بریدههایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
۴٫۵
(۳۴۵)
امیریل حتماً سر راه برای مادرش سنگک میخرد و بعد کنارش مینشیند و باهم صبحانه میخورند. نمیگوید که با من صبحانه خورده، به من هم نمیگوید که سنگک خریده. او با نگفتن، زندگیاش را مدیریت میکند.
امانی
لکهها هیچوقت کامل پاک نمیشوند. گاهی لکهها جزو هویت آدم میشوند. گاهی خود آدم میشود لکهای روی دیوار بلند زندگی. اما مهم این است که با دستهایت، هرچقدر کوچک، برای پاککردن لکهها تلاشکنی. این را دارم از علی یاد میگیرم.
اناربانو
شکر تمام شده. چند قند توی آب میریزم و هم میزنم. قندها دانهدانه به ته آب میروند و ذرهذره آب میشوند. قندها شکایتی از آب شدن ندارند و آب شکایتی از شیرین شدن. بیبی میگفت: «زن و مرد مثل آب و قندن؛ یکی سفت و یکی روون. تا باهم حل نشن، شربت نمیشن.»
اناربانو
من مستورهام، اما مستوره امیرخانیای که میشناختم نیستم. مستوره اینقدر رنجور نبود، اینقدر گریه نمیکرد. من میتوانستم بهتنهایی یک شهر را بههم بریزم، اما حالا این شهر، با این حالوهوای سرد، من را بههم ریخته. چیزی در من زنده شد، دمیده شد و من به سمت جدیدی از بودن متمایل شدم. مثل مهاجری که وطنش را ترک میکند و بهسوی رؤیایی میرود، من از خودم به خودم کوچیدم. اما «دلم برای خودم تنگ میشود گاهی».
اناربانو
توی بغل ضریح گریهکردم. آرام شدم. برای خودم که گریه میکنم، چیزی از من کاسته میشود، مثل رود از چشمه. توی بغل ضریح اما چیزی به من اضافه میشود، مثل پیوستن رود به دریا.
راحیل
میتوان عقل مردمحورِ مدرن را نقد کرد و با ورود عقل مادرانه به عرصۀ سیاستگذاریهای اجتماعی، زنان را از حاشیه به متن حیات فلسفی بشر کشاند. کریستوا چون افلاطون عقیده دارد که تمایلات و عواطف مادرانۀ زنان به لایتناهی متعلق است، همان لایتناهیای که در عقل نمیگنجد.
اناربانو
زنی که مردش میداند عاشق اوست مثل شطرنجبازی است که شگردهایش لو رفته.
اناربانو
بهترین روش برای محو کردن یک رفتار این است که عامل تقویت آن را از بین ببرم
ملکی
نیازهای هر بخش از خونه رو نوشتهم. اولویتبندی هم کردهم. هر ماه یکی یا چند تاش رو با توجه به میزان هزینهش، تأمینکنیم.
ملکی
منعش نکن. مجبور میشی یهتنه بچهتو ضبطوربط کنیها! اگه از مرد ایراد بگیری، دیگه میشینه یه جا، میگه بادم بزن.
ملکی
«من هرچه دل تو خواست هرگز نشدم / اما تو همانی که دلم خواستهاست
saqqa
توی این مدت، خیلی کتاب و فایل و صوت و خلاصه هرچی دربارۀ روانشناسی دینی و غربی کودک بود رو زیرورو کردم. رسیدم به اینکه چند تا مانع رشد در کودک وجود داره. زیر شش هفت سال، اگه این موانع رو برنداریم، هم خلاقیتشون و هم ابعاد شخصیتیشون لطمه میبینه. اول نظم، بعد تمیزی، ادب، رفاه، آموزش و ... .
saqqa
روسری خاصی نپوشیدم. انگار در شأنم نبود که بخواهم جور دیگری بروم، جوری که پسندیده شوم. با همان مانتو و مقنعۀ دانشگاه، سادهتر از همیشه، به سمت امامزاده رفتم. ازنظر من، همینکه زن بودم، یعنی بهقدر کافی زیبا هستم.
saqqa
نگاهش میکنم و ادامه میدهم: «ممنونم امروز موندی پیش بچهها. چقدر پیش تو آرومن!» فهمیدهام که تشکر شروع خوبی برای گفتوگوست.
saqqa
به قابعکس لیلا نگاه نمیکنم و به هیچ چیز دیگری که بخواهد من را به گذشته زنجیر کند. نباید گذشته را نشخوار کنم و روی حال و آینده بالا بیاورم. این کار همینقدر چندشآور است، اما نمیدانم تا کجا میتوانم دوام بیاورم.
saqqa
چون نمیدانم سوگوار آزادیام یا بیمسئولیتی
دختر زهرا
قطرهٔ شیری را که گوشهٔ لب ریحانه است پاک میکنم. بعضی خلقوخوها، نه با تحصیل و نه با تهذیب، بهراحتی بهدست نمیآیند؛ چیزهایی هستند مثل نوری که هر بچه از روشنایی شیر مادرش میگیرد. من اگر میتوانم ببخشم، از شیر یومّاست. ریحانه چه؟ میتواند ببخشد؟ میتواند بگذرد؟
brm
به سپیده سلام میکنم، اما دستم را دراز نمیکنم. دست سفرهٔ دل است، در همهجا پهنکردنی نیست. داخل میرویم
brm
تنهایی چیز بدی نیست. آدم تنهایی میتواند آواز بخواند، بخندد، بمیرد. آدم حتی تنهایی به دنیا میآید. تنها که هستی، بیتوقعی از اینکه استکانی چای به دستت بدهند یا نان گرمی در سفرهات بگذارند. تنهایی چیز بدی نیست. خدا هم تنهاست.
زهرا حسنپور
سارا کتابها را که توی کتابخانه میگذارد، میگوید: «مادرشوهرت خیلی ذوق کرد نوهٔ پسر گیرشون اومده؟» میگویم: «اندازهٔ امیریل ذوق کرد.» از این جملهٔ دوپهلو خندهام میگیرد. پشتش به من است
- بایدم ذوق کنن. حتماً برات کادوی گرونی میخرن.
برمیگردد پشت میز. لبهایم را به پایین کش میدهم. با ناراحتی میگوید: «نمیخرن؟ تو چرا هیچچیزت مثل آدمیزاد نیست؟» لبخند میزنم. دلم نمیخواهد این حرفها ادامه پیدا کنند. اینجور حرفها توقعاتی را هم که در آدم نیست بیدار میکنند. توقع خواسته میشود و خواسته آرزو. آرزو حسرت میشود و مرز بین نیاز و خواسته گم میشود. چشم باز میکنی و میبینی بوی نمور حسرت همهجای زندگیات را پر کرده.
z.goodarzi
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان