بریدههایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
۴٫۵
(۳۵۷)
توی زندگی، کسی که مدعیه بیشتر میفهمه باید بیشتر گذشت داشته باشه.
اشک انار
لطیف بودن پنهانیترین تصمیم هر زن است.
عاطفه سادات
- بچهها! ازنظر علامه طباطبایی، دو گروه انسان توی این کرهٔ خاکی زندگی میکنن: آدمای بدبخت و آدمای خوشبخت. ازنظر علامه، انسانی بدبخته که فکر کنه رنج یا حال بد یا اتفاق بدی که به اون میرسه مسببی غیر خدا داره؛ یعنی خودش یا دیگران رو مستقل بالذات میدونه. بدبختا به مقام مالکیت خدا جاهلاند و بینواها به اینواون چنگ میزنند تا حالشون رو خوب کنن یا حالشون رو بد نکنن. اما خوشبختا چی؟ اونا هیچ موجودی رو مستقل نمیدونن و فقط خدا رو مالک میدونن. علامه میگه، چون میدونن از خدا جز جمیل و خیر صادر نمیشه، پس میفهمن که هیچچیز در عالم مکروه نیست تا از اون بدشون بیاد و هیچ مخوفی نیست تا از اون بترسن و هیچ مهیبی نیست تا از اون به دلهره بیفتن و هیچ محذوری نیست تا از اون برحذر بشن.
کاربر ۲۴۹۶۱۹۰
. همیشه جایی از وجودت هست که آن را ندیده گرفتهای. او در کمین میایستد و یواشکی زل میزند به تو. وقتش که بشود، میآید خودش را میمالد به همهٔ زندگیات تا انتقام تمام سالهای بیتوجهیات را بگیرد. من جاهایی از وجودم را صیقل دادهام، اما جاهایی هم هستند که رها شدهاند. ندیده، از آنها عبور کردهام، ولی آنها بالاخره آمدند و خودشان را به همهجای زندگیام مالیدند. همهجا چرک شد، حتی جاهای صیقلی وجودم،
کاربر ۲۴۹۶۱۹۰
چی بودی مهم نیست، اینکه چی میشی مهمه.
❛❜ʜᴏᴏʀɪsᴏ⋮✆¦)▼
ارزش هر دلی به حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
گلابتون بانو
دیوار پشت و پناه پیچکه و پیچک داروندار دیوار.
Amir
من نباید هیچکسی جز خودم را به کار یا احساسی وادار کنم.
پرهيزكار
از آسمان پرت شد وسط زندگی من و به من فهماند که گرچه بهنظر اقیانوسم، عمقم یک بند انگشت بیشتر نیست.
وحا سادات بهشتى
بعضی چیزها درست نمیشوند، هرچقدر هم بکَنی و وصل کنی. باید بکَنی و بیندازی دور، مثل من که خودم را از خودم کندم و دور انداختم. من درستبشو نبودم.
melika
میگویند کودک تا مدتها بین هویت خودش و مادر تفکیکی قائل نیست و نمیداند خودش و مادر دو نفرند، مثل من که آن وقتها فکر نمیکردم من و خدا دو نفریم
Laya Sadegh
«زن و مرد مثل آب و قندن؛ یکی سفت و یکی روون. تا باهم حل نشن، شربت نمیشن.
Laya Sadegh
من، اینجا، آدمهایی دارم که دوستم دارند، با من خاطره دارند، آدمهایی که سرشان به تنشان میارزد، آدمهایی که برای اثبات هویتم لازم نیست به صورتم کرمپودر بزنم یا ناخنهایم را مانیکور کنم یا برای اینکه بگویم مادر خوبی هستم، دربارۀ مارک لباس بچههایم حرف بزنم. من توی آن شهر آهنها چه دارم؟
ازغدی
یا رادَّ ما قَد فاتَ! ای برگردانندهٔ آنچه از دست رفته! مثل همهٔ اون چیزایی که به من برگردوندی، من رو به خودت برگردون! تو چیزی که خودت پروریدی رو ضایع نمیکنی. من آنِ توام، مرا به من باز مده!
para32oo
تو میتونی همه رو دوست داشته باشی.» مایکل پرسید: «حتی تیم رو که به صورتم شن پاشید؟»
- حتی تیم رو. وقتی تو افرادی رو که دوست داشتنشون سخته دوست داشته باشی، به خدا و به جانشینی اون خیلی نزدیک میشی.
مایکل، درحالیکه عروسکش را به بالشت تکیه میداد، پرسید: «خدا میخواد همهٔ ما اونو پیدا کنیم؟»
- خدا میخواد همهٔ ما یه قسمت از پادشاهی اون باشیم.
مریم.
قبلاً در برخورد با مردها موفق بودم. بدون تشر، بدون غرغر، بدون انتقاد و سرزنش، نیازم را میگفتم و آنها را برای برطرف کردن آن توانمند جلوه میدادم. این احساس قدرت آنها را با من همراه میکرد. اما با امیریل، نه بر سر ناز بودم نه نیاز. نیازها روی هم تلنبار میشدند و وقتی به زبان میآمدند که اشک جانگداز بودند، شکوِه و شکایت و شماتت بودند.
مریم.
تنهایی چیز بدی نیست. آدم تنهایی میتواند آواز بخواند، بخندد، بمیرد. آدم حتی تنهایی بهدنیا میآید. تنها که هستی، بیتوقعی از اینکه استکانی چای به دستت بدهند یا نان گرمی در سفرهات بگذارند. تنهایی چیز بدی نیست. خدا هم تنهاست.
معصومه رضایی
آنچه ما در ضمیر خود پنهان میکنیم در فرزند آشکار میشود. اگر در دل، حسد، تکبر، تنوعطلبی یا هر رذیلت اخلاقی پنهان کردهاید، بدانید که در فرزند آشکار خواهد شد.
محدثه.الف
استاد نقاشیام میگفت: «جزئیات خیلی مهمن. اما کمی که کشیدی، از تابلو فاصله بگیر. پرسپکتیو تابلو رو درک کن. عمق اشیا در فاصله مشخص میشه.» وقتی غرق در خانهداری و بچهداری هستی، غرق در تکراری، غرق در شتابی، درک درستی از زیبایی و امنیتِ پنهانِ پشتِ این تکرارِ نعمت نداری،
حُرّه_عین
بهقول بیبی، آدم خون توی گلویش را اگر نتواند قورت دهد، جلو بقیه تف هم نمیکند.
حُرّه_عین
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۷۰%
تومان