بریدههایی از کتاب ترجمه الغارات
۴٫۵
(۶۹۲)
همچنین بیشتر اهل کوفه، قرّاء کوفه، اهل حجاز، اهل شام و همهٔ قریش با آن حضرت بددل بودند.
در حجاز، ابوهُرَیره و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر و زید بن ثابت و قبیصة بن ذؤیب و عُرْوَة بن زبیر و سعید بن مُسَیِّب از مخالفان علی (ع) بودند. بنیامیه نیز همگی مخالف آن حضرت بودند.
mh.ranjbari
در طول مدت زمامداری محمد بن ابیبکر بر مصر، بین او و امیرالمؤمنین (ع) نامههای بسیاری رد و بدل شد که حاوی سؤالات محمد از امیرالمؤمنین در مورد موضوعات مختلف و جوابهای امیرالمؤمنین (ع) بود. محمد بن ابیبکر در این مدت پیوسته نامهها را میخواند و از آنها میآموخت و به وسیلهٔ آنچه آموخته بود، بین مردم به قضاوت میپرداخت.
زمانی که محمد شکست خورد و به شهادت رسید، عمرو عاص نوشتههای او را پیدا کرد و همهٔ آنها را برای معاویه فرستاد. دیدن این مکتوبات معاویه را به اعجاب واداشته بود و او هم پیوسته آنها را میخواند و از آنها میآموخت.
Ara
به خدا قسم اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم تا کینهٔ مرا به دل بگیرد، از من متنفر نخواهد شد؛ و اگر همهٔ دنیا را با جوانبش به پای کافر بریزم، مرا دوست نخواهد داشت. زیرا آنچه بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شد محقق شده است که فرمود: "هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمیکند و هیچ کافری تو را دوست نخواهد داشت."
Ara
کار شما و شامیان شگفتآور است! امیر آنها از خدا سرپیچی میکند اما آنها از او اطاعت میکنند و امیر شما از خدا اطاعت میکند و شما از او نافرمانی میکنید!
Ara
بیش از نیمی از دوران خلافت آن حضرت، پس از جنگ نهروان.
این دوره از حکومت حضرت که میتوان از آن به دورهٔ «غارات» یاد کرد، دورهای بسیار مهم و عبرتآموز و از جهاتی مهمتر از دورهٔ اول حکومت آن حضرت است، اما اکثر قریب به اتفاق مردم از این دوره از حکومت حضرت و اتفاقات آن کاملاً بیخبر هستند و حتی نام آن را نشنیدهاند و تصور عمومی بر این است که از جنگ نهروان تا شهادت امام علی (ع) فاصلهٔ چندانی نبوده است.
Ara
مردی به ابوعبدالرحمن سُلَمی گفت: «تو را به خدا قسم میدهم که راستش را به من بگویی، آیا علت کینه و دشمنی تو با علی (ع) غیر از این بود که او یکروز مالی را بین مردم کوفه تقسیم کرد و به تو و خانوادهات چیزی نرسید؟» ابوعبدالرحمن گفت: «چون مرا به خدا قسم دادی میگویم، چرا؛ همین بود.»
کاربر ۸۹۹۱۸۵۹
پرسید: «از کجا آمدهای؟» گفت: «از بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها میتوانستند مرا دوست بدارند، دوست میداشتند. من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت، نه یک نفر بر تعداد ما افزوده میشود و نه یک نفر کم میشود.»
کاربر ۸۹۹۱۸۵۹
بوفاخِته میگوید نزد علی (ع) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمدهام که هیچکس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت
کاربر ۸۹۹۱۸۵۹
از شما خواستم که آمادهٔ جنگ شوید، اما آماده نشدید. شما را نصیحت کردم، قبول نکردید. شما حاضرید، اما انگار غایب هستید. گوش دارید، اما انگار ناشنوایید. برای شما سخن حکمتآمیز میگویم و موعظهٔ نیکو میکنم و به جهاد با دشمن ستمکار ترغیب مینمایم، اما هنوز صحبتم تمام نشده است که میبینم متفرق شدهاید. وقتی هم که دست از شما برمیدارم، به مجلس خودتان برمیگردید و حلقه میزنید، مَثَل میزنید، برای هم شعر میخوانید و از اخبار میپرسید! آماده شدن برای جنگ را فراموش کردهاید و خودتان را با حرفهای بیهوده سرگرم کردهاید، خیر نبینید! با این قوم (شامیان) بجنگید، قبل از آنکه به جنگ با شما بیایند. به خدا قسم هیچ ملّتی در میان شهر خودش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. به خدا قسم میبینم که شما این کار را انجام نمیدهید تا آنکه آنها به شما حمله کنند.
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
کار شما و شامیان شگفتآور است! امیر آنها از خدا سرپیچی میکند اما آنها از او اطاعت میکنند و امیر شما از خدا اطاعت میکند و شما از او نافرمانی میکنید! وقتی به شما میگویم برای جنگ با دشمنتان حرکت کنید میگویید سرما نمیگذارد. آیا تصور میکنید دشمنان مثل شما سرما را احساس نمیکند؟ شما شبیه کسانی هستید که رسول خدا (ص) به آنها فرمود: «برای نبرد در راه خدا حرکت کنید» و بزرگانشان گفتند: «در این گرما حرکت نکنید» پس خدا به پیامبرش فرمود به آنها بگو: «آتش جهنم از این هم گرمتر است اگر میفهمیدند!»
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «ابومریم! من همان دوست تواَم که میشناسی، ولی گرفتار خبیثترین مردم روی زمین شدهام. آنها را به کاری فرامیخوانم، اما آنها از من تبعیت نمیکنند، و زمانی که به میل آنها رفتار میکنم، از اطراف من متفرق میشوند و مرا تنها میگذارند.»
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
بعضی از اصحاب به امیرالمؤمنین (ع) گفتند: «چقدر صدقه میدهی! بس نیست؟» حضرت فرمود: «به خدا قسم اگر میدانستم که خدا تنها یکی از اعمالم را پذیرفته است، بس میکردم. ولی نمیدانم چیزی از من پذیرفته شده است یا نه.»
امام صادق (ع) فرمود: «علی (ع) هزار برده را از پولی که از دسترنج خودش بود آزاد کرد. در حالی که غذایش خرما و شیر و لباسش از کرباس بود.»
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
صحابی دیگر امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند: زمانی که امیرالمؤمنین (ع) در قصر امارت کوفه بود بر او وارد شدم. در مقابلش کاسهای شیر بود که بوی ترشیدگی آن به مشامم خورد. قرص نان جویی هم در دست حضرت بود که خردههای پوست جو بر روی آن پیدا بود. امام (ع) آن نان خشک را میشکست و بعضاً برای شکستن، آن را به سر زانویش میزد. فضه، خادم آن حضرت بالای سرش ایستاده بود. به او گفتم: «از خدا نمیترسی که برای این پیرمرد چنین غذایی میآوری؟ حداقل آرد نان را الک میکردی که پوست جو نداشته باشد!» فضّه گفت: «خود حضرت از ما قول گرفته است که آردش را الک نکنیم.»
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
سپس فرمود: «هرکس مالی در اختیار دارد باید از فساد بر حذر باشد، زیرا دادن مال به کسی که حق او نیست تبذیر و اسراف است. این کار بخشنده را در میان مردم پرآوازه میکند، اما نزد خداوند پست و بیمقدار میکند. هرکس مال خودش را در غیر راه درستش صرف کند یا پیش نااهل بگذارد، خداوند او را از سپاس همان افراد محروم میکند و دوستی آنها را نصیب دیگران میکند. اگر در میان آنها کسی باقی بماند که باز هم به او اظهار دوستی و تشکر کند، یقیناً چاپلوس و دروغگو است که خود را به او نزدیک میکند تا بیشتر از اموالش بهرهمند شود. و اگر همین فرد، مسکین شود و به یاری دوستش نیازمند شود و از او بخواهد که بخششهای او را جبران کند، او بدترین دوست خواهد بود!
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
برای امیرالمؤمنین (ع) مالی از اصفهان رسید. حضرت برخاست تا به کاروان اموال رسید. مردم نیز ازدحام کرده بودند. حضرت چند نخ گرفت و آنها را به هم گره زد و به دور اموال کشید و فرمود: «هیچکس حق ندارد داخل این محدوده بیاید!» کوفه در آن زمان هفت محلّه بود و هفت امیر داشت. حضرت سران محلهها را فراخواند و با کمک آنها اموال را به هفت قسمت تقسیم کرد. حتی نانی که در میان اموال بود را نیز شکست و هفت قسمت کرد و بر هر قسمت تکهای از آن نان را قرار داد. سپس با قرعهکشی هر سهم را به یک محله اختصاص داد.
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
امیرالمؤمنین (ع) هر هفته قبل از رسیدن روز جمعه بیتالمال را بین مسلمین تقسیم میکرد و وقتی که جمعه فرا میرسید، محل نگهداری اموال حکومت (بیتالمال) را جارو میکرد و آب میپاشید. سپس در آنجا دو رکعت نماز به جا میآورد و خطاب به آن محل میفرمود: «در روز قیامت شهادت بده که من مالی از مسلمانان را در تو نگه نداشتم.»
از آن حضرت روایت شده است که فرمود: «محبوب من رسول خدا (ص) چیزی برای فردا ذخیره نمیکرد. ابوبکر نیز چنین میکرد، اما عمر دیوانهایی ترتیب داد و اموال را برای سال بعد ذخیره کرد. اما من به همان صورت عمل میکنم که محبوبم رسول الله (ص) عمل میکرد.»
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
پدرم فدای پسر بهترین کنیزان که آنها را خوار و ذلیل میکند و جام تلخ بلا در کامشان میریزد و جز شمشیر به آنها نمیچشاند.
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
عجبا عجبا! به خدا قسم که اجتماع آنها بر باطل، و پراکندگی شما از حق، دل را میمیراند و همّ و غم را به سوی انسان میکشد و غم را شعلهور میکند. قباحت و زشتی و غصه بر شما باد! خود را هدف پرتاب تیر قرار دادهاید، به شما حمله میشود و حمله نمیکنید، با شما میجنگند و نمیجنگید، خدا معصیت میشود و شما راضی هستید، به شما تجاوز میشود و ننگتان نمیآید و به غیرتتان برنمیخورد!
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
اینک لشکر مرد غامدی به انبار وارد شده، اشرس بن حسّان را در آنجا کشته، مرزبانان شما را از جایگاه خود رانده و مردان صالحی از شما را به قتل رسانده است. به من خبر رسیده که دشمنان شما به خانهٔ زن مسلمان و زنی که در پناه اسلام بوده وارد میشدند و خلخال آنها را از پایشان و گوشواره را از گوششان درمیآوردند و هیچکس مانع آنها نمیشده است، آنها با دست پُر برگشتهاند، در حالی که هیچیک از آنها حتی زخم هم برنداشته است. اگر مرد مسلمانی به خاطر این حادثه از شدت تأسف و غصه بمیرد به نظر من سرزنشی ندارد، بلکه مُردن در این مقام شایسته است.
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
اینک لشکر مرد غامدی به انبار وارد شده، اشرس بن حسّان را در آنجا کشته، مرزبانان شما را از جایگاه خود رانده و مردان صالحی از شما را به قتل رسانده است. به من خبر رسیده که دشمنان شما به خانهٔ زن مسلمان و زنی که در پناه اسلام بوده وارد میشدند و خلخال آنها را از پایشان و گوشواره را از گوششان درمیآوردند و هیچکس مانع آنها نمیشده است، آنها با دست پُر برگشتهاند، در حالی که هیچیک از آنها حتی زخم هم برنداشته است. اگر مرد مسلمانی به خاطر این حادثه از شدت تأسف و غصه بمیرد به نظر من سرزن
کاربر ۸۹۰۳۵۳۹
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان