بریدههایی از کتاب هری پاتر و فرزند نفرین شده
۴٫۴
(۱۶۳۳)
دراکو: میشه فقط بگم...
ران: مالفوی، شاید خیلی با هری دوست جون جونی شده باشی، و شاید بچهی خیلی خوبی بزرگ کرده باشی، اما حرفهای خیلی غیرمنصفانهای در مورد همسر من زدی...
هرمیون: و همسرت نیاز نداره تو به جاش بجنگی.
Farideh Naser
اسکورپیوس/هری: نمیدونم باید به خاطر پونصد بار بوسیدن زنداییت بزنم قدش یا بهت اخم کنم!
Farideh Naser
توقف نکن و نگران این که میخوری بهش نباش، این خیلی مهمه. اگه عصبی هستی بهتره بدویی.
bts
هری: اونا مردای بزرگی بودن، با نقصهای بزرگ، و میدونی چیه... اون نقصها اونا رو بزرگتر میکرد.
«F & M»
شجاعت عذر موجهی برای حماقت نیست.
pottee head girl
تو این جهان احساساتی به هم ریخته جواب کاملی وجود نداره. کمال از دسترس انسان خارجه
الهه جوان
خشونت نگاه میکند و بعد لبخند میزند)
آرمین
زمان عوض شده، وقتی فکر کردم شاید مامانم مریض نشده باشه. شاید مامانم نمرده باشه. ولی نه، این جوری که معلومه مرده. من هنوز بچهی ولدمورتم، مادر ندارم، دارم با پسری که هیچی رو برنمیگردونه همدردی می کنم. پس متأسفم که زندگیت رو نابود کردم ولی دارم بهت میگم... تو نمیتونستی زندگی منو نابود کنی... از قبل نابود شده بود. ولی توام بهترش نکردی. چون تو افتضاحی... افتضاحترین... دوست.
آلبوس این حرف را درک میکند و متوجه کاری که با دوستش کرده میشود
Hermion granger
یه بچه یا تعطیلات؟ بعضی روزا واقعا قاطی میکنی، میدونستی؟
آلبوس/ران: واسه همین باهام ازدواج کردی، نه؟ به خاطر خلبازیهام.
او دوباره خارج میشود. آلبوس/ران میخواهد در را باز کند اما هرمیون باز میگردد و او در را میبندد
هرمیون: بوی ماهی مییاد. بهت گفتم سراغ اون ساندویچهای انگشتماهی نرو.
آلبوس/ران: حق با توئه.
هرمیون خارج میشود. آلبوس/ران از رفتنش مطمئن میشود و با باز شدن در خیالش راحت میشود
Hermion granger
هرمیون نگاهی نسبتاً عجیب به ران میاندازد
هرمیون: ران، میشه اونجوری به من نگاه نکنی؟
Hermion granger
هری: ما پارسال سه بار در هفته برای برادرت نامه مینوشتیم.
طاها
اکسپکتو پاترونوم!
اسنیپ یک مدافع میفرستد، که تصویر سفید و زیبایی از یک آهو است
اسکورپیوس: یه آهو؟ مدافع لیلی.
اسنیپ: درونیات آدما عجیبه، نه؟
z.amini
بعد سدریک بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشود. با نگرانی به اطرافش نگاه میکند. پسرها او را که به سطح آب میرود تماشا میکنند
اما نه، این چیه... سدریک دیگوری داره به سطح آب مییاد و به نظر از مسابقه خارج شده. اوه، خانمها و آقایون، این طور که به نظر مییاد ما یه بازنده داریم نه برنده. سدریک دیگوری داره تبدیل به یه بادکنک میشه که میخواد پرواز کنه. پرواز، خانمها و آقایون، پرواز. پرواز به خارج از مأموریت و خارج از مسابقه و... ای وای، عجیبتر هم شد، دور سدریک آتیش بازی راه افتاده و باهاش نوشته شده "ران عاشق هرمیونه"... و تماشاگرا هم عاشق این وضعیتن... اوه خانمها و آقایون، نگاه سدریک رو ببینید. عجب تصویری، عجب منظرهای، یه تراژدی واقعی. اون تحقیر شده. هیچ کلمهی دیگهای مناسب
hasti
مرتل گریان: شرمآوره که خوشگله مجبور شد بمیره. نه این که پدر تو زشت باشه... ولی سدریک دیگوری... باورتون نمیشه چند تا دختر تو همین دستشویی افسونهای عشق میخوندن... و وقتی اون رفت گریه میکردن.
hasti
اسکورپیوس: باورم نمیشه این کارو کردم.
آلبوس: منم باورم نمیشه این کارو کردی.
اسکورپیوس: رز گرنجر ویزلی. من از رز گرنجر ویزلی خواستم باهام بیاد بیرون.
آلبوس: و اون گفت نه.
اسکورپیوس: ولی ازش خواستم. بذر رو کاشتم. بذری که بزرگ میشه و به ازدواج ما ختم میشه.
آلبوس: میدونی که خیالباف بزرگی هستی؟
اسکورپیوس: و باهات موافقم... فقط پولی چپمن از من خواست باهاش برم به رقص...
آلبوس: تو یه دنیای دیگه که تو خیلی خیلی محبوبتر بودی... یه دختر دیگه ازت درخواست کرد... و این یعنی...
اسکورپیوس: آره، منطق میگه یا باید دنبال پولی برم یا بذارم دنبالم بیاد... اون خیلی خوشگله... ولی رز، رزه.
آلبوس: منطق میگه که تو دیوانهای. رز از تو متنفره.
hasti
و پیکر ولدمورت از هری ساخته میشود
که دهشتبار است
او میچرخد
به خانواده و دوستان نگاه میکند
با وحشت نگاهش میکنند
ران: لعنت بر شیطون.
hasti
دامبلدور: از بین این همه آدم، از من میپرسی چهطور از پسری که در خطره محافظت کنیم؟ ما نمیتونیم جوونها رو از آسیب دیدن حفاظت کنیم. درد باید بیاد و مییاد.
هری: پس باید وایسم و تماشا کنم؟
دامبلدور: نه، باید بهش یاد بدی چهطوری با زندگی مواجه بشه.
کاربر ۱۴۷۰۸۸۵
کلاه گروهبندی: اسکورپیوس مالفوی. (کلاهش را روی سر اسکورپیوس میگذارد) اسلیترین! (اسکورپیوس انتظار این را داشت. سر تکان داده و نیمچه لبخندی میزند. به سمت اسلیترینیها رفته و مورد تشویق قرار میگیرد)
شَیدیم
منم سدریک رو زیاد نمیشناختم. اون میتونست برای انگلیس کوییدیچ بازی کنه. یا یه کارآگاه فوقالعاده بشه. میتونست هر چیزی بشه. و حق با ایمسه... اونو دزدیدن. واسه همین زیاد مییام اینجا. برای این که بگم متأسفم. هر وقت بتونم.
شَیدیم
هری: عشق آدمو کور میکنه. ما هر دو سعی کردیم به پسرامون چیزی رو بدیم که خودمون نیاز داشتیم، نه اونا.
شادی
حجم
۱۸۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
حجم
۱۸۳٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۴۳ صفحه
قیمت:
رایگان