بریده‌های کتاب می شکنم در شکن زلف یار
کتاب می شکنم در شکن زلف یار اثر حسین سروقامت

کتاب می شکنم در شکن زلف یار

۳٫۷
(۸۴۸)
آنها همه می‌دانند اگر زنی محجوب شد، دیگر در کوچه و خیابان از لوازم آرایشی که آنها می‌سازند، استفاده نمی‌کند. دیگر لخت و عور مبلّغ کالاهای آنان نمی‌شود. دیگر با مردان بیگانه به دریا نمی‌رود. دیگر نمی‌تواند در هر مجلس و محفلی شرکت کند، بزند و برقصد...! باز هم فکر می‌کنید همه این حرف‌ها به خاطر یک متر روسری است؟
مهدی
دختر پرسید اگر من روسری خود را برندارم و در راه حفظ حجابم کشته شوم، آیا شهید محسوب می‌شوم؟ پاسخ شنید: آری. و او با صلابت و استواری گفت: «والله قسم! روسری خود را برنمی‌دارم؛ هر چند در راه حفظ حجابم، جانم را از دست بدهم.»
|جمع نقیضین|
خاک بر سر مملکتی که شاه آن برای رفتن به شمال آن مملکت باید از روسیه اجازه بگیرد و برای رفتن به جنوب آن از انگلستان!
mb
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
MOHAMMAD
زندگی صحنه زیبای هنرمندی ماست... هر کسی نغمه خود خوانَد و از صحنه رود. صحنه پیوسته به جاست؛ خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد!
دختر دریا
بزرگی می‌گفت: اگر یک سال بر ناملایمات لبخند بزنید، یک عمر، زندگی به شما لبخند خواهد زد!
گل سرخ
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
دختر دریا
چه رمز آلود و شگفت است آفرینش اشک! از دل سوخته برمی‌خیزد و بر دل سوخته التیام می‌بخشد. هم درد است و هم درمان!
|جمع نقیضین|
می‌دانید، زن غربی خیلی بخشنده است. همه را از خوان پر نعمت خویش بهره‌مند می‌کند؛ اما خود همیشه سرگردان و تشنه است! گفتم تشنه چه چیز؟ گفت تشنه اینکه به او بنگرند، طالبش شوند و پی‌اش را بگیرند. همه همت زن غربی این است که از کاروان مُد عقب نماند و هر روز جلوه‌ای تازه کند. او اسیر و در بند خویش است... و در این اسارت، سرخوش. او هرگز به رهایی فکر هم نمی‌کند، چون آزاد است و رها... اما در قفس! زن غربی نمی‌داند کیست!
|جمع نقیضین|
آب، ماکی ز عدو می‌خواهیم ما در این دشت، عمو می‌خواهیم گر نشد آب میسر گردد به عمو گو به حرم برگردد
برای او

حجم

۱۷۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

حجم

۱۷۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۶ صفحه

قیمت:
۶۴,۳۵۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۹صفحه بعد