بریدههایی از کتاب هفتاد سال عاشقانه
۴٫۱
(۹)
هر چه ذهن آدمی بیشتر رشد یافته، سلوک عاشقانهاش نیز ذهنیتر شده است. آدمهای فرهیختهتر عشقی فرهیختهتر دارند. آدمهای سطحیتر به رابطهای سطحیتر قانعاند، یا عادت میکنند.
Ahmad
سکوت درمان نیست.
اگر نهفتن درد التیام واهی بود،
لبان خسته من، قفل آهنین میشد!
Ahmad
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیشبینی نمیکرد.
و خاصیت عشق این است.
کسی نیست،
بیا زندگی را بدزدیم، آن وقت
میان دو دیدار قسمت کنیم.
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم.
بیا زودتر چیزها را ببینیم.
Ahmad
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن میگذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه میآویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه برمیگردد
Ahmad
میان خورشیدهای همیشه
زیبایی تو
لنگریست.
خورشیدی که از سپیدهدم همه ستارگان
بینیازم میکند.
نگاهت
شکست ستمگریست.
Ahmad
آن تیرهمردمکها، آه
آن صوفیان ساده خلوتنشین من
در جذبه سماع دو چشمانش
از هوش رفته بودند.
Ahmad
چه بیتابانه میخواهمت ای دوریت آزمون تلخ زندهبهگوری!
Ahmad
چراغی در دست
چراغی در دلم.
زنگار روحم را صیقل میزنم
آینهای برابر آینهات میگذارم
تا از تو
ابدیتی بسازم.
Ahmad
عشق البته خود آرمان است. اما هر آنچه در برابر چنین آرمانی بایستد، سد راه آدمی است. برداشتن چنین سدها و بازدارندههایی از سر راه آدمی خود هدف و آرمانی دیگر است. به همین سبب نیز تاریخ عشق تاریخ مبارزهای گسترده و عمیق با تمامی موانع است که در ضدیت با عشق، ضدیت خود با انسان را نهان میداشتهاند. از اینرو آرمان عشق همواره با آرمان رهایی بشری هماهنگ میبوده است.
وقتی عشق خلاق است، هیچ تخریبی را نمیتواند برتابد. زیرا هر تخریب ضد آفرینش است. خواه تخریب فرد باشد، خواه تخریب جمع و جهان.
Ahmad
رابطه جنسی نه نقطه پایان یک رابطه عاشقانه است؛ و نه نقطه آغاز آن است. تقدم و تأخیر آن تغییری در اصل عشق ایجاد نمیکند. این جزیی جداناشدنی از آن است. زیرا عشق نه صرفاً تشفی جنسی دوجانبه است، و نه صرفاً فرزند لذت جنسی است. همچنانکه نتیجه رضامندی کافی جنسی هم نیست. عشق نزدیکی مدام است، برای کشف هر چه بیشتر و عمیقتر دیگری.
Ahmad
عشق نیروی جهش از قلمرویی به قلمرو دیگر است. از اینرو در ذات خود هم انقلابی است، هم خلاق است، و هم زیباییشناختی است.
انقلابی است در نفی روابط کهنه بازدارنده. تا انسان آزادانه ظهور کند. خلاق است در اثبات ارزش و رابطه نو که شکل ظهور آزادانه آدمی است. و به اعتبار نوآوری و خلاقیت خود زیباییشناختی نیز هست. به اعتبار هر یک از این کارکردها نیز، هم نشاطانگیز است، و هم نمیتواند محصور و محدود بماند. بلکه سرایتکننده و تعمیمیابنده است
Ahmad
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغهای مرا تکهتکه میکردند
وقتی که چشمهای کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون میبستند
Ahmad
سخن از پیوند سست دو نام
و همآغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایقهای سوخته بوسه تو
و صمیمیت تنهامان، در طراری
و درخشیدن عریانیمان
مثل فلس ماهیها در آب
سخن از زندگی نقرهای آوازیست
که سحرگاهان فواره کوچک میخواند
Ahmad
ترا من چشم در راهم
ترا من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ «تلاجن» سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
ترا من چشم در راهم.
شباهنگام، در آندم که بر جا درهها چون مردهماران خفتگانند؛
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمیکاهم.
ترا من چشم در راهم.
Ahmad
آزاد وقتی از کوچههای باد میگذرد، و میبیند که برای ماندن در کوچههای باد کسی نیست، در زمزمهای که با تلخی مرگ آمیخته است میسراید: «عشق ما را نجات خواهد داد».
Ahmad
فرخزاد عشق را با درک حس زنده بودن گره زده است. و درون «پنجره» عاشقانهاش، درست وقتی اعتمادش از ریسمان سست عدالت آویزان است، درمییابد که باید دیوانهوار دوست بدارد.
Ahmad
«عرفان شعر»، عرصه رابطه بیواسطه و ذهنیت عاشقانه تعالییافته است.
اینگونه شعر عاشقانه، هم تغزل اشیاء است و هم تغزل انسان. تغزل همه پدیدههایی است که در سلوک عاشقانه همیشه زندهاند. هیچ شیء یا پدیدهای نیست که رابطهای زنده و خلاق با شاعر ـ عاشق برقرار نکند. به این اعتبار، هر چه در دل این رابطه عمیقتر و گستردهتر و خودمانیتر شود، عرفان شاعرانه عمیقتر و فراگیرتری تحقق مییابد. تا حدی که این یگانگی عین وحدتی عاشقانه میشود.
این اعتلای عشق فردی به پیوندی جهانی است. فراگیری همه عرصههای ذهنی در غنای تغنی است. در چنین حالتی، عشق طرز نگاه کردن به همهچیز را معین میدارد. عاشق و معشوق وحدتی متجانس با وحدت جهان پدید میآورند. بیآنکه هیچیک در هستی کل مستحیل شوند؛ یا که استقلال و آزادی عشق از دست برود. به همین سبب نیز هر شعر عاشقانهای، بر مبنای توان، کشش، کوشش، دید، موضع و موقع خود، گونهای و نمودی خاص ارائه میدهد.
Ahmad
آنچه آدمی را به رهایی و رستگاری میرساند، تنها عظمت و کمال «یکسوی رابطه» عاشقانه نیست. بلکه کل رابطه باید در صمیمیت عاشقانه، زیبا و جلیل شود.
اگر عشق به تعبیر دنی دو روژمون «ابداع» باشد، پس نمیتواند تنها در خاکساری عاشق، و مدح معشوق خلاصه شود. اگر عشق رابطه بیواسطه باشد، خواهناخواه، به انگیزش متقابل عشق میانجامد. عشق اگر عشق باشد، حتماً عشق برمیانگیزد. و این خود نشان میدهد که قدرت عشق تنها در خاکساری عاشق و جلال معشوق نیست. بلکه از سلوک موزون عاشق و معشوق نیز میتوان یاد کرد.
عشق خلاق است، چون رابطه عاشقانه خلاق است.
Ahmad
گرسنگی البته مانع ایمان است. گرسنگی مانع عشق است. اختناق مانع عشق است. فقر مانع عشق است. بیداد و استبداد مانع عشق است. عقبافتادگی و تحجر و ارتجاع مانع عشق است. اما دلیل روی نیاوردن آدمی به عشق نیست. اتفاقاً تاریخ عشق و عاشقی خلاف این را نشان داده است. ضدیت همیشگی موانع اجتماعی با عشق، تاکنون یک امر بدیهی بوده است. کارکرد متضاد عشق با روالهای حاکم بر عرف و اخلاق و سیاست و... از همین راه پدید آمده است.
انسان نمیتواند عاشق نباشد. بدون عشق از آدمیت خود خلع میشود. تاریخ شعر جهان گواه گویای این معناست.
درست است که زمانهای استعماری و استثماری فعلیت وجود آدمی را نفی میکنند. و او را به سوی از خود بیگانه شدن میرانند. اما تا نوع بشر هست با عشق هست.
Ahmad
عاشق در تجلی زندگی عاشقانه، از خود یک معشوق میسازد. این معنای تحقق خویش در دیگری و تحقق دیگری در خویش است. غوطهور شدن دلیرانه در تجربه وصل است. نشان آگاهی از خویش و دیگری است. دلیل احترام به خویش و دیگری است. معنای شناخت کامل در آزادی و استقلال، و وحدت و فردیت است. شناختن دیگری، هم درک عمق شخصیت اوست؛ و هم آگاهی بر رازهای انسان است. کشف رازهای دوجانبه است. نفوذ متقابل است. در حین نفوذ در دیگری، خود را درمییابیم. در حین شناخت دیگری، خود را کشف میکنیم. و در نتیجه راز انسان گشوده میشود.
بدینگونه هر عشقی «عرفان» است.
Ahmad
حجم
۳۷۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۸۸ صفحه
حجم
۳۷۳٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۷۸۸ صفحه
قیمت:
۹۷,۰۰۰
تومان