بریدههایی از کتاب رهایی از گناه
۴٫۴
(۲۰۳)
کسانی که شخصیت بدی پیدا کردهاند هم، بهتدریج به این وضعیت رسیدهاند؛ یعنی کمکم متقاعد شدهاند، کمکم حقایق مهم را فراموش کردهاند و کمکم انجام کارهای بد، برایشان آسان شده است؛ چهبسا در ابتدا همین کارها برایشان دشوار بوده است.
Fatemeh
هرگونه حرکتی که انسان را از مسیر عبودیت و تقرب الی الله منحرف کند معصیت محسوب میشود
کریم
قدم دوم برای متقاعدشدن به دینداری و ترک گناه، این است که انسانها باید منفعتطلب و خودخواه شوند! به عبارت دیگر تا منفعتطلب و خودخواه نشویم، نمیتوانیم دینداری کنیم. برای دیندارشدن نباید خودمان را فراموش کنیم و یا منافع خودمان را در نظر نگیریم. آن هم نه یک منفعتطلبی ناقص و ضعیف، بلکه یک منفعتطلبی همهجانبه و شدید. وگرنه اگر کسی زیاد و همهجانبه منفعتطلب نباشد، ممکن است به سادگی برای دینداری متقاعد نشود.
یکی از پایههای دینداری برای کسی که میخواهد دیندار شود، این است که شخصیتش بهگونهای باشد که خودش را دوست داشته باشد، بلندنظر باشد، اصلاً حاضر نباشد خودش را ارزان بفروشد، به منفعت کم قانع نشود، خودش را و منافع خودش را دوست داشته باشد، تا جایی که اگر پس از کسب منفعت زیاد، کمی هم ضرر کرد، در پیشگاه خدا ضجه بزند و بگوید: «خدایا من ضرر کردم، دوست ندارم ضرر کنم...»
ما برای منفعتطلب شدن، باید دو مرحله را طی کنیم. ابتدا باید درک درستی از منفعتطلبی پیدا کنیم
عبدالحبیب
است؛ وگرنه به جهنم میروم» فهم عمیقی از دین ندارد. کمتر کسی هم بهسادگی با این سخن، متقاعد میشود. حتی اگر کسی با این سخن متقاعد شود، دینداری او مشکوک است و روزی خواهد رسید که این فرد از دینداری، فرار خواهد کرد!
کسی که بدون تفقّه و صرفاً با چند دلیل سطحی، خودش را به دینداری و ترک گناه، متقاعد کند، حتماً مشکلی در درونش دارد
سرباز امام زمان(عج)
ادب یعنی «رفتار بابرنامه». کسی که ادب ندارد ممکن است لبخند بزند، تواضع کند یا سخنان زیبایی بگوید؛ اما کارهایش منفعلانه است و در هر لحظه بهگونهای رفتار میکند؛ یعنی مهربانیاش منافقانه است. یا از سر ترس، احترام دیگران را رعایت میکند، یا بهخاطر تشویقشدن و کسب امتیاز تلاشی را انجام میدهد. اما انسان مؤدب، به اینکه در نتیجهٔ تلاشی که انجام میدهد به او جایزه میدهند یا نه کاری ندارد. چون او اساساً باادب است و کارهایش را از سرِ ادب انجام میدهد. مثل اینکه همیشه به دیگران سلام میکند، بدون اینکه طرف مقابل را ارزیابی کند که ببیند «آیا سلامکردن به او میارزد یا نه؟» او مکّار نیست! بهخاطر ترس از تنبیه یا تشویق دیگران رفتار خوبی را انجام نمیدهد.
انسان مؤدب برای هر رفتار آدابی را رعایت میکند، خودش را به «برنامه» مقید میکند و زیاد به نتیجه، کاری ندارد. اگر این ادب را به فرزندمان بیاموزیم، باتقوا نیز خواهد شد؛ در غیر این صورت بعید است شعورِ رعایت تقوا را پیدا کند. چون تقوا نیز به همین صورت است که وقتی به دستورات خدا عمل کنیم، فوراً مورد تشویق خدا قرار نمیگیریم.
عبدالحبیب
کسی که دلش یکدله شده باشد، تمام توجه قلب او فعال شده و به یک نقطه دوخته میشود، مثل ذرهبینی که نور خورشید را بر روی یک نقطه متمرکز میکند و باعث ایجاد حرارت شدیدی در آن نقطه میشود، تا حدی که میتواند آن نقطه را آتش بزند.
کاربر ۳۵۰۰۷۳۷
محور فهم عمیق از دین «متقاعدشدن برای گناهنکردن» است.
mahdikazemi
دلیل اینکه سؤال میکنند «چگونه منفعتطلبی با عشق جمع میشود؟» این است که منافع کمارزش، علاقهٔ شدید به همراه ندارند و آن را ارضا نمیکنند؛ بنابراین با عشق هم قابلجمع نیستند. اما اگر کسی منافع عالی انسانی و روحی خودش را ببیند، عاشق آن خواهد شد و برایش اشک خواهد ریخت. اینجاست که عشق، بهمعنی حب شدید اتفاق میافتد.
آن چیزی که میتواند عشق ما را تأمین کند و آتشبهجان ما بزند و ما را گرم کند، منافع عالی است. اگر به منافع عالی خودمان برسیم و بهخاطر منافع عالی خودمان از منافع دانی و پست بگذریم، آتش عشق در وجودمان شعله خواهد کشید. آنوقت است که خواهیم گفت: «عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.»
کاربر ۳۵۰۰۷۳۷
از طرف دیگر؛ چرا نسبت به دین بیش از هر مقولهٔ دیگری در جامعهٔ بشری، تمسخر و استهزاء صورت میگیرد؟ این امر جدیدی نیست، بلکه همیشه ادیان الهی مورد تمسخر بودهاند و قرآن کریم نیز بارها به این موضوع اشاره کرده است
حسن
چرا دینداری تا این حد به تبلیغ، تبیین، تعلیم و تفهیم احتیاج دارد؟ آیا دین موجب کجفهمی میشود و برداشتهای سوئی ایجاد میکند که ما باید دائماً آن را برطرف کنیم؟ آیا دین، نپذیرفتنی است و ما مدام باید تبلیغات و تعلیمات را زیاد کنیم تا پذیرفتنی شود؟ آیا دینداری تلخ است و ما میخواهیم با تبلیغ و تبیین، آن را شیرین جلوه دهیم؟
حسن
مراقبت از اینکه «مبادا امر خدا را نافرمانی کند» آنقدر برایش مهم شد که فراتر از نفع و ضرر خودش، همیشه نگاهش به این بود که آیا معصیتِ خدا را انجام داده یا نه؟ به مرحلهٔ بعدی میرسد؛ اینکه مبادا رسول را معصیت کند، مبادا طاعت ولیّ خدا را انجام ندهد؛ تا جایی که حتی در دلش هم مراقب حق ولیّ خدا و امر ولیّ خدا باشد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
اساساً یکی از دلائل عمدهٔ ادامهٔ غیبت امام زمان (عج) نیز، عدم طاقت خود ما در فرمانبری از ایشان است. موضوع معصیت رسول و موضوع نازلشدن بلا در اثر معصیت ولیّ خدا، بسیار جدّی و مهم است و امام زمان (عج) تا زمانی که ما تحمل فرمانهای صریح آن حضرت را نداشته باشیم ظهور نخواهد کرد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حالا چرا ما باید فرمان ببریم؟ هم حس پرستش در وجود انسان اقتضا میکند که فرمان ببرد، هم اینکه ما اساساً عبد آفریده شدهایم و هویت ما «عبدبودن» است؛ موجودیت ما اینگونه تعریف شده است
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
نه عبد خدا به خدا اعتراض میکند، نه عبد طاغوت به طاغوت!
کسی که واقعاً عبد خداست به خدا اعتراض نمیکند. اما کسی که عبد خدا نیست به راحتی به خدا اعتراض میکند. البته اعتراضهایی که به خدا میکند گاهی اعتراضهای به ظاهر معقولی هم هست؛ مثلاً میگوید: «خدایا چرا این بچه را فلج به دنیا آوردی؟ پس عدالت تو کجاست؟!»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
هرکسی بسیجیوار برای امام زمان (عج) کار نکند، قطعاً قسمتی از عمرش را بسیجیوار برای دشمن امام زمان (عج) خدمت میکند! یعنی از یک جایی به بعد، هستیاش را برای غیر خدا یا دشمن خدا خرج میکند. مثل مردم کوفه که به خدمت یزید درآمدند و بعد هم کارشان به دست جن
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تنظیم حس عصیانگری و فرمانبری توسط قرآن
خداوند در قرآن کریم دو حس عصیانگری و فرمانبری انسان را تنظیم میکند؛ مثلاً میفرماید: «أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکمْ عَدُوٌّ مُبین وَ أَنِ اعْبُدُونی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» (یس/۶۰ و ۶۱) شیطان را عبادت نکن، خدا را عبادت کن! خدا در قرآن این مطلب را مفروض گرفته است که انسان «عبد» است و بالاخره مریدِ کسی میشود و از او حساب میبرد. یا میفرماید: «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» (مائده/۳) از آنها نترسید، از من بترسید!
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
وقتی انسان به این احساس زیبا یعنی حس پرستش رسید، برای تثبیت این حس به او میگوییم: «تو اگر خدا را نپرستی، غیر خدا را میپرستی!» نفرتانگیزترین کار، این است که انسان غیر خدا را بپرستد و این برای کسی که عبدِ خدا نشود، اجتنابناپذیر است؛ یعنی کسی که خدا را نپرستد، قطعاً غیر خدا را میپرستد.
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
لذا به کسانی که در ماه رمضان روزهخواری میکنند، باید گفت: «پس عشق تو به پرستش چه میشود؟ این را چه میکنی؟ اذیت نمیشوی که به این حس خودت پاسخ ندادهای؟ بعداً با روح خودت چه خواهی کرد؟»
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
تمهیدات خدا برای بیدارکردن حس عبودیت
خدا برای اینکه این حس در ما بیدار شود بهشت را برای تشویق و جهنم را برای تنبیه ما گذاشته است. مرگ و تلخیهای حیات را گذاشته است. فلسفهٔ تمام مقدراتِ سختی که برای حیات بشر وجود دارد، این است که این حس در درون ما بیدار شود. ولی ما مدام میرویم درِ خانهٔ خدا و میگوییم: «خدایا این مشکلِ من را برطرف کن!» خدا میفرماید: «اگر این مشکل را برطرف کردم، کار دیگری نداری؟
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
مثل عبدی که مولایش را اطاعت میکند
تو اگر بیداردل باشی یا اگر روزی دلت بیدار شود، وقتی مرا شناختی، این حس غریب در تو بیدار خواهد شد و این اتفاق خوب در تو خواهد افتاد که میگویی «خدایا میخواهم تو را اطاعت کنم؛ مثل عبدی که مولایش را اطاعت میکند.» نه مثل رانندهای که از پلیس راهنمایی و رانندگی اطاعت میکند،
کاربر ۲۸۶۷۰۹۸
حجم
۲۱۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
حجم
۲۱۸٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان