بریدههایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
۴٫۵
(۳۵۸)
رنجهایی هستند که باید آنها را پذیرفت و در آغوش کشید، برایشان معنایی جستوجو کرد و با معنای ناشی از رنج، لباس گرمی بافت. رنجهایی هم هستند که باید برای از بین بردنشان جنگید. من از رنجهای اجباری زندگی غمگینم، اما برای از بین بردن دستۀ دوم میجنگم. من جنگجویی اندوهگینم. باید سر قالیچۀ زندگی را بگیرم و تکان دهم.
zar.afrooz
همیشه برای بخشیدن چیزهای کوچک آماده بود، اما روزگار چنگ میانداخت روی چیزهای بزرگی که نمیتوانست از آنها بگذرد، از عشقش و پدرش. مردهای دیروز و امروزش، هردو، گرو بودند. هرچقدر میبخشی، خدا «هل من مزیدی» میگوید و باز میخواهد که ببخشی تا از خودِ طماع و حقیرت خالی، و با خودِ بزرگش یکی شوی.
zar.afrooz
فهم مثل میوه باید آرامآرام برسد. طول میکشد تا آدم بفهمد چیزهای مهمتری توی این دنیا برای حرص خوردن هست.
hossein68
از استاد مطهری خواندم که لازمۀ روح بزرگ این است که تن به زحمت بیفتد
zar.afrooz
بچهها! ازنظر علامه طباطبایی، دو گروه انسان توی این کرۀ خاکی زندگی میکنن: آدمای بدبخت و آدمای خوشبخت. ازنظر علامه، انسانی بدبخته که فکر کنه رنج یا حال بد یا اتفاق بدی که به اون میرسه مسببی غیر خدا داره؛ یعنی خودش یا دیگران رو مستقل بالذات میدونه. بدبختا به مقام مالکیت خدا جاهلاند و بینواها به اینواون چنگ میزنند تا حالشون رو خوب کنن یا حالشون رو بد نکنن. اما خوشبختا چی؟ اونا هیچ موجودی رو مستقل نمیدونن و فقط خدا رو مالک میدونن. علامه میگه، چون میدونن از خدا جز جمیل و خیر صادر نمیشه، پس میفهمن که هیچچیز در عالم مکروه نیست تا از اون بدشون بیاد و هیچ مخوفی نیست تا از اون بترسن و هیچ مهیبی نیست تا از اون بهدلهره بیفتن و هیچ محذوری نیست تا از اون برحذر بشن.
hossein68
تنهایی چیز بدی نیست. آدم تنهایی میتواند آواز بخواند، بخندد، بمیرد. آدم حتی تنهایی بهدنیا میآید. تنها که هستی، بیتوقعی از اینکه استکانی چای به دستت بدهند یا نان گرمی در سفرهات بگذارند. تنهایی چیز بدی نیست. خدا هم تنهاست.
zar.afrooz
صورتش پژمردهاست. رنج میکشد، گریه میکند، جیغ میزند، اما من آرامم. در آغوشش میگیرم، مسکّن میدهم و نوازشش میکنم، اما درد کشیدن او را پذیرفتهام، چون دارد روی مسیر تکامل خودش حرکت میکند، چون این درد او را به جلو میبرد. دردها دو جورند: دردهای مفید و دردهای بیفایده؛ دردهایی که ما را نمیکشند، اما قویتر میکنند، و دردهایی که ما را ضعیف میکنند و از بین میبرند. ما انتخاب میکنیم که چطور درد بکشیم.
hossein68
مینشینم و زیر نور کمرنگ چراغخواب، زیارت امام رضا را در هتل و کنار دو معصوم خودم میخوانم، دو پارۀ بیگناه وجودم. از این فکر، بیآنکه ارادهای بر اشک داشته باشم، پیمانهام پروخالی میشود. اگر ازدواج نیمی از دینداری باشد، حتماً مادری نیمی از عرفان است.
اناربانو
فکری که شفاف نباشد تکیهگاه درستی برای تولید احساس نیست. باید پیش از تلنبار شدن احساس، از درست بودن فکر مطمئن شد، چون این افکار ما هستند که احساسهایمان را تولید میکنند.
اناربانو
چهرۀ پیر و آرام سخنران را میبینم. عمامۀ سیاهش را روی سر جابهجا میکند و شمرده حرف میزند:
بهر این فرمود آن شاه نبیه / مصطفی که «اَلوَلَد سِرُّ اَبیه». مولوی این مطلب را از قول پیامبر میگوید. «اَلوَلَد سِرُّ اَبیه» یعنی «فرزند راز پدر خویش است». آنچه ما در ضمیر خود پنهان میکنیم در فرزند آشکار میشود. اگر در دل، حسد، تکبر، تنوعطلبی یا هر رذیلت اخلاقی پنهان کردهاید، بدانید که در فرزند آشکار خواهد شد.
اناربانو
خدایا! هر زن از ظرافت بهرۀ مشخصی برده، اما میتواند صاحب لطافتی بیپایان باشد. کمکم کن. من برای تربیت بچههایم، برای خوشبخت بودن، برای زندگی ابدی کردن، به این لطافتی که با ذکاوت درهم آمیخته محتاجم. از این زمختی روح نجاتم بده. به من عقلِ جمیل بده، تدبیر ظریف، مدیریت لطیف. تو همۀ اینها را در من از روز اول گذاشتهای. کمک کن این پردۀ زمخت را از رویشان بردارم. لطیف بودن پنهانیترین تصمیم هر زن است. کمکم کن این تصمیم پنهانی را بگیرم.
اناربانو
«برخورد با آدم بهانهجو و انتقادگر: انتقادکننده را خلع سلاح کنید. در انتقاد او نکتۀ مثبتی بیابید و حالت تدافعی او را بشکنید. این مهمترین روش برخورد با انتقاد است.»
اناربانو
حالا به راز فاصلهها و حد نگهداشتنها پیبردهام، به اینکه زن حتی اگر چشمه باشد، باید بگذارد رهگذران برای نوشیدنش خم بشوند، زانو بزنند و لبهای تشنۀ خود را به آنها برسانند. چشمهها نباید دنبال تشنهها بدوند و مسیرشان را برای پیدا کردن آنها کج کنند. مقصد رود دریاست، هرچند از این عبور، دشتها هم سبز میشوند.
اناربانو
میدانم که میتوانم اتفاقات امشب را برای امیریل تعریف کنم و حتی برای توران خانم تنبیهی قرار دهم و او را از دیدن بچهها محروم کنم، کاری که سپیده میکند و با این روش به آنها فهمانده مراقب حرفهایشان باشند. زندگی اما اینطوری شبیه جعبۀ اِسکینِر میشود. وقتی موشهای توی جعبه با فشار یک اهرم دچار شوک الکتریکی شدند، فهمیدند نباید به آن اهرم دست بزنند، چون تنبیه میشدند. میشود با تنبیه و تشویق پنهان، آدمها را مثل موشهای آزمایشگاهی تربیت کرد. اما من این کار را نمیکنم. من مشغول تربیت خودم هستم، حتی پیش از تربیت کردن بچههایم.
اناربانو
تلاش انسان برای زخمی کردن انسان دیگر با تکه گوشتی که در دهانش میجنبد، خندهدار است. میلرزم. فقط این آدمها هستند که میتوانند پوست هم را بکنند، بدون آنکه خونی ریخته شود. فهمیدن درد دارد، اما شکر هم دارد. شکرانۀ فهمیدن صبر است و صبر با همۀ تلخی و سختی، میوۀ شیرین شعف را به بار میآورد.
اناربانو
جملات خودم را تایپ میکنم: «زن امروز در انبوه خواستهها و میلها، نیاز به موفقیتها و بالاتر رفتنها، محصور است. او زیر آواری از تجملطلبی مانده و فرصت فکر کردن ندارد.»
اناربانو
مقاله را با جملۀ آقای حائریشیرازی شروع میکنم: «استعمار یعنی تعطیلی فکر، نه به آن معنا که اجازه ندهند شما فکر کنید، بلکه به این معنی که فرصت ندهند شما فکر کنید.»
اناربانو
نظم از موانع رشده. وقتی بچه رو مجبور میکنیم هر چیزی رو حتماً سر جای خودش بذاره یا از اسباببازی همونجوری که ما میخوایم استفاده کنه، یعنی مانع شدیم جور دیگهای عمل کنه و فکر کنه. باید آزاد باشن تا اون تجربۀ جدید اتصالای بیشتری بسازه و با تکرار تجربه، اتصالا قویتر بشن. حالا اگه بهش بگیم مثلاً ماشین فقط برا هل دادنه و این مدام هل بده، یه نوع اتصال شکل میگیره.
اناربانو
از اینکه میخواهد بیشتر بشنود، خوشحالم. میگویم: «ببین، توی مغز بچهها و همۀ آدما یه تعداد سلول هست به اسم «نورون» که تا پایان عمر همراهشونه. از این نورونا شاخکایی برای ارسال و دریافت پیام زده بیرون.»
خودم میدونم، «آکسون» و «دَندریت».
آفرین. این شاخکا به هم نزدیک میشن و شبکۀ عصبی رو تشکیل میدن. بیشترین میزان این اتصالا و تشکیل شبکه زیر شیش سال اتفاق میافته. هرچقدر اتصالا قویتر بشن، احساس بچه قویتره و هرچقدر تعدادش بیشتر بشه، یعنی قدرت شناخت بالاتری داره. حالا چی این کارا رو میکنه؟ بازی.
اناربانو
وقتی که خشمگینم، از غریزهام الهام میگیرم. این طبیعی است، اما من را از آدم بودن دور میکند. چقدر درست گفت استاد صفایی که آدم بودن خیلی سختتر از طبیعی بودن است!
اناربانو
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۷۰%
تومان