بریدههایی از کتاب فریفته تصادف
نویسنده:نسیم نیکلاس طالب
مترجم:هانیه هژبرالساداتی
انتشارات:انتشارات میلکان
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۱از ۳۹ رأی
۳٫۱
(۳۹)
من از آدمهایی که، بدون گذراندن وقت کافی در کتابخانهها، فکر میکنند درمورد موضوعی خاص دیدگاهی نسبتاً بدیع و روشنفکرانه دارند بدم میآید
سعیدا
عاقل به معنا گوش میدهد، احمق به سروصدا
سعیدا
نکتهای که این خبرنگاران درمورد آن اشتباه میکنند امید به زندگی شرطی و غیرشرطی است. در بدو تولد، امید به زندگیِ غیرشرطی آدم ممکن است ۷۳ سال باشد؛ اما با افزایش سن و نمردن، امید به زندگی همراه با عمر افزایش مییابد. چرا؟ چون افرادِ دیگر با مردن جای ما را در آمار پُر میکنند، چون انتظار یعنی بهطور متوسط. بنابراین اگر ۷۳ ساله باشید و از سلامت خوبی برخوردار باشید ممکن است مثلاً انتظار داشته باشید که نُه سال دیگر هم زندگی کنید؛ اما انتظار تغییر میکند و، در ۸۲ سالگی، پنج سال دیگر فرصت خواهید داشت؛ البته به شرطی که هنوز زنده باشید.
me
اغلب افراد محترمی را میبینیم که اظهارات مضحک (اما بهظاهر هوشمندانهای) دربارهٔ ویژگیهای بازار سهام بیان میکنند.
me
من هم متوجه شدهام که تقریباً همیشه احتمالات منقول در پژوهشهای پزشکی را اشتباه درک میکنند و بههمانترتیب اشتباه به خواننده منتقل میکنند. رایجترینش به تفسیر شواهد مربوط میشود. معمولاً میان نبود دلیل و دلیل بر نبود اشتباه میکنند،
me
کدامیک کمتر ناخوشایند است: صد بار یک دلار یک دلار از دست دادن یا یک بار صد دلار از دست دادن؟ واضح است که دومی؛ حساسیت ما به ضرر کاهش مییابد. بنابراین یک سیاست معاملاتی که برای مدت طولانی یک دلار در روز درآمد داشته باشد و بعد همهٔ آنها را از دست بدهد، در واقع از دیدگاه لذتگرایانه، خوشایند است، اگرچه ازنظر اقتصادی منطقی نیست.
me
آزمایش یک بیماری پنج درصد جواب مثبت کاذب دارد. این بیماری یک به هزار جمعیت را مبتلا میکند. افراد، بدون مشکوکبودن به ابتلا به این بیماری، تصادفی و اتفاقی آزمایش میشوند. آزمایش یک بیمار مثبت است. احتمال ابتلای بیمار به این بیماری چقدر است؟
بیشتر پزشکان پاسخ دادند ۹۵ درصد، صرفاً با در نظر گرفتن این واقعیت که آزمایش دارای دقتی معادل ۹۵ درصد است. پاسخ این است: احتمال مشروطِ اینکه فرد بیمار باشد و آزمایش هم آن را نشان بدهد، نزدیک به دو درصد است؛ کمتر از یک نفر از هر پنج نفر حرفهای به جواب درست رسیدند.
me
آزمایش یک بیماری پنج درصد جواب مثبت کاذب دارد. این بیماری یک به هزار جمعیت را مبتلا میکند. افراد، بدون مشکوکبودن به ابتلا به این بیماری، تصادفی و اتفاقی آزمایش میشوند. آزمایش یک بیمار مثبت است. احتمال ابتلای بیمار به این بیماری چقدر است؟
بیشتر پزشکان پاسخ دادند ۹۵ درصد، صرفاً با در نظر گرفتن این واقعیت که آزمایش دارای دقتی معادل ۹۵ درصد است. پاسخ این است: احتمال مشروطِ اینکه فرد بیمار باشد و آزمایش هم آن را نشان بدهد، نزدیک به دو درصد است؛ کمتر از یک نفر از هر پنج نفر حرفهای به جواب درست رسیدند.
me
ما معاملهگران تا مدتها از پژوهشهای رفتاری کاملاً بیاطلاع بودیم و شاهد موقعیتهایی بودیم که در آنها بهطور عجیبی میان استدلال سادهٔ احتمالگرایانه و ادراک مردم از امور فاصله وجود داشت. ما این موقعیتها را نامگذاری کردیم، مثلاً اثرِ «بهاندازهٔ آخرین معاملهام خوبم»، «اثر نکتهگزینی»، رهیافت آنی «کوارتربک صبح دوشنبه» و تأثیر «بعدش که معلوم بود.» فهمیدن اینکه تمام این اسمها در تأثیرات مربوط به رهیافت آنی با نامهای علمی «لنگرانداختن»، «رهیافت آنی اثر» و «سوگیری پسنگر» وجود دارند، هم غرور معاملهگران را توجیه میکرد و هم ناامیدکننده بود
me
از زمین و زمان که میبارد
الآن که دارم این سطرها را مینویسم، ناگهان متوجه شدهام که دوقطبیبودن جهان بهشدت به من ضربه میزند. یا همینطور پول درمیآورم و موفق میشوم یا حتی یک پنی هم به دست نمیآورم. درمورد کتابها هم همینطور است. یا همه میخواهند کتاب را منتشر کنند یا هیچکس علاقهای به پاسخدادن به تماس تلفنی آدم ندارد (درمورد دومی شیوهٔ من حذف اسم طرف از دفترچهٔ تلفنم است).
me
دستگاه عاطفی ما برای علیت خطی طراحی شده است. برای مثال، شما هر روز مطالعه میکنید و متناسب با مطالعهٔ خود چیزی یاد میگیرید. اگر احساس نکنید دارید به جایی میرسید، احساساتتان باعث تضعیف روحیهتان میشود؛ اما واقعیت بهندرت امکان پیشرفت مثبت خطی رضایتبخش را به ما میدهد: ممکن است یک سال مطالعه کنید و چیزی یاد نگیرید؛ سپس اگر از نتایج پوچی که گرفتهاید ناامید و تسلیم نشوید، ناگهان چیزی به ذهنتان میرسد.
me
نظریهٔ آشوب عمدتاً به توابعی مربوط میشود که در آنها یک ورودی کوچک ممکن است به پاسخی نامتناسب منجر شود. برای مثال، الگوهای جمعیت، بسته به تفاوت بسیار کمی در جمعیت، در نقطهٔ شروع زمانی ممکن است به مسیر رشد انفجاری یا انقراض یک گونه منتهی شوند.
me
مشکل این است که یافتن هیچچیز و فقدان یافته باهم اشتباه میشوند. ممکن است در این واقعیت که هیچ اتفاقی نیفتاده اطلاعات خوبی وجود داشته باشد. چیزی که شرلوک هولمز در پروندهٔ سیلور بلیز به آن توجه کرد؛ سگ پارس نمیکرد. مشکلسازتر اینکه نتایج علمی زیادی وجود دارند که منتشر نمیشوند، چون ازنظر آماری معنیدار نیستند؛ اما با وجود این، اطلاعاتی ارائه میدهند که ممکن است مفید باشند.
me
علم به همین شیوه با سوگیری مخربِ بقا آسیب دیده؛ سوگیریای که بر روش انتشار پژوهشهای علمی تأثیر گذاشته است. بهگونهای که شبیه روزنامهنگاری شده؛ تحقیقاتی که نتیجهای در بر نداشته باشد به چاپ نمیرسد.
me
مایکل دروسنین دادهکاوی تفسیر کتاب مقدس را در کتابی شگفت به نام کد کتاب مقدس ارائه داده است. دروسنین، روزنامهنگار سابق (بهظاهر فارغ از هرگونه آموزش آماری)، به کمک «ریاضیدان» ی که کدی از کتاب مقدس را رمزگشایی کرد، به «پیشبینی» ترور اسحاق رابین، کمک کرد. این پیشبینی را به رابین اطلاع داد و او هم ظاهراً آن را زیاد جدی نگرفت. کد کتاب مقدس در خود کتاب مقدس بینظمیهایی آماری پیدا میکند. بینظمیهایی که به پیشبینی برخی رویدادهای خاص کمک میکنند. لازم نیست بگوییم این کتاب آنقدر خوب به فروش رفت که کتابی پسازآن چاپ شد و در آن، با نگاهی روبهعقب، رویدادهای دیگری پیشبینی شد.
همین سازوکار در پس شکلگیری نظریههای توطئه نیز وجود دارد، مثل کد کتاب مقدس. آنها هم ممکن است در منطق خود کامل به نظر برسند و ممکن است باعث شوند که افراد باهوش به آنها علاقهمند شوند. میشود من با دانلود صدها نقاشی از یک هنرمند یا گروهی از هنرمندان و یافتن یک اصل ثابت میان همهٔ آن نقاشیها (در میان صدهاهزار ویژگی)، یک نظریهٔ توطئه خلق کنم. بعد نظریهٔ توطئهآمیزی بسازم حول پیامی مخفی که این نقاشیها به اشتراک گذاشتهاند. ظاهراً این همان کاری است که نویسندهٔ کتاب پرفروش رمز داوینچی انجام داده است.
me
بارها گفتهام منطقیترشدن یا احساسنکردن فشارهای اجتماعی بخشی از ذات نسل بشر نیست؛ حداقل در زیستشناسی کنونی ما نیست. با هیچ استدلالی نمیشود آرامش یافت؛ منِ معاملهگر دریافتهام که در برابر جریان غالب هر تلاشی برای دلیلآوری بیثمر است.
me
پاسکالِ فیلسوف اعلام کرد که راهبرد بهینه برای انسانها این است که به وجود خدا ایمان داشته باشند، چون اگر خدا وجود داشته باشد، مؤمن پاداش خواهد گرفت. اگر نباشد، آدم مؤمن چیزی برای از دست دادن ندارد. بر همین اساس لازم است عدمتقارن در دانش را بپذیریم. شرایطی وجود دارد که استفاده از آمار و اقتصادسنجی ممکن است مفید باشد؛ اما من نمیخواهم زندگیام به آن وابسته باشد.
بنابراین مثل پاسکال این استدلال را بیان میکنم: اگر علم آمار در کاری به من سود برساند، از آن استفاده خواهم کرد. اگر تهدیدی باشد، از آن استفاده نخواهم کرد. میخواهم از بهترین چیزهایی که گذشته میتواند به من بدهد بهره ببرم، بدون قرارگرفتن در معرض خطراتش. بر همین اساس، از آمار و روشهای استقرایی برای شرطبندی تهاجمی استفاده خواهم کرد، اما برای مدیریت خطر و مواجههام با آن به کارش نمیبرم.
me
هایک سرمایهداری را حکومتی میدانست که در آن قیمتها ممکن است اطلاعاتی را منتشر کنند؛ اطلاعاتی که در سوسیالیسم پشتمیزنشینی خفه میشود.
me
من هم یک ابطالگرای بسیار سادهلوحم. چرا؟ چون با ابطالگرابودنم بقا پیدا میکنم. پوپریسم افراطی و وسواسگونهٔ من اینطوری است: در تمام فعالیتهایم درمورد نظریههایی که نمایانگر برخی از بینشها دربارهٔ جهاناند، گمانهزنی میکنم، اما با این شرط: هیچ رویداد نادری نباید به من آسیب برساند. در واقع دوست دارم همهٔ رویدادهای نادری که میشود تصورشان کرد به من کمک کنند. تصور من از علم متفاوت است با تصور افرادی که در اطرافم وجود دارند و خود را دانشمند مینامند. علم فقط حدس و گمان است؛ صرفاً صورتبندی حدس و گمان.
جامعهٔ باز
me
من هم یک ابطالگرای بسیار سادهلوحم. چرا؟ چون با ابطالگرابودنم بقا پیدا میکنم. پوپریسم افراطی و وسواسگونهٔ من اینطوری است: در تمام فعالیتهایم درمورد نظریههایی که نمایانگر برخی از بینشها دربارهٔ جهاناند، گمانهزنی میکنم، اما با این شرط: هیچ رویداد نادری نباید به من آسیب برساند. در واقع دوست دارم همهٔ رویدادهای نادری که میشود تصورشان کرد به من کمک کنند. تصور من از علم متفاوت است با تصور افرادی که در اطرافم وجود دارند و خود را دانشمند مینامند. علم
me
حجم
۴۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
حجم
۴۴۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۳۵ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان