بریدههایی از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)
۴٫۰
(۱۷۸۴)
در آن شش ماه دوستان خیلی خوبی پیدا کردم. به نظرم عجیب و باورنکردنی میآمد که توی یک مؤسّسه، یک گروه کوچک، تا آن حد نسبت به هم صمیمی و نزدیک باشند. هیچکدامشان برای هم «نمیزدند» ، خبرچینی نمیکردند، همدیگر را آزار نمیدادند، برای قاپیدن مقام و شغل همدیگر، برای هم شاخ و شانه نمیکشیدند. فقط کار میکردند __ خوب و بامحبّت. ظهرها دور یک سفره ناهار میخوردند، آنچه را که نمیدانستند از هم میپرسیدند، به هم پول قرض میدادند، و در مجموع آنطور زندگی میکردند که یک مشت آدم حسابی باید زندگی کنند __ و همین باعث شد که من به آن محیط و آن شغل دل ببندم.
Mozhgan
هر سازِش، یک عامل سقوطدهنده است
Mithrandir
او، با اینکه تحصیل میکند، احتیاجی آزارنده به کارکردن دارد.
melik
«قلب، خاک خوبی دارد.
در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس میدهد.
اگر ذرّهیی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد.
و اگر دانهیی از محبّت نشاندی،
خرمنها بر خواهی داشت…»
ز. آروشا دهقان
کافیست که یک قدم برداری. دیگر محال است که بتوانی به جای اوّلت برگردی. اگر همان یک قدم را به عقب بگذاری، درست سر جای اوّلش، فقط خیال میکنی که برگشتهیی، حقیقت این است که خیلی چیزها عوض شده، خیلی چیزها فر ق کرده. زمان، دیگر آن زمان نیست، فضا آن فضا نیست، پا عیناً همان پا نیست، کفش، عیناً همان کفش نیست، و تو، همان آدمی که یک قدم به جلو برداشته بودی نیستی. بنابراین در هر شرایطی و به هر صورتی، یک قدم به جلو برداشتن، مسألهی بسیار مهمّیست.
سیما
کتابفروشی، کاری بود که دوست داشتم.
سیما
آب را که میکشیدم تا دو سه روز کمرم درد میکرد و پهلوهایم، و گاه، درد پا را که از آب سرد یک حوض پاییزی بود به رختخواب گرم میبردم، و چه لذّتی __ که کار کردهام.
سیما
راستی چرا هیچ مریضی حق ندارد به پزشک بگوید: «نسخهات مرا خوب نکرد. پولم را پس بده!» یا «نسخهات حال مرا فقط کمی بهتر کرد. بنابراین نصف پولم را پس بده!»
LeNa
کافیست که یک قدم برداری. دیگر محال است که بتوانی به جای اوّلت برگردی. اگر همان یک قدم را به عقب بگذاری، درست سر جای اوّلش، فقط خیال میکنی که برگشتهیی، حقیقت این است که خیلی چیزها عوض شده، خیلی چیزها فر ق کرده. زمان، دیگر آن زمان نیست، فضا آن فضا نیست، پا عیناً همان پا نیست، کفش، عیناً همان کفش نیست، و تو، همان آدمی که یک قدم به جلو برداشته بودی نیستی. بنابراین در هر شرایطی و به هر صورتی، یک قدم به جلو برداشتن، مسألهی بسیار مهمّیست
🍃نــہـــالــــے🍃
خود را یک تماشاگرِ ناتوانِ مظلومِ بیپناه بنُمایی.
B-vafa
ما، بدون زنان خوب، مردان کوچکیم.
Soohaiii79
ما، بدون زنان خوب، مردان کوچکیم.
Soohaiii79
اگر روح تو، درون تو و قلب تو به چیزی متعالی و اخلاقی وابسته است و نه به مسائل آلودهی معیوب، تو سالم و مستقل و آزادمنشی؛ امّا اگر در بهشت خدا هم مزوّرانه در پی ارضای تمایلات سوداگرانهی خودت باشی، حتّی اگر پیراهن خونآلود قدّیسان را به تن کنی، چیزی نیستی که نیستی…
پسر پاییز
شکّی نیست که بسیاری از ما، آدمهای ضعیفی هستیم؛ فقط باید با تمام وجود و صمیمیّتمان قدرت را دوست داشته باشیم تا بتوانیم به آن نزدیک بشویم.
rezaat98
مدرسهیی که با پول دزدی بنا شود، حقّالسّکوتی است که دزد به جامعهاش میدهد __
AS4438
دیگر چرا به سری که دائماً و به قدر کفایت درد میکند سنگ بکوبیم؟ اگر هدف، دردکشیدن است که ما شوخی شوخی داریم میکشیم.
Nazanin :)
همیشهی خدا کارهایی وجود دارد که کنندهاش وجود ندارد، و کنندههایی وجود دارند که برایشان کار وجود ندارد.
Wariapk
کسی که نجابت را دکّان میکند، به نجابت و شرافت خودش ایمان و اعتقادی ندارد.
دختری که در اوّلین برخورد، حالی شما میکند که «دختر» است، باید در دختربودنش شک کرد.
Mahsa Bi
اگر به راستی همه چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و معنوی مقدّم بر همه چیز است.
Fatemeh Eshghabadi
«حال» را میشود با درد گذراند؛ امّا تصوّر دردآلود بودن آینده و دوام بدون دگرگونی «حال» ، انسان را از پا در میآورد.
montazerh82
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۹۶٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان