بریدههایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
۴٫۵
(۳۴۵)
«سلام، کتری و قوری! سلام، نون تنوری! سلام، پردهٔ توری! تو که گوگوریمگوری، بگو به من چهجوری ...
کاربر ۶۴۷۸۰۷
«کاری که دوست داری خدا برات انجام بده خودت انجام بده. اگه دوست داری خدا ببخشدت، اول خودت خودت رو ببخش. اگه دوست داری خدا نوازشت کنه، دستی که مال خداست رو بکش به سرت.»
شیرین
: «بین افکار و احساست فاصله بگذار. افکارت را ارزیابی کن.»
استودیوس
رابطهٔ جنسی مثل نخ تسبیح میمونه که مهرهها رو به هم نزدیک نگه میداره. از اتاقخوابت شروع کن. اول اونجا رو مدیریت کن. به گذشته فکر نکن. هی تو ذهنت شخم نزن. زندگیت رو مدیریت کن. نذار زندگی مدیریتت کنه.
استودیوس
جوانها، اگر از کاری احساس پشیمانی دارید، یعنی خدا به سمتتان برگشته و دارد صدایتان میکند: «بندهٔ من، کجا میروی؟» حالا نوبت شماست. نگویید من را نمیبخشد. همینکه پشیمان شدهاید، یعنی او آمده سمت شما، یعنی الآن فقط باید بگویید ببخش. بعد دنبال خدا راه بیفتید و بروید. اینطور است که مولا میفرماید: «به هرکس توفیق توبه داده شود از آمرزش محروم نمیشود.»
کاربر ۲۴۹۶۱۹۰
من اما هنوز مرددم که دستم را در دست خدا بگذارم یا نه. من در فاصلهٔ بین ارادهٔ خودم و ارادهٔ خدا ایستادهام.
کاربر ۲۴۹۶۱۹۰
هرکس حرام را پس بزند، خدا از حلال او را بینیاز میکند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
دردها دو جورند: دردهای مفید و دردهای بیفایده؛ دردهایی که ما را نمیکشند، اما قویتر میکنند، و دردهایی که ما را ضعیف میکنند و از بین میبرند. ما انتخاب میکنیم که چطور درد بکشیم.
lovebook
آدم خون توی گلویش را اگر نتواند قورت دهد، جلو بقیه تف هم نمیکند.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
فصل مشترک عشق و عقل چیست؟ تنهایی.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
آدم باید دنبال خواستههایش برود. برای خواستهها میشود جنگید، اما برای ناخواستهها چه کاری باید کرد؟
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
هیچ رشد نمیکند. میکند؟ گاهی هیچ هم رشد میکند و همهجای زندگی آدم را میگیرد.
کاربر ۱۹۳۷۲۴۸
میدانم که میتوانم اتفاقات امشب را برای امیریل تعریف کنم و حتی برای توران خانم تنبیهی قرار دهم و او را از دیدن بچهها محروم کنم، کاری که سپیده میکند و با این روش به آنها فهمانده مراقب حرفهایشان باشند. زندگی اما اینطوری شبیه جعبهٔ اِسکینِر میشود. وقتی موشهای توی جعبه با فشار یک اهرم دچار شوک الکتریکی شدند، فهمیدند نباید به آن اهرم دست بزنند، چون تنبیه میشدند. میشود با تنبیه و تشویق پنهان، آدمها را مثل موشهای آزمایشگاهی تربیت کرد. اما من این کار را نمیکنم. من مشغول تربیت خودم هستم، حتی پیش از تربیت کردن بچههایم. من از درد برای خودم لباسی گرم میبافم. نگه داشتن این دردهای کوچک روحم را بزرگ میکند. من دیگر با درد در خود فشرده نمیشوم، قد میکشم.
Amir
وقتی دردی تکرار میشود و آدم میبیند که از آن نمردهاست، گستاخ میشود. حتی میتواند به درد دهانکجی کند.
گلابتون بانو
دردها دو جورند: دردهای مفید و دردهای بیفایده؛ دردهایی که ما را نمیکشند، اما قویتر میکنند، و دردهایی که ما را ضعیف میکنند و از بین میبرند. ما انتخاب میکنیم که چطور درد بکشیم.
گلابتون بانو
رنجهایی هستند که باید آنها را پذیرفت و در آغوش کشید، برایشان معنایی جستوجو کرد و با معنای ناشی از رنج، لباس گرمی بافت. رنجهایی هم هستند که باید برای از بین بردنشان جنگید. من از رنجهای اجباری زندگی غمگینم، اما برای از بین بردن دستهٔ دوم میجنگم.
Amir
باید خطر را شناخت تا قدر نجات را دانست.
اشک انار
دلِ خوش دنبال بهانه میگردد برای شادی، و دل ناخوش دنبال بهانه برای مویه.
اشک انار
. از استاد مطهری خواندم که لازمهٔ روح بزرگ این است که تن به زحمت بیفتد.
کاربر ۲۱۸۷۵۵۸
آدمها همانقدر میتوانند احساسات ما را کنترل کنند که ما در ذهنمان به آنها قدرت میدهیم.
پرهيزكار
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان