بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ترجمه الغارات | صفحه ۱۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ترجمه الغارات

بریده‌هایی از کتاب ترجمه الغارات

انتشارات:بیان معنوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۹۲ رأی
۴٫۵
(۶۹۲)
آری؛ این احساس مسئولیت است که نقطهٔ نهایی است که انسان مؤمن باید به آن برسد.
محمدمهدی
«علی (ع) بین دو کار که هر دو مورد رضایت خدا بود، همیشه کار سخت‌تر را انتخاب می‌کرد. او همیشه از دسترنج خودش می‌خورد
امیررضا عابدین پور
من به خوبی می‌دانم که چه چیز شما را اصلاح می‌کند و از انحراف بازمی‌دارد، ولی به خدا قسم شما را با فاسد کردن خودم اصلاح نمی‌کنم.
امیررضا عابدین پور
مردمی که به شیوهٔ مدیریت خلفای سابق عادت کرده بودند، در جمل و صفین با آن حضرت همراهی کردند، اما وقتی در ماجرای حکمیت دیدند که امیرالمؤمنین (ع) نه آنها را به کاری اجبار می‌کند، و نه با ابزار پول و قبیله‌گرایی به انجام کاری سوق می‌دهد، فهمیدند که می‌شود روی حرف حضرت حرف زد و به دستورات او عمل نکرد. این یعنی امیرالمؤمنین (ع) تنها به احساس مسئولیت خود آنها تکیه کرده است. در چنین شرایطی سپاهیان آن حضرت از همراهی و پیروی ایشان سرباز زدند. به همین دلیل است که می‌بینیم بسیاری از کسانی که در نبردهای قبلی پای رکاب امیرالمؤمنین (ع) جنگیده بودند، در امتحان غارات مردود شدند. آری؛ این احساس مسئولیت است که نقطهٔ نهایی است که انسان مؤمن باید به آن برسد.
s
به خدا قسم اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم تا کینهٔ مرا به دل بگیرد، از من متنفر نخواهد شد؛ و اگر همهٔ دنیا را با جوانبش به پای کافر بریزم، مرا دوست نخواهد داشت. زیرا آنچه بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شد محقق شده است که فرمود: "هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمی‌کند و هیچ کافری تو را دوست نخواهد داشت." و قطعاً کسی که ظلم کند و نسبت دروغ بدهد بی‌بهره خواهد ماند.
سیدمحمدمهدی احمدی
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: «این کتاب الغارات را که قدیمی‌ترین کتاب شیعه هست بخوانید، حتماً بخوانید، مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن ابی‌طالب هست، آگاهانه‌تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم.» (۱۷/۳/۱۳۹۷)
erfan erfan
اینک لشکر مرد غامدی به انبار وارد شده، اشرس بن حسّان را در آنجا کشته، مرزبانان شما را از جایگاه خود رانده و مردان صالحی از شما را به قتل رسانده است. به من خبر رسیده که دشمنان شما به خانهٔ زن مسلمان و زنی که در پناه اسلام بوده وارد می‌شدند و خلخال آنها را از پایشان و گوشواره را از گوششان درمی‌آوردند و هیچ‌کس مانع آنها نمی‌شده است، آنها با دست پُر برگشته‌اند، در حالی که هیچ‌یک از آنها حتی زخم هم برنداشته است. اگر مرد مسلمانی به خاطر این حادثه از شدت تأسف و غصه بمیرد به نظر من سرزنشی ندارد، بلکه مُردن در این مقام شایسته است.
erfan erfan
«ای مردم! برادرتان (أشرس بن حسان) بکری، که مردی عزیز و نترس بود، در انبار کشته شده است. او آنچه را که نزد خداست بر این دنیا برگزید. به سوی دشمن بشتابید تا با آنها روبرو شوید، که اگر به گروهی از آنها دست پیدا کنید، برای همیشه آنها را از عراق رانده‌اید.» سپس حضرت ساکت شد، به امید آنکه دعوتش را اجابت کنند، یا سخن بگویند، یا از میان آنها کسی برخیزد و سخن خیری بگوید. اما هیچ‌کس دم برنیاورد و کلمه‌ای نگفت!
erfan erfan
«خدایا! مرا از آنچه در این کتاب است منع کردند، تو آنچه در این کتاب است را به من عطا کن. خدایا! من از آنها بدم می‌آید، آنها هم از من بدشان می‌آید، من از آنها خسته شده‌ام و آنها هم از من خسته شده‌اند. آنها من را به کارهایی وامی‌دارند که خلاف خُلق و طبیعت من است؛ اخلاقی که برای من ناشناخته بود. خدایا! بهتر از آنها را به من بده و بدتر از من را به آنها بده. خدایا! دلشان را (از ترس) آب کن، آن‌چنان که نمک در آب حل می‌شود. خدایا! من آنها را نمی‌خواهم، آنها هم من را نمی‌خواهند. خدایا! مرا از دست آنها راحت کن و آنها را از من.»
erfan erfan
هرکس جهاد در راه خدا را ترک کند، خداوند لباس خواری و ذلت بر او می‌پوشاند، و غرق در بلا می‌نماید، و به قلبش شک و شبهه می‌آید و حقیر و ذلیل می‌شود، و به سبب ضایع کردن جهاد حق او گرفته می‌شود، و محکوم به خواری، و محروم از انصاف می‌گردد.
مهدی
«خدایا! مرا از آنچه در این کتاب است منع کردند، تو آنچه در این کتاب است را به من عطا کن. خدایا! من از آنها بدم می‌آید، آنها هم از من بدشان می‌آید، من از آنها خسته شده‌ام و آنها هم از من خسته شده‌اند. آنها من را به کارهایی وامی‌دارند که خلاف خُلق و طبیعت من است؛ اخلاقی که برای من ناشناخته بود. خدایا! بهتر از آنها را به من بده و بدتر از من را به آنها بده. خدایا! دلشان را (از ترس) آب کن، آن‌چنان که نمک در آب حل می‌شود. خدایا! من آنها را نمی‌خواهم، آنها هم من را نمی‌خواهند. خدایا! مرا از دست آنها راحت کن و آنها را از من.»
آبیِ آسمونی
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی: «این کتاب الغارات را که قدیمی‌ترین کتاب شیعه هست بخوانید، حتماً بخوانید، مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن ابی‌طالب هست، آگاهانه‌تر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه می‌کنیم، نظر می‌دهیم و دفاع می‌کنیم.» (۱۷/۳/۱۳۹۷)
احمد متوسلیان
به خدا قسم اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم تا کینهٔ مرا به دل بگیرد، از من متنفر نخواهد شد؛ و اگر همهٔ دنیا را با جوانبش به پای کافر بریزم، مرا دوست نخواهد داشت. زیرا آنچه بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شد محقق شده است که فرمود: "هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمی‌کند و هیچ کافری تو را دوست نخواهد داشت." و قطعاً کسی که ظلم کند و نسبت دروغ بدهد بی‌بهره خواهد ماند.»
آبیِ آسمونی
من با کسی که به جنگ با من برنخاسته و دشمنی‌اش را با من آشکار نکرده و رودرروی من نایستاده نمی‌جنگم. دفعهٔ قبل هم که پیش من آمدی و از دیگران بدگویی کردی نظرم را به تو گفته بودم و حال نیز چنان می‌گویم. حتی اگر من قصد کشتن آنها را داشتم، تو باید قدم پیش می‌گذاشتی و به من می‌گفتی که از خدا بترس، چرا می‌خواهی آنها را بکشی؟ اینها نه کسی را کشته‌اند و نه با تو مخالفت و دشمنی کرده‌اند و نه از اطاعت تو خارج شده‌اند.
Mohammad Ali Zareian
دشمنانتان در خواب نیستند، اما شما در غفلت و سهل‌انگاری به سر می‌برید. جنگجوی بیدار، غافلان را از بین می‌بَرَد و سازش‌کار، خوار و ذلیل می‌شود. کسانی که از جنگ رویگردان شوند شکست می‌خورند و کسی که شکست می‌خورد، ناکام و غارت‌زده است.
z.n
امام صادق (ع) فرمود: «علی (ع) بین دو کار که هر دو مورد رضایت خدا بود، همیشه کار سخت‌تر را انتخاب می‌کرد. او همیشه از دسترنج خودش می‌خورد که از مدینه برایش می‌آوردند، و اگر سویق را برای خوردن انتخاب می‌کرد، آن را در کیسه‌ای می‌گذاشت و درِ آن را مُهر می‌کرد تا کسی به آن چیزی اضافه نکند. چه کسی در دنیا زاهدتر از علی (ع) است؟»
Elahe
عجیب آن است که جنایت‌های معاویه در دوران دوسالهٔ غارات، به جای اینکه باعث افزایش نفرت عمومی نسبت به او شده و عزم مردم را برای مقابله با او بیشتر کند، موجب سستی بیشتر مردم و فرار آنها از رویارویی با حمله‌های معاویه می‌شد. گویی معاویه به خوبی از عدم مسئولیت‌پذیری مردم، که عمق ولایت‌مداری است باخبر بود.
محمد جواد محمدی آزاد
ابواسحاق نقل می‌کند روز جمعه‌ای بر دوش پدرم بودم و علی (ع) برای مردم خطبه می‌خواند و آستینش را تکان می‌داد. گفتم: «پدر! امیرالمؤمنین گرمش شده است.» پدرم گفت: «نه، لباسش را شسته و هنوز تر است و لباس دیگری هم ندارد، آن را تکان می‌دهد تا خشک شود.»
کاربر ۲۴۱۷۳۹۶
رأی من جهاد با عهدشکنان و متجاوزان است تا زمانی که به ملاقات خدا بروم. در این راه اگر همراهان من زیاد باشند بر عزت من نمی‌افزاید و اگر از دور من پراکنده شوند باعث هراس من نیست؛ چون من بر حق هستم و خدا هم بر حق است. به خدا قسم که مرگ در راه حق برای من ناخوشایند نیست؛ چون پس از مرگ، هر خیری باشد برای کسی است که بر حق باشد.
سید مرتضی عمرانی
بعضی از اصحاب به امیرالمؤمنین (ع) گفتند: «چقدر صدقه می‌دهی! بس نیست؟» حضرت فرمود: «به خدا قسم اگر می‌دانستم که خدا تنها یکی از اعمالم را پذیرفته است، بس می‌کردم. ولی نمی‌دانم چیزی از من پذیرفته شده است یا نه.»
محمدرضا میرباقری

حجم

۳۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۳۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان