بریدههایی از کتاب فتح خون
۴٫۳
(۶۹۵)
اماما، مرا نیز با تو سخنی است كه اگر اذن میدهی بگویم: «من در صحرای كربلا نبودهام و اكنون هزار و سیصد و چهل و چند سال از آن روز گذشته است. اما مگر نه اینكه آن صحرا بادیۀ هول ابتلائات است و هیچ كس را تا به بلای كربلا نیازمودهاند از دنیا نخواهند برد؟ آنان را كه این لیاقت نیست رها كردهام، مُرادم آن كسانند كه یا لَیْتنا كُنّا مَعَكُم گفتهاند. پس بگذار مرا كه در جمع اصحاب تو بنشینم و سر در گریبانِ گریه فروكنم.»
الف. میم
آه از رنجی كه در این گفته نهفته است! و اما سرّالاسرار این خطبه در این عبارت است كه «لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ رَبِّه ـ تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود.» یعنی دهر بر مراد سفلگان میچرخد تا تو در كشاكش بلا امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته میرسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل، شتاب كن تا خود را به كربلا برسانیم!
الف. میم
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن!
hosseini
«عبادت مشروط» كرم ابریشمی است كه در پیله خفه میشود و بالهای رستاخیزیاش هرگز نخواهد رُست.
bahar narenj
نه! صدفه را در كار خلقت راهی نیست و سرانجامِ كار ما، بلااستثنا، انعكاس چهرۀ باطن ماست در آیینۀ دهر.
عبدالحســــــین
«ای بندگان خدا، تقوا پیشه كنید و از دنیا برحذر باشید كه اگر دنیا به كسی وفا كند و یا كسی در آن باقی بماند، انبیا برای بقا سزاوارترند ـ شایستهتر برای رضایت و راضیتر به قضا. اما هرگز! كه خداوند دنیا را برای فنا آفریده است؛ تازههایش به كهنگی میگراید و نعمتهایش به زوال، و شادیهایش به تیرگی؛ منزلگاهی است پُر فراز و نشیب و خانهای است ناپایدار... و چون اینچنین است، زادراهِ سفر برگیرید و بهترین زادراهْ تقواست: وَ اتَّقوُا الله َ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحونَ.»
فصل انجماد رسیده و قلبها نیز یخ زده بود. حیات قلب در گریه است و آن «قتیلالعَبَرات» كشته شد تا ما بگرییم و... خورشید عشق را به دیار مردۀ قلبهایمان دعوت كنیم و برفها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.
واقعۀ عاشورا دروازهای از نور است كه آنان را از ظلمآباد یزیدیان به نورآباد عشق رهنمون میشود...
کتابخون
اگر نبود خون حسین، خورشید سرد میشد و دیگر در آفاقِ جاودانۀ شب نشانی از نور باقی نمیماند... حسین چشمۀ خورشید است.
کتابخون
خون حسین و اصحابش كهكشانی است كه بر آسمانِ دنیا راه قبله را مینمایاند. بگذار اصحاب دنیا ندانند.
کتابخون
متأسفانه تاریخ متن همۀ آن نامهها را كه به مكه و دمشق فرستاده شده و نیز نام امضاكنندگان آن را، برای ما ضبط نكرده است. اگر چنین اسنادی را در دست داشتیم یا اگر آن نامهها تا امروز مانده بود، مطمئناً میدیدیم كه گروهی بسیار به خاطر محافظهكاری و ترس از روز مبادا زیر هر دو دسته از نامهها را امضا كردهاند.
کتابخون
ای تشنگان كوثر ولایت! بیایید... من سرچشمه را یافتهام. وااسفا! باطن قبله را رها كردهاید و بر گِرد دیوارهایی سنگی میچرخید؟ بیایید... باطن قبله اینجاست. بهخدا، اگر نبود كه خداوند خود اینچنین خواسته، میدیدی كعبه را كه به طواف امام آمده است و حجرالاسود را میدیدی كه با او بیعت میكند.
کتابخون
اگر نبود خون حسین، خورشید سرد میشد و دیگر در آفاقِ جاودانۀ شب نشانی از نور باقی نمیماند... حسین چشمۀ خورشید است.
mjr0924
اگر نبود خون حسین، خورشید سرد میشد و دیگر در آفاقِ جاودانۀ شب نشانی از نور باقی نمیماند... حسین چشمۀ خورشید است.
mjr0924
بگذار بگویم كه طلسم شیطانْ ترس از مرگ است و این طلسم نیز جز در میدان جنگ نمیشكند. مردان حق را خوفی از غیر خدا نیست و این سخن را اگر در میدان كربلاییِ جنگ نیازمایند، چیست جز لَعْقی بر زبان؟... اما ای دهر! اگر رسم بر این است كه صبر را جز در برابر رنج نمیبخشند و رضای او نیز در صبر است، پس این سرِ ما و تیغِ جفای تو... شمر بن ذیالجوشن را بیاور و بر سینۀ ما بنشان تا سرمان را از قفا ببرد و زینب را نیز بدین تماشاگهِ راز بكشان.
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
آنچه حُرّ بن یزید در جواب امام گفته، سخنی است جاودانه كه او را استحقاق توبه بخشیده است. روزنهای از نور است كه به سینۀ حُرّ گشوده میشود و سفرۀ ضیافتی است كه عشق را به نهانخانۀ دل او میهمان میكند. حُرّ گفت: «هان والله! اگر جز تو عرب دیگری این سخن را بر زبان میآورد، در هر حال، دهان به پاسخی سزاوار میگشودم. كائِناً ما كان: هر چه بادا باد... اما والله مرا حقی نیست كه نام مادر تو را جز به نیكوترین وجه بر زبان بیاورم.»
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
گویی هنوز صدای بغضآلود امام علی (ع) از فاصلۀ قرنها تاریخ به گوش میرسد كه با مردم كوفه میگوید: «یا اَشْباهَ الرِّجالِ وَ لا رِجالَ... ـ ای نامردمان مردمنما، ای آنان كه همچون اطفال در عالم رؤیاهای خویش غرقهاید و عقلتان همچون نوعروسانِ تازه به حجله رفته است! دوست داشتم كه شما را هرگز نمیدیدم و نمیشناختم كه مرا از آن جز ندامت و اندوه نصیبی نرسیده است. خداوند مرگتان دهد كه قلبم را سخت چركین كردهاید و سینهام را از غیظ آكندهاید... چون در ایام تابستان شما را به جنگ فرا خواندم، گفتید اكنون در بحبوحۀ خرماپزان است، بگذار تا گرما كمی پایین افتد! و چون در زمستان شما را گسیل داشتم، گفتید اكنون چلۀ زمستان است، بگذار تا سوز سرما فرونشیند! و این بهانهها همه تنها برای فرار از سرما و گرماست. شما كه از سرما و گرما اینچنین میگریزید، از شمشیر دشمن چگونه خواهید گریخت؟...»
کاربر ۱۵۴۵۹۴۷
عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است... یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را میپرستند. تمامیت دین به امامت است، اما امامْ تنها مانده و فرزندان اُمیه از كرسیِ خلافت انسان كامل تختی برای پادشاهی خود ساختهاند.
sajjad311
رسول خدا (ص) جواب گفت: زیرا كه علی از من است و من از او هستم؛ هر آن كه حُبّ او را در دل دارد، بهحقیقت من را دوست میدارد و آن كه مرا دوست میدارد، بهحقیقت حُبّ خدا در دل اوست و آن كه با علی بغض میورزد، بهحقیقت مرا مبغوض داشته است و آن كه با من بغض ورزد، بهحقیقت بغض خدا را است كه در دل دارد. و آنها گفتند: آری آفریدگارا،
HN
غبار غفلت بر همه چیز فرومینشیند و آیینههای طلعت نور كور میشوند و رفتهرفته یاد خورشید نیز از خاطرهها میرود، و نه عجب اگر در دیار كوران بوزینگان را انسان بینگارند!
HN
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
حجم
۱۵۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۱ صفحه
قیمت:
۲۸,۱۰۰
۱۴,۰۵۰۵۰%
تومان