بریدههایی از کتاب فریفته تصادف
نویسنده:نسیم نیکلاس طالب
مترجم:هانیه هژبرالساداتی
انتشارات:انتشارات میلکان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۱از ۳۹ رأی
۳٫۱
(۳۹)
در واقع، من دو راه برای درسگرفتن از تاریخ دارم: درسگرفتن از گذشته، با خواندن آثار بزرگان و درسگرفتن از آینده، به لطف اسباببازی مونتکارلوی خودم.
me
استفاده از مونتکارلو، برای ساختن و بازسازی تاریخ، من را به یاد رمانهای تجربی (بهاصطلاح رمانهای نو) نویسندگانی مانند آلن روب انداخت که، در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، محبوبیت داشتند. در این رمانها هر فصل نوشته و اصلاح میشد و نویسنده هر بار پیرنگ را مانند مسیر نمونهای جدید تغییر میداد. نویسنده به نوعی از گذشتهای که به خلقش کمک کرده بود رها میشد و به خودش اجازه میداد که طرح داستان را بعداً تغییر دهد.
me
اگر این کتاب غرق در فرهنگ داروینیسم و تفکر تکاملی به نظر میرسد، دلیلش هیچگونه آموزش رسمی در علوم طبیعی نیست، بلکه بهسبب آن شیوهٔ تفکر تکاملی است که شبیهسازهای مونتکارلو به من یاد دادهاند.
me
پیش از عصر «روشنگری» و خردگرایی در فرهنگمان، حقههایی برای توجیه جایزالخطابودن و بدبختیهایمان وجود داشت. گذشتگان هنوز هم میتوانند با برخی از این ترفندها کمکمان کنند.
me
کارآفرینان را بهدلیل واضحی از این بحث کنار میگذارم: چون افرادیاند که بهدلیل ایدههایشان دست به خطرهای بزرگی زدهاند و همچنان ممکن است به گورستان وسیع آدمهایی بروند که در به سرانجام رساندن ایدههایشان موفق نشدهاند؛ اما مدیرعاملها کارآفرین نیستند. در واقع، آنها اغلب کتوشلوارهای خالیاند. در دنیای تحلیلگران کمّی، اصلاح کتوشلوار خالی برای افرادی به کار میرود که ازلحاظ ظاهر خوباند؛ اما چیزی جز ظاهر نیستند. به بیان بهتر، آنچه دارند مهارت در ارتقای خود در یک شرکت است، نه مهارت ناب در تصمیمگیری بهینه که آن را «مهارت سیاسی شرکتی» مینامیم. اینها افرادیاند که بیشتر برای استفاده از پاورپوینت در سخنرانیهایشان آموزش دیدهاند.
اینجا یک عدمتقارن وجود دارد، چون این مدیران تقریباً چیزی برای از دست دادن ندارند.
Ahmad
کتاب پیشگویانهٔ کافکا، محاکمه، دربارهٔ وضعیت اسفبار مردی به نام جوزف. کِی است که، بهدلیل مرموزی که نمیشود توضیحش داد، دستگیر میشود. این کتاب، پیش از آنکه راجع به روشهای دولتهای تمامیتخواه «علمی» چیزی به گوشمان بخورد، نوشته شده است و آیندهٔ ترسناکی را برای نوع بشر پیشبینی کرده است؛ اینکه بشر در بوروکراسیهای پوچ خودتغذیهگر گیر میکند، با قوانینی که ناگهان ظاهر میشوند و تابع منطق داخلی بوروکراسیاند. این کتاب کل «ادبیات معناباختگی و پوچی» را تولید کرد.
Ahmad
مشکل اصلی استنباط بهطور عام این است: کسانی که حرفهشان نتیجهگیری دادهها است اغلب سریعتر و با اطمینان بیشتری در دام میافتند. هرچه دادهها بیشتر باشد، احتمال غرقشدن در آنها بیشتر میشود. چون عقل سلیم افرادی که دانش نوپایی در قوانینِ احتمال دارند اینطور حکم میکند که تصمیمگیری خود را بر این اصل استوار کنند: کسی که کاری را بهصورت منسجم درست انجام نداده، احتمال بسیار کمی وجود دارد که آن را درست انجام دهد؛ بنابراین سوابق مهم میشوند. باتوجهبه قاعدهٔ احتمال موفقیت، آنها به خود میگویند: اگر کسی در گذشته از بقیه عملکرد بهتری داشته، پس در آینده هم احتمالش بیشتر است که بهتر از دیگران عمل کند؛ احتمالش خیلیخیلی بیشتر است. اما طبق معمول، مراقب افراد ردهٔ میانی جامعه باشید؛ افرادی که سواد خواندن و نوشتن دارند، ولی تحصیلات دانشگاهی ندارند: داشتن دانشِ کم راجع به احتمالات ممکن است در مقایسه با دانش صفر به نتایج بدتری منجر شود.
Ahmad
ابطالگرایی پوپر ارتباط تنگاتنگی با مفهوم جامعهٔ باز دارد. جامعهٔ باز جامعهای است که هیچ حقیقت دائمیای در آن وجود ندارد. به همین سبب اجازه میدهد ایدههای متضاد ظهور کنند. کارل پوپر عقایدش را با دوست اقتصاددان فروتنش، فون هایک، در میان گذاشت. هایک سرمایهداری را حکومتی میدانست که در آن قیمتها ممکن است اطلاعاتی را منتشر کنند؛ اطلاعاتی که در سوسیالیسم پشتمیزنشینی خفه میشود. هر دو مفهوم ابطالگرایی و جامعهٔ باز، غیرمستقیم و به روشی دقیق برای مدیریت تصادفیبودن رخدادها، به شغل روزانهٔ من، معاملهگری، مرتبطاند. واضح است که هنگام مواجهه با رخدادهای تصادفی، داشتن ذهن باز یک ضرورت است. پوپر معتقد بود که هر ایدهای از آرمانشهر، به این دلیل که ابطالهای خود را خفه میکند، لزوماً بسته است. توتالیتاریسم مفهوم سادهٔ یک مدل خوب است برای جامعهای که نمیشود آن را برای ابطال باز گذاشت.
Ahmad
چرا یک نظریه هرگز درست نیست؟ چون ما هرگز نمیدانیم که آیا همهٔ قوها سفیدند یا نیستند (پوپر ایدهٔ نقص در سازوکارهای ادراکی ما را از تفکرات کانتی وام گرفته است). سازوکار آزمون نظریه ممکن است معیوب باشد. بااینحال میشود این گزاره را بیان کرد که یک قوی سیاه وجود دارد. یک نظریه اثباتشدنی نیست. به تعبیری دوباره از یوگی برا، مربی بیسبال، در دادههای گذشته چیزهای خوب زیادی وجود دارد، ولی جنبهٔ بدش است که بد است. فقط میشود موقتی آن را پذیرفت. نظریهای که خارج از این دو دسته باشد نظریه نیست. نظریهای که مجموعهای از شرایط نقض خودش را ارائه نکند شارلاتانیسم نامیده میشود
Ahmad
فیلسوف اسکاتلندی دیوید هیوم در رسالهای دربارهٔ طبیعت انسان این موضوع را بهشکلی که در ادامه میآید مطرح میکند (همانطور که اکنون جان استوارت میل در مسئلهٔ معروف قوی سیاه بازنویسی کرده): ممکن نیست از مشاهدهٔ مکرر قوهای سفید استنباط کنیم که همهٔ قوها سفیدند؛ اما دیدن فقط یک قوی سیاه برای رد این نتیجهگیری کافی است.
Ahmad
مطبوعات عمومی مغز ما را با مفاهیمی مانند گاوی و خرسی پر میکنند، که به تأثیر قیمتهای بالاتر (گاوی) یا پایینتر (خرسی) در بازارهای مالی اشاره دارد؛ اما درعینحال میشنویم که مردم میگویند «من روی جانی گاویام» یا «روی آن یارو، نسیم، که درکش نمیکنم، خرسیام» تا احتمال سود و زیان افراد در زندگی را بیان کنند. باید بگویم گاوی یا خرسی اغلب کلماتی توخالیاند که در دنیای رخدادهای تصادفی کاربرد ندارند. بهخصوص اگر چنین دنیایی، مثل دنیای ما، پیشامدهای نامتقارن ارائه دهد.
Ahmad
پس از این حادثه، جان خود را «ویرانشده» میداند. بااینحال دارایی خالصش هنوز نزدیک به یکمیلیون دلار است که شاید موجب حسادت بیش از ۹۹.۹ درصد ساکنان سیارهٔ ما شود. منتها میان سطح ثروتی که از بالا به دست میآید و ثروتی که از پایین به دست میآید، تفاوت وجود دارد. جادهٔ ۱۶ میلیون دلار تا یکمیلیون دلار به خوبیِ جادهٔ صفر تا یکمیلیون دلار نیست. علاوهبراین، جان مملو از شرمساری است. هنوز هم در خیابان نگران مواجهشدن با دوستان قدیمیاش است.
Ahmad
احتمالْ صرفاً محاسبهٔ شانس روی طاس یا متغیرهای پیچیدهتر نیست؛ بلکه پذیرش قطعینبودن دانشمان و ایجاد روشهایی برای مواجهه با نادانیمان است.
احسان رضاپور
گاهی اوقات برای آدم سخت است که خود را از شر انسانیت خلاص کند.
hasan behjoo
اگر ذهنمان برای درک امور ساخته شده بود، آن وقت ماشینی در آن میداشتیم که تاریخ گذشته را، مثل یک دستگاه پخش ویدئو، بهترتیبِ درستِ زمانی پخش میکرد و آنقدر سرعتمان را کم میکرد که درعمل با مشکل مواجه میشدیم. روانشناسان به این موضوع که، در نتیجهٔ داشتن اطلاعات بعدی، دانستههایمان را در زمان وقوع رویداد دستبالا بگیریم سوگیری پسنگر میگویند؛ یعنی تأثیر «من از اولش میدونستم.»
Ahmad
نقایص ما فراتر از آن است که اصلاح شود، دستکم در این محیطی که الآن هستیم. ولی این فقط برای افراد خیالپروری که به گونهٔ انسان آرمانی باور دارند، خبری بد محسوب میشود. تفکر کنونی دو قطب متفاوت از انسان را به تصویر میکشد، که بینشان تقریباً قرابتی نیست. از یک طرف استاد انگلیسی دانشگاه شهرتان، عمهٔ بزرگتان، ایرما، که هرگز ازدواج نکرده و مدام موعظه میکند، و نویسندگان کتابهایی از قماش «بیست گام بهسوی خوشبختی» و «چطور یکهفتهای آدم بهتری شویم.» اینها «بینش آرمانشهری» دارند و افکارشان ربط دارد به روسو، گادوین، کُندورسه، توماس پین و اقتصاددانان هنجاری متعارف (از نوعی که از شما میخواهند تصمیمات عقلانی بگیرید، چون باورشان بر این است که این تصمیمها به نفع شما است)
Ahmad
تنها علت اشتباهگرفتن ستون سمت راست و ستون سمت چپ جدول ناتوانی ما در تفکر نقادانه است. ما از حقیقت نامیدن گمانهایمان لذت میبریم. طبیعتِ ما همین است. ذهن ما به تشکیلات کافی برای درک احتمالات مجهز نیست. این ناتوانی حتی متخصصان را هم هدف قرار میدهد، گاهی هم فقط متخصصان را هدف قرار میدهد.
موسیو پرودُم، شخصیت کارتونیِ قرن نوزدهم که شکمگنده و بورژوایی بود، با دو قصد شمشیر بزرگی با خودش حمل میکرد: اول، تا از جمهوری در برابر دشمنانش دفاع کند و دوم، اگر جمهوری از راهش منحرف شود، به آن حمله کند. به همین شیوه این کتاب هم دو هدف دارد: تا از دانش دفاع کند (بهمنزلهٔ پرتوِ نوری در میان نویز رخدادهای تصادفی) و به دانشمندانی حمله کند که از این راه منحرف میشوند (بیشتر بدبختیها از این واقعیت ناشی میشود که دانشمندان درکی درونی از خطای معیار ندارند. یا از تفکر انتقادی بیخبرند.
Ahmad
زندگی در دنیای اقتصاد بهترین (و سرگرمکنندهترین) آزمایشگاه برای درک این تفاوتها است، چون حوزهای از فعالیتهای انسان است که در آن اشتباه بیشتر است و تأثیرات آنهم مهلکتر. برای مثال، ما اغلب این گمان غلط را داریم که فلان راهبرد عالی است یا فلان کارآفرین شخصی دارای «ژرفبینی» است یا فلان معاملهگر بسیار بااستعداد است، درحالیکه در ۹۹.۹ درصد موارد، عملکرد گذشتهٔ این افراد را میشود حاصل شانس، و فقط شانس، دانست. از سرمایهگذار موفقی بخواهید دلایل موفقیتش را توضیح دهد. او هم تفسیری طولانی و متقاعدکننده از نتایج کارش برایتان ارائه خواهد داد. خیلی از این توهمات عمدی و لایق عنوان «شارلاتانیسم» است.
Ahmad
تنها زمانی سخن بگو که کلامت از سکوت بهتر باشد.
مهدی
تصور کنید خری به یک اندازه گرسنه و تشنه است و دقیقاً در فاصلهٔ مساوی از غذا و آب قرار گرفته است. در چنین چهارچوبی او هم از تشنگی و هم از گرسنگی میمیرد، چون نمیتواند تصمیم بگیرد که اول به کدام برسد. اکنون با سقلمهزدن تصادفی به خر مقداری رخداد تصادفی به تصویر اضافه کنید. این باعث میشود خر به یک منبع، مهم نیست کدام، نزدیک و درنتیجه از دیگری دور شود. فوراً بنبست شکسته میشود و خر خوشحال ما یا بهنوبت، بهاندازهٔ مطلوبش، غذا میخورد و بعد یک شکم سیر آب مینوشد یا یک شکم سیر آب مینوشد و بعد، بهاندازهٔ مطلوبش، غذا میخورد.
بدون شک خوانندهٔ ما یک مدل از این قضیهٔ خر بوریدان را بازی کرده، با «شیر یا خط کردن» برای شکستن بعضی از بنبستهای کوچک زندگی؛ جاییکه آدم اجازه میدهد رخداد تصادفی به فرایند تصمیمگیریاش کمک کند. بگذارید ایزدبانو فورتونا تصمیم بگیرد و با کمال میل تسلیم شوید.
Anahid
حجم
۴۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۴۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان