من بین مردم فرق میذارم. دوستهام را از بین خوبروها، آشناهام را از بین آدمهای باشخصیت و دشمنهام را از بین آدمهای نخبه انتخاب میکنم. من دشمن احمق ندارم
helen
زیبایی شکلی از نبوغه. درواقع حتی از نبوغ هم بالاتره چون نیازی به توضیح و ارائه شواهد نداره. زیبایی از جمله بزرگترین بدیهیات عالمه، مانند آفتاب و بهار و جای بحث و تردید نداره. آدم زیبا از حق قدرتی خدایی برخورداره.
helen
تقریباً همیشه، همهٔ کسانی که از نظر زیبایی جسمی یا فکری از بقیه بالاتر و متمایزند سرنوشتی شوم دارند. بهتره آدم از دیگران متمایز نباشه. چون زشتها و احمقها آخر و عاقبتشان تو این دنیا بهتره. آنها میتونند راحت بشینند و با دهانی باز، بازی زندگی را تماشا کنند.
helen
جایی که خرد آغاز میشه زیبایی یا زیبایی واقعی تمام میشه. خرد تو هر چهره، تناسب زیبایی را در آن از بین میبره.
helen
رد هنری رو به آقای ارسکین کرد و گفت: «انسانیت خودش را خیلی جدی گرفته. این همان گناه نخستین دنیاست. اگر مردان غارنشین یاد میگرفتند چطوری بخندند، سیر تاریخ عوض میشد.»
ستاره