بریدههایی از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)
۴٫۰
(۱۷۸۴)
«قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد.
اگر ذرّهیی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد.
و اگر دانهیی از محبّت نشاندی،
خرمنها بر خواهی داشت…»
Ali
«باید ایمان داشت که میتوان
بندگی نکرد و زنده ماند.
به گفتوگو نشستن،
گاهی،
شاید این ایمان را
در ما بیافریند.»
B-vafa
شما نمیدانید این خندیدن، چقدر مطبوع است…
B-vafa
تو نیز میدانی گودال را هر چه بِکنی، چاه و چاهتر میشود، و به همان نسبتْ کندن و پیمودنش دشوارتر.
B-vafa
در گذشتههای خیلی دور، کارش چاپ و جعل اسکناس بوده؛ امّا نه اسکناس ایرانی. با ماشین چاپ غلتکی دستی، دلار و پاوند و مارک و همهی اسکناسهای خوب دنیا را چاپ میکرده؛ یعنی کاری را که با بزرگترین ماشینهای چاپ دنیا میکنند، او با چنان وسیلهی مسخرهیی میکرده.
aref
طبابت در این مملکت یکی از حیرتانگیزترین پدیدههای تاریخ بشر است. میپرسد: «شغل ایشان چیست؟» جواب میدهد: «دکتر است، دکتر.» میگوید: «خوب… پس الحمدلله درآمد خیلی خوبی دارد.» چیزی که مطرح نمیشود این است که: «پس زندگیاش را وقف بیماران و مردم علیل این آب و خاک کرده…» و امثال این حرفهای مسخرهی احمقانهی قدیمی.
sara._.ali
آدم کلّهشق باج نمیدهد، باج نمیگیرد، دزدی نمیکند، با دزدها کنار نمیآید، به دوستانش و به میهنش خیانت نمیکند، برای هر بیگانه هر دشمن و هر ارباب، دم تکان نمیدهد، «بد» را به انواع، اقسام، درجات و طبقات مختلف تقسیم نمیکند تا چند نوع و چند درجه و چند طبقه از «بد» را قبول داشته باشد و چند طبقه و درجه و نوع را رد کند __ و همیشه بگوید: «خب… اینکار خیلی بد نیست.» یا «میدانی؟ این پولی که من گرفتهام، حالت رشوه و باج ندارد، یک جور کارمزد است… بد نیست…» و الا آخر…
کاظم
از هیچ، به قدرِهیچ باید خواست، نه بیشتر…
atiye yaghoobi
«قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد.
اگر ذرّهیی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد.
و اگر دانهیی از محبّت نشاندی،
خرمنها بر خواهی داشت…»
ابنمشغله در آن شهر آرام و در آن یک سال آرام، کوشید که خاک قلب را به دانههای خوب معتاد کند.
Nazanin :)
صاحب مؤسّسه، تمام اموالش را وقف کرده بود. بیچاره! چه آدم فداکاری! توی این روزگار واقعاً همچو آدمهایی کم پیدا میشود. این حرف را صمیمانه از منِ دنیادیده بپذیرید. واقعاً در این زمانه کسی شجاعت و شهامت چنین اعمالی را ندارد.
Nazanin :)
برای اوّلین بار در عمرمان پشت میز مجلّلی نشستیم با دو تلفن به قرینه __ چپ و راست __ یکی سفید یکی سیاه. صندلی ما هم پایهی چرخان داشت. خیلی هم نرم بود و وقتی رویش مینشستیم، بادش کمکم خالی میشد و ما به تدریج فرو میرفتیم و فروتر. خدا خیلی رحم کرد که بیش از اندازه فرو نرفتیم.
Nazanin :)
کار باید در انتظار انسان باشد نه انسان در انتظار کار.
Wariapk
راستی چرا هیچ مریضی حق ندارد به پزشک بگوید: «نسخهات مرا خوب نکرد. پولم را پس بده!» یا «نسخهات حال مرا فقط کمی بهتر کرد. بنابراین نصف پولم را پس بده!» هیچ میدانید که اگر روزی چنین چیزی رسم بشود، بدون تردید همهی دکترها __ حتّی بیاستعدادترینشان __ به فکر معالجهی جدّی مریضهایشان میافتند؟ یعنی قضیّهی طب و معالجه به کلّی شکل دیگری پیدا میکند؟
narges
«حال» را میشود با درد گذراند؛ امّا تصوّر دردآلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال» ، انسان را از پا در میآورد.
نیلوفر🍃
کار باید در انتظار انسان باشد نه انسان در انتظار کار
Dav00d Darigh
زن، در موقعیّت اجتماعی ما، خیلی راحت میتواند مردش را به بیراه بکشاند، ذلیل کند و زمین بزند، و خیلی راحت میتواند سرپا نگه دارد، حمایت کند و نگذارد که بشکند و خم شود.
کتاب ناب
«قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد.
اگر ذرّهیی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد.
و اگر دانهیی از محبّت نشاندی،
خرمنها بر خواهی داشت…»
Barzegar:)
«حال» را میشود با درد گذراند؛ امّا تصوّر دردآلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال» ، انسان را از پا در میآورد
حسین منصوری حسن آبادی
صندلی ما هم پایهی چرخان داشت. خیلی هم نرم بود و وقتی رویش مینشستیم، بادش کمکم خالی میشد و ما به تدریج فرو میرفتیم و فروتر. خدا خیلی رحم کرد که بیش از اندازه فرو نرفتیم.
حسین
ما، قبل از هر چیز، به یک رستاخیز اخلاقی نیازمندیم. فقط همین.
sama
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان