال ۶۶ مکه بودم. زخمی شدم، به خانه‌ای در نزدیکی پل حجون پناه بردم. پس از پایان ماجرای کشتار مردم، وقتی خواستم از خانه خارج شوم و به هتل خودم برگردم، متأسفانه صاحب‌خانه که شیخی بود و چند زن هم داشت، مرا زندانی کرد و تا پایان مراسم حج نگذاشت از خانه بیرون روم. پس از پایان مراسم من را به‌عنوان زن خود خواند و اجازۀ تلفن به هیچ‌جا را هم به من نمی‌داد. به ‌زور من را زن خود خواند و از او صاحب سه فرزند شدم. اما امسال که ایرانی‌ها آمده‌اند من موفق به فرار از خانه شدم و آمده‌ام که بگویم من را نجات دهید چون من در ایران شوهر، بچه و خانواده دارم.

«... رسول الله (ص) فرمود: همانا خداوند عزوجل چهار نفر از اصحاب من را دوست دارد و به من خبر داد که آن‌ها را دوست دارد و به من امر کرد که آن‌ها را دوست داشته باشم. گفتند یا رسول الله آن‌ها چه کسانی هستند؟ فرمود: علی از آن‌هاست و ابوذر غفاری و سلمان فارسی و مقدادبن اسود کندی.»

ای خدا مرا از آنان قرار ده که چون او را ندا کنی تو را اجابت می‌کند و چون به او متوجه شوی از تجلی جلال و عظمتت مدهوش می‌گردد پس تو با او در باطن راز می‌گویی و او به عیان به کار تو مشغول است.

و گوش ما را از شنیدن سخن بیهوده و غیبت بندگانت مسدود گردان.

و عمر و حیاتم را مایۀ زیادتی هر کار خیر قرار ده

معمولاً‌ مریدان نادان از خود مرادها بدتر عمل می‌کنند.

بر او توکل کرده‌ام و اوست پروردگار عرش با عظمت.

کافی است آن که تا بوده‌ام و هستم مرا کافی است. کافی است مرا خدای یکتایی که جز او خدایی نیست.

آنچه خدا خواست می‌شود نه آنچه مردم بخواهند.

خدا ما را کافی است و او بهترین وکیل است