بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب فتح خون | صفحه ۱۷ | طاقچه
کتاب فتح خون اثر سیدمرتضی آوینی

بریده‌هایی از کتاب فتح خون

۴٫۳
(۶۹۸)
آن‌گاه اصحاب عاشورایی امام عشق به آخرین نماز خویش ایستادند و سفر معراج پایان گرفت. نخستین نمازی كه آدم ابوالبشر گزارد در وقت زوال بود و آخرین نمازی كه وارث آدم گزارد، نیز... و از آن نماز تا این نماز، هزارها سال گذشته بود و در این هزارها، چه‌ها كه بر انسان نرفته بود.
الف. میم
از آن پس، هر جا كه آب از چشمی فروریخت و خاكْ سجادۀ نمازی شد و آتش دلی را سوخت و باد آهی شد و از سینه‌ای برآمد، این سخن تكرار شد. از خاكی كه طینت تو را با آن آفریده‌اند باز پُرس؛ از آبی كه با آن خاك آمیخته‌اند، از آتشی كه در آن زده‌اند و از نفخۀ روحی كه در آن دمیده‌اند باز پُرس، تا دریابی كه چه امانت‌داران صادقی هستند. تاریخ امانت‌دارِ فریاد «هل من ناصر» حسین است و فطرتْ گنجینه‌دار آن... و از آن پس، كدام دلی است كه با یاد او نتپد؟ مردگان را رها كن، سخن از زندگان عشق می‌گویم.
الف. میم
دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد تا تو در كشاكش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می‌رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل، شتاب كن تا خود را به كربلا برسانیم!
miknow
راز قُربت را، یاران، در قربان‌گاه بر سرهای بریده فاش می‌كنند و میان ما و حسین همین خون فاصله است. میان حسین و یار نیز همان خون فاصله بود و جز خون... بگذار بگویم كه طلسم شیطانْ ترس از مرگ است و این طلسم نیز جز در میدان جنگ نمی‌شكند. مردان حق را خوفی از غیر خدا نیست و این سخن را اگر در میدان كربلاییِ جنگ نیازمایند، چیست جز لَعْقی بر زبان؟... اما ای دهر! اگر رسم بر این است كه صبر را جز در برابر رنج نمی‌بخشند و رضای او نیز در صبر است، پس این سرِ ما و تیغِ جفای تو...
الف. میم
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگ‌هایش را می‌پرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امامْ تنها مانده و فرزندان اُمیه از كرسیِ خلافت انسان كامل تختی برای پادشاهی خود ساخته‌اند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
ولایت امام بر مخلوقاتْ ولایت خداست، یعنی همۀ ذرات عالم، از پای تا سر، بقایشان به جذبۀ عشقی است كه آنان را به سوی امام می‌كشد، اما خود از این جذبه بی‌خبرند. اگر او كش‌كشانه ما را به كوی دوست نكشد و بر پای خویش رهایمان كند، یاران، همه از راه باز می‌مانیم. آسمان را دیده‌ای كه از او بلندتر هیچ نیست، اما در گودال‌های حقیر آب نیز می‌نگرد؟
الف. میم
ابن‌سعد تلاشی بسیار كرد تا كارش به پیكار با حسین بن علی (ع) نكشد، اما دهر هیچ كس را ناآزموده رها نمی‌كند؛ صبورانه در كمین می‌نشیند تا تو را به دام امتحان درآرد و كارت را یك‌سره كند كه اِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ.
الف. میم
یاران! این قافله، قافلۀ عشق است و این راه كه به سرزمین طف در كرانۀ فرات می‌رسد، راه تاریخ است و هر بامداد این بانگ از آسمان می‌رسد كه: الرّحیل، الرّحیل. از رحمت خدا دور است كه این باب شیدایی را بر مشتاقان لقای خویش ببندد. این دعوتْ فیَضانی است كه علی‌الدّوام، زمینیان را به سوی آسمان می‌كشد و... بدان كه سینۀ تو نیز آسمانی لایتناهی است با قلبی كه در آن، چشمۀ خورشید می‌جوشد و گوش كن كه چه خوشْ‌ترنّمی‌دارد در تپیدن: حسین، حسین، حسین، حسین
الف. میم
شعر نیز ترنّم موزونِ آن مستی و بی‌خودی است و شاعر تا از خویش نرهد، شعرش شعر نخواهد شد. شعر، تا شاعر از خویش نرسته است، حدیث نفس است و اگر شاعر از خود رها شود، حدیث عشق است. پس نه عجب اگر شعر و شمشیر و عشق و پیكار با هم جمع شود... كه كار عشق، یاران، لاجرم كربلایی است. پس دیگر سخن از منصور و بایزید و جنید و فلان و بهمان مگو كه عشاق حقیقی، تذكرة‌الاولیا را بر خیابان‌های خرمشهر و آبادان و سوسنگرد و بر دشت‌های پُرشقایق خوزستان و بر سفیدی برف‌های ارتفاعات بلند كردستان با خون می‌نویسند، با خون.
حسین کرمی
اما دل به تقدیر بسپار كه رسم جهان این است! ساحل را دیده‌ای كه چگونه در آیینۀ آبْ وارونه انعكاس یافته است؟ سرّ آن‌كه دهر بر مراد سفلگان می‌چرخد این است كه دنیا وارونۀ آخرت است.
الف. میم
نه عجب اگر در شهرِ كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
fatemeh_z_gh09
مردانگی و وفا را كجا می‌توان آزمود، جز در میدان جنگ، آن‌جا كه راه همچون صراط از بطن هاویة آتش می‌گذرد؟... دین‌دار آن است كه در كشاكش بلا دین‌دار بماند، وگرنه، در هنگام راحت و فراغت و صلح و سِلم، چه بسیارند اهل دین، آن‌جا كه شرط دین‌داری جز نمازی غُراب‌وار و روزی چند تشنگی و گرسنگی و طوافی چند بر گرد خانه‌ای سنگی نباشد.
Raha Rivandi
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و كار به یك یا لَیْتَنی‌كُنْتُ ‌مَعَكُم ختم نمی‌شود. اگر مرد میدانِ صداقتی، نیك در خویش بنگر كه تو را نیز با مرگ اُنسی این‌گونه هست یا خیر! اگر هست كه هیچ، تو نیز از قبله‌دارانِ دایرۀ طوافی، واگرنه... دیگر به جای آن‌كه با زبانْ «زیارت عاشورا» بخوانی، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین (ع) با دل به زیارت عاشورا برو.
Raha Rivandi
صحرای بلا به وسعت تاریخ است و كار به یك یا لَیْتَنی‌كُنْتُ ‌مَعَكُم ختم نمی‌شود. اگر مرد میدانِ صداقتی، نیك در خویش بنگر كه تو را نیز با مرگ اُنسی این‌گونه هست یا خیر! اگر هست كه هیچ، تو نیز از قبله‌دارانِ دایرۀ طوافی، واگرنه... دیگر به جای آن‌كه با زبانْ «زیارت عاشورا» بخوانی، در خیل اصحاب آخرالزمانی حسین (ع) با دل به زیارت عاشورا برو.
Raha Rivandi
و ای دل! تو را نیز از این سنت لایتغیر خلقت گریزی نیست. نپندار كه تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده‌اند و لاغیر... صحرای بلا به وسعت همۀ تاریخ است.
Raha Rivandi
امام می‌فرماید: «ثَكَلَتْكَ اُمُّكَ! ما تُریدُ مِنّی؟ ـ مادرت در عزای تو بگرید، از من چه می‌خواهی؟» آن‌چه حُرّ بن یزید در جواب امام گفته، سخنی است جاودانه كه او را استحقاق توبه بخشیده است. روزنه‌ای از نور است كه به سینۀ حُرّ گشوده می‌شود و سفرۀ ضیافتی است كه عشق را به نهان‌خانۀ دل او میهمان می‌كند. حُرّ گفت: «هان والله! اگر جز تو عرب دیگری این سخن را بر زبان می‌آورد، در هر حال، دهان به پاسخی سزاوار می‌گشودم. كائِناً ما كان: هر چه بادا باد... اما والله مرا حقی نیست كه نام مادر تو را جز به نیكوترین وجه بر زبان بیاورم.»
Raha Rivandi
یاران! شتاب كنید كه زمین نه جای ماندن، كه گذرگاه است... گذر از نفس به سوی رضوان حق. هیچ شنیده‌ای كه كسی در گذرگاه، رحل اقامت بیفكند؟... و مرگ نیز در این‌جا همان همه با تو نزدیك است كه در كربلا، و كدام انیسی از مرگ شایسته‌تر؟ كه اگر دهر بخواهد با كسی وفا كند و او را از مرگ معاف دارد، حسین كه از من و تو شایسته‌تر است.
Raha Rivandi
راوی: آن كدام رنج طاقت‌فرسایی است كه چاه‌ها را رازدار ناله‌های علی كرده است؟ هیچ دیده‌ای كه نخل‌ها بگریند؟... هرگز غروبْ‌هنگام در نخلستان‌های كوفه بوده‌ای؟ گویی هنوز صدای بغض‌آلود امام علی (ع) از فاصلۀ قرن‌ها تاریخ به گوش می‌رسد كه با مردم كوفه می‌گوید: «یا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ... ـ ای نامردمان مردم‌نما، ای آنان كه همچون اطفال در عالم رؤیاهای خویش غرقه‌اید و عقلتان همچون نوعروسانِ تازه به حجله رفته است!
Raha Rivandi
اگر تو نیز یقین كنی كه آتش بی‌اذن خالقِ آتش نمی‌سوزاند، بر تو نیز سرد و سلامت خواهد شد.
Mahdi
حُرّ بن یزید، لرزان گفت: «والله كه من نفس خویش را میان بهشت و دوزخ مخیّر می‌بینم و زنهار اگر دست از بهشت بدارم، هر چند پاره‌پاره شوم و هر پاره‌ام را به آتش بسوزانند!»
سید علیرضا

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۲۸,۱۰۰
تومان