بریدههایی از کتاب سرنوشت فلسطین
۴٫۰
(۲۱)
در طول سال ۱۹۶۵، دولتهای عربی به دولت اسرائیل کمک میکردند تا از مرزهای خود محافظت کند. حکومتهای اردن و لبنان که بیشترین تعداد فلسطینیهای تبعیدی در آنها ساکن شده بودند، از چریکهای [فلسطینی] واهمه داشتند.
f.r
گلدامایر در مصاحبهای با لندنتایمز، این نگاه صهیونیستها به تاریخ را چنین خلاصه میکند:
هرگز چیزی بهنامِ فلسطین وجود نداشته است و اصلاً چنین چیزی نبوده که فلسطینیهایی بوده باشند و ما بیاییم و آنها را بیرون بکنیم. آنها اصلاً وجود نداشتهاند. (۱)
با هر بیانیهای که گروههای چریکی صادر میکردند، داستان فلسطینیهایی که نبودند، زنده میشد و اسرائیل در این تقابل با تاریخ شکست میخورد.
f.r
در ابتدای کار، فداییان از نظر نظامی چندان تهدید جدیای برای اسرائیل به شمار نمیآمدند؛ اما توانسته بودند با حضور خود، اصلیترین پایهٔ سیاسی دولت صهیونیست را به لرزه دربیاورند؛ یعنی همان افسانهای که صیهونیستها هوشمندانه به آن پروبال داده بودند و ادعا میکردند سرزمین فلسطین تا پیش از «بازگشت» یهودیان به آن، «سرزمینی بدون مردم» بوده است.
f.r
نخستین فلسطینیانی که از مرز عبور کردند و وارد اسرائیل شدند، خود را «فداییان» نامیده بودند؛ آنهم بهخاطر اینکه غالباً انتظار نداشتند که از اسرائیل زنده بیرون بیایند.
f.r
ایالات متحده و اسرائیل تقریباً منطق یکسانی در اقدامات تلافیجویانهٔ خود دارند. و فرمول آن هم این است که هزینه باید آنقدر سنگین باشد که کسانی که متحمل آن شدهاند، دیگر قادر به پرداختش نباشند.
موشه دایان، پس از سفر به ویتنام بهدعوت نیروی دریایی ایالات متحده.
f.r
ایالات متحده و اسرائیل تقریباً منطق یکسانی در اقدامات تلافیجویانهٔ خود دارند. و فرمول آن هم این است که هزینه باید آنقدر سنگین باشد که کسانی که متحمل آن شدهاند، دیگر قادر به پرداختش نباشند.
موشه دایان، پس از سفر به ویتنام بهدعوت نیروی دریایی ایالات متحده.
f.r
در می ۱۹۶۴، فتح با حفظ پایبندی به استقلال تشکیلاتی خود، در اولین کنفرانس ساف شرکت کرد؛ آنهم در حالی که دیگر گروههای چریکی از حضور در این کنفرانس خودداری کرده بودند. فتح معتقد بود که اتحاد میان مردم فلسطین درون خود فلسطین محقق خواهد شد، نه در دفترهای کار.
f.r
به همین منظور، در سال ۱۹۶۴، سران عرب در مجمعی گرد هم آمدند تا بار دیگر تسلط نهچندان باثبات خود بر مردم فلسطین را احیا کنند. آنها بهدرخواست ناصر، سازمانی فلسطینی تحتعنوان «سازمان آزادسازی فلسطین» (ساف) ایجاد کردند تا بتوانند بر گروههای چریکی اشراف داشته باشند.
f.r
ایدهٔ تشکیل فداییان، یعنی کسانی که حاضر بودند تا در جنگ خلق جان خود را فدا کنند، نهتنها اسرائیل، بلکه رهبران رژیمهای عربی مستقر را نیز تهدید میکرد. این رهبران، همواره از فلسطین برای مقاصد شخصی خود بهره برده بودند و با یکدیگر فقط بر سر اظهار حمایت لفظی از مردم فلسطین سبقت میگرفتند؛ در حالی که هیچکدام چشم دیدن یک جنبش فلسطینی مستقل را نداشتند.
f.r
شمارهٔ ۱۵ آوریل ۱۹۶۳ مجلهٔ «فلسطیننا» مینویسد:
فلسطینیها خود بهتنهایی مصمم شدهاند تا دست رد به سینهٔ همهٔ برنامههای استعماری بزنند. آنها قاطعانه دریافتهاند که راهحل نظامی تنها راهحل است و برای بازگشت به فلسطین گزینهای جز آن وجود ندارد...
f.r
رهبران قدیمی فلسطین که مردمِ خود را در قیام سال ۱۹۳۶ گمراه کردند، در جنگ سال ۱۹۴۸ از میان برداشته شدند. و اینک رهبران جدیدی به میدان آمده بودند که دیگر حساب بانکی یا املاکی نداشتند که بخواهند نگران آن باشند. آنها آماده میشدند تا فلسطینیها را در جنگ خلق رهبری کنند؛ جنگی که با داراییهای مردم تجهیز شده بود و در آن هرکسی را که قصد داشت بجنگد، آموزش میدادند و مسلح میکردند.
f.r
گروههای فلسطینی بهطور پراکنده در همهٔ کشورهای عربی اقدام به تشکیل هستههایی کردند که خود را برای روز مبارزه با اسرائیل مهیا میکردند. شکلگیری این گروهها درست همزمان شده بود با وقوع انقلاب در کشورهای آسیایی و آفریقایی و آمریکای لاتین. فلسطینیها سعی میکردند تا از تجربیات مردم الجزایر که جنگی هفتساله را در برابر استعمار فرانسه متحمل شده بودند، استفاده کنند.
f.r
فعالان جنبش ملیگرای عرب، حتی با وجود اینکه در برخی کشورها، همچون اردن، همراهداشتن کتب مارکسیستی مجازات زندان را در پی داشت، آثار مارکس و لنین و هوشی مینه و چگوارا را مطالعه میکردند.
f.r
این جوانان فلسطینی، جزو فعالان تشکلهای دانشجویی بودند و تعدادی نیز در دوران نوجوانی، مبارزه در جنگ سال ۱۹۴۸ را تجربه کرده بودند. آنها اعتقاد داشتند که فلسطینیها با وجود هرگونه تعهدی که بهشان داده شود، نبایست برای آزادسازی فلسطین بر رهبران عرب تکیه داشته باشند. آنها باید با دستان خود سرنوشتشان را رقم بزنند. به این ترتیب، این دوازده مبارز، سازمانی را تحتعنوان «فتح» که در زبان عربی بهمعنی «پیروزی» است، تأسیس کردند؛ کلمهای که در واقع مخفف «جنبش ملی آزادسازی فلسطین» بود.
f.r
سال ۱۹۵۸، دوازده جوان فلسطینی، طی دیداری محرمانه در ساحلی در کویت، تشکیل جنبش مستقل مقاومت نظامی فلسطین را به بحث و تبادلنظر گذاشتند؛ بهطوری که به هیچیک از دولتهای عربی وابستگی نداشته باشد.
f.r
در سال ۱۹۵۷، ایالات متحده اعلام کرد که «دکترینِ آیزنهاور» را که در واقع بروز جدید و البته شدیدتری از همان سیاستهای قبلی بود، در پیش گرفته است. ایالات متحده آماده میشد تا از هر طریقی که شده است، از جمله بهخدمتگرفتن نیروهای مسلح آمریکا، مانع گسترش کمونیسم شود؛ اما در واقع واژهٔ کمونیسم برای آمریکاییها مترادف با هر قدرت سیاسیای بود که بخواهد به منافع تجاری آمریکا لطمهای وارد کند
f.r
در سال ۱۹۵۸، دو کشور مصر و سوریه با هم ادغام شدند و جمهوری متحد عربی را تشکیل دادند. ملیگرایان عرب که بیصبرانه منتظر تشکیل ملت عربی متحدی در خاورمیانه بودند، بسیار از این قضیه خوشحال بودند. دو کشوری که بیشترین خصومت نظامی را با صهیونیسم و غرب داشتند، اینک با یکدیگر متحد شده بودند تا مجدداً فلسطینیها از، مدارس و اردوگاهها گرفته تا میدانهای نفتی و سازمانهای سیاسی، برای موج جدیدی از حملات با هدف بازپسگیری سرزمین اجدادی خود مهیا شوند.
f.r
رهبران عرب، با سوزوگداز از رنجهای مردم فلسطین سخن میگفتند؛ اما در عین حال، در اردن آنها را به زندان میانداختند یا در لبنان از دادن گذرنامه و شغل به آنها خودداری میکردند. به همین علت، جنبش ملیگرای عرب نیز پیشاپیشِ همهٔ اقدامات خود، ایجاد تحول در جامعهٔ اعراب را در دستور کارش قرار داد.
f.r
طی دههٔ پنجاه میلادی، فلسطینیهای تبعیدشده، از بیروت گرفته تا شهرهای کوچک کویت، قضیهٔ فلسطین را در کشورهای عربی به جنبشی سیاسی تبدیل کردند.
f.r
اما اشغال نوار غزه از سوی اسرائیل، بهطور خاصی وحشیانه بود. با واردشدن سربازان به غزه، آنها فهرستی از اسامی فداییان را در مرکز اداری مصریها پیدا کردند؛ سپس، بهطور هدفمند، دویستوپنجاه نفر از جوانان فلسطینی را دستگیر و اعدام کردند؛ جوانانی که فقط هشتاد نفر از آنها طی اعدامی دستهجمعی در وسط حیاط یک مدرسه کشته شدند.
f.r
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
حجم
۲٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۵۶ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
۱۴,۴۰۰۷۰%
تومان