- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب آتوسا
- بریدهها
بریدههایی از کتاب آتوسا
۴٫۵
(۲۵۰)
ـ زندگی تلاشی است برای نزدیک کردن آنچه هست، به آنچه آرزو داری.
سپیده
باید از پوستهی من گریخت. سود و زیان من، آیین من، سرزمین من. پس از آن او پدیدار میگردد: خدای ما.
kordelia
هنگامیکه ازگنجینهی درون ناآگاهیم، بهسان ابزاری در دست این و آن، داد وستد میشویم. همهی آنچه در زندگی به ما سپرده شده، تنها برای راهیابی به ژرفای درون کارایی دارند. زیرا ما پا در این جهان نهادهایم تاآهنگ خویش را بیابیم و بسُراییم. برپا داشتن این پرده که در تواناییهای ما میگنجد، بهانهی آفرینش است.
باید آواز درون را پیدا کنیم و از هستهی روان به گوش جهان هستی برسانیم، همهی شاهکارها و بیکرانهها در دل ماست. بیهوده نامی را جستوجو مکنیم که آن را از ما دور گرداند و در میان آسمانها از دیده نهان گردد. این همان مِهری است که در دل ما خانه دارد.
به آهنگی که در سینه مینوازد، گوش بسپاریم. هماهنگ با درختان جنگل پایکوبی کنیم. همچون گردباد به روی کشتزارها بچرخیم و بهسان گلهای رنگارنگ و شاد، دستافشانی کنیم.
kordelia
زمانی کورش به او گفته بود زندگی تلاشی است برای به هم رساندن آرزوهای درون با جهان پیرامون.
kordelia
گاهی یک لبخند یا نگاه درخشان، آنچنان سخنور است که هیچ نگارندهای توانایی به بند کشیدناش را در واژگان نخواهد داشت.
kordelia
نخستین نبرد ارزشمندترین پیکار هر کس است. زیرا در آن، بر ترس و بیم خود چیره میشوید و پس از آنکه بر خودتان چیره گشتید، کنار آمدن با جهان آسانتر خواهد شد.
kordelia
چرا زنها در پی آن نیستند تا نام و زندگی خویش را در سنگ نبشتهها بر جای گذارند؟ زیرا نگارههایی که بر سنگها تراشیده میشوند، هرگز توان آن را ندارند تا یادگار هیاهو و شکوفایی زندگی گردند. نگارشی در درون او با رنگی از جانش، بر گسترهای از مهر آغاز شده بود.
در هر کجای جهان که کودکی میخندید، بانگ شادمانی او دستنبشتهی زنی بود که به هستی پیشکش گردیده.
kordelia
از روز نخست جامهی گیتی را تنگتر از آرزوهای دلشدگان بریده و دوختهاند. همین است که چه گریان باشیم و چه بخندیم، به یکدیگر برسیم و یا ببخشیم، همواره تشنه و چشم به راهیم.
kordelia
نشستن و پیوسته به ناتوانیها اندیشیدن، امید و نیروی ما را از بین میبرد. بنابراین پسندیده است، به کارهایی که در میدان توانایی ما هست، بپردازیم. "چه کاری نمیشود" را رها کنیم و در این زمان گرانبها به آنچه میشود، چنگ اندازیم.
kordelia
سرزمین آرزوها همان هنگامهی نوجوانی و دلسپردگی است. هر چند برای من آنچنان کوتاه سپری شد که هنوز چشمهایم به راه مانده.
kordelia
باید بپذیریم که کسی از فردایش آگاه نیست و ما هر روز بر پایهی آگاهیهای ناچیز همان روز آهنگ کاری را میکنیم. پس روا نیست که سالها پس از آن به گذشته بازگردیم و خودمان را سرزنش کنیم.
kordelia
در دیار دلشدگان راهی برای بازگشت نیست و هر دلسوختهای که پای در این کوی نهاد از دست رفت و بینشان شد. خوشا به آنان که همراهی دلخواه یافته و آفرین به آنان که به تنهایی، گوهر خویش را ساختهاند.
kordelia
دخترم! این را بدان که انسانهای هوشیار توانایی به زبان راندن سخنان تازه را دارند. همین نوآوریها، جهان را به جنبش وا میدارد. پیگیری رفتارها و باورهایی که پیش از این بدان خو کردهایم، هنری به شمار نمیآید.
kordelia
هرگز گیسوان یک بانو را چنان سفت در بند نکشید. موهای افشان، در کنار هر چهرهای هیاهو به پا میکند.
Saeid
اسکندر گجسته پس از گذشت چند سده، رفته رفته سیمایی پیامبرگونه مییابد و در اسکندرنامههای ایرانی چنان ستایش میشود که بر دیگر شاهان کیانی پیشی میگیرد. نیمنگاهی به سرودههای فردوسی، نظامی، امیرخسرو دهلوی، خردنامهی اسکندری از هفت اورنگ جامی و دیگر فارسینویسان، نشان از سردرگمیهاو گمراهیهاست.
امروزه مردان بیشماری در ایران، اسکندر نامیده میشوند و هیچکدام نام آریوبرزن را بر پسرهایمان نمیگذاریم.
|قافیه باران|
ما پا در این جهان نهادهایم تاآهنگ خویش را بیابیم و بسُراییم.
|قافیه باران|
بند هفت رنگ ابریشمی، نماد رنگینکمان بود و در جشن تیرگان به مچ میبستند و ده روز پس از آنکه روز باد میرسید از دست میگشودند و به باد میدادند. تا گذر تیر آرش را به یاری باد یادآوری کند.
|قافیه باران|
زندگی تلاشی است برای نزدیک کردن آنچه هست، به آنچه آرزو داری.
Elahe_banoo
پرسشم را بیپاسخ گذاشتید. آیا مهر کسی به دل شما آویخته است؟
ـ گمان نمیکنم. اگر مرز مهرورزی، گذشتن از سود و زیان خودم باشد، از این راه گذر نکردهام.
کاربر ۱۶۲۴۶۵۰
ـ زندگی تلاشی است برای نزدیک کردن آنچه هست، به آنچه آرزو داری.
گل سرخ
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۶۴۸ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۷۵,۰۰۰۵۰%
تومان