بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
۴٫۰
(۳۴۶)
چون غالباوقات قضاوت ما دربارهٔ موفقیت، دربارهٔ نوعی تصور مزخرف ظاهری از دستاورده؛ مثلاً مدال المپیک، شوهر ایدهآل، دستمزد خوب و... و سعی میکنیم به تمام این معیارهایی که تو ذهنمون داریم برسیم. درحالیکه موفقیت واقعی چیزی نیست که شما میسنجید. و زندگی مسابقهای نیست که بتونید توش برنده بشید. اینها همهش... چرتوپرته، واقعاً...»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«اگه هدفتون اینه که چیزی باشید که وجود نداره، همیشه میبازید. هدفتون این باشه که خودتون باشید. هدفتون این باشه که مثل خودتون ببینید، عمل کنید، فکر کنید. هدفتون این باشه که درستترین نسخهٔ خودتون باشید. چیزی که هستید رو با کمال میل بپذیرید. اون رو تأیید کنید. عاشقش باشید. براش زحمت بکشید و یه لحظه رو هم صرف این فکر نکنید که مردم مسخره یا تحقیرش میکنن. پشت بیشتر شایعات حسادت نهفتهست. سرت رو پایین نگه دار. استقامتت رو حفظ کن. به شنا ادامه بده...»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«هیچوقت اهمیت بزرگبودن چیزهای کوچک رو دست کم نگیر. تو باید همیشه این یادت بمونه.»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«بهمحض اینکه برندهشدنم تو مسابقات شروع شد، دیده شدم و نمیخواستم دیده بشم. نهتنها دیدهشدن، بلکه دیدهشدن توی لباس شنا اونهم دقیقاً تو سنّی که دربارهٔ بدن خودت وسواس و نگرانی داری. یکی بهم گفت شونههای پسرونه دارم. حرف احمقانهای بود، ولی خیلی از این چیزهای احمقانه شنیدم و همهٔ اونها رو تو همون سن احساس کردم. وقتی نوجوون بودم، خوشبختانه نامرئی بودم. مردم به من میگفتن «ماهیه.» منظورشون تعریف نبود. خجالتی بودم. این یکی از اون دلایلی بود که کتابخونه رو به زمین بازی ترجیح دادم. چیز کوچکی به نظر میرسه، ولی واقعاً داشتنِ همون جا بهم کمک کرد.»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
تاحالا با خودتون فکر کردید که «چطور کارم به اینجا کشید؟» انگار داخل هزارتویی هستی و کاملاً گم شدی و همهش تقصیر خودته، چون خودت بودی که همهٔ اون پیچها رو پشت سر گذاشتی و میدونی که مسیرهای زیادی برای بیرون اومدنت هست، چون صدای همهٔ افرادی رو که از اون هزارتو بیرون اومدن میشنوی که میگن و میخندن. و گاهی از لای حصار نگاهی به اونها میندازی که از لای برگها شکلی گذرا از اونها رو میبینی. و اونها اونقدر شاد به نظر میرسن که از پسش براومدن و تو از دست اونها دلخور نیستی، بلکه از دست خودت دلخوری که توانایی اونها رو برای حل این هزارتو نداشتی. برای تو هم پیش اومده؟
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«تنها خطر وقتیه که اینجایی، بین زندگیها. اگه ارادهٔ ادامهدادن رو از دست بدی، روی ریشهٔ زندگیت (زندگی اصلیت) اثر میذاره و ممکنه باعث تخریب این محل بشه. دراینصورت برای همیشه از بین میری. میمیری و دیگه دسترسی به همهٔ اینها رو از دست میدی
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
هرزمانی که تصمیمی رو به تصمیمی دیگه ترجیح بدی، نتایج فرق میکنه. تغییر برگشتناپذیری رخ میده که بهنوبهٔ خودش دگرگونیهای بیشتری رو ایجاد میکنه. این کتابها دروازههایی هستن به تمام زندگیهایی که ممکن بود از سر بگذرونی
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«بین مرگ و زندگی، کتابخانهای هست و درون آن کتابخانه قفسههایی هستند که تا ابد امتداد دارند. هر کتاب فرصتی برای آزمودن زندگی دیگری را، که میتوانستی داشته باشی، در اختیارت قرار میدهد، برای اینکه ببینی اگر انتخابهای دیگری کرده بودی، اوضاع چطور میشد... اگر فرصت داشتی حسرتهایت را جبران کنی، چه کار متفاوتی میکردی.»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
آرتور شوپنهاورِ فیلسوف در یکی از لطیفترین لحظاتش نوشته بود: «شفقت اساس اخلاقیات است.» شاید اساس زندگی هم بود.
sogol
در بازگشت مجدد به کتابخانهٔ نیمهشب، خانم الم به نورا کمک کرد تا زندگیای را که میتوانست زیسته باشد و از همه بیشتر به زندگی تصویرشده روی برچسب بطری شراب آن رستوران نزدیک باشد پیدا کند. بهاینترتیب، کتابی به نورا داد که او را به آمریکا فرستاد.
javadazadi
نمیتوانم تمام افرادی باشم که دلم میخواهد یا تمام زیستنهایی را زندگی کنم که دوستشان دارم. هیچوقت نمیتوانم تمام مهارتهایی را یاد بگیرم که دلم میخواهد. پس چرا دلم میخواهد؟ دلم میخواهد تمام طیفها، مایهها و دگرگونیهای تجربیات ذهنی و جسمی ممکن در زندگیام را زندگی و احساس کنم.
Parnia:)
گاهی فقط همینکه حقیقت خودت رو بلند بگی کافیه تا دیگرانی شبیه خودت رو پیدا کنی.»
moonchild
«گوش کن، وقتی تو نگران چیزهایی هستی که چیزی ازشون نمیدونی، مثل آینده، فکر خیلی خوبیه که چیزهایی رو که میدونی به خودت یادآوری کنی.»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
تو داری فراموش میکنی کیای. داری فراموش میکنی کیای. وقتی هرکسی میشی، هیچکسی نمیشی. داری زندگی اصلیت رو فراموش میکنی. داری فراموش میکنی چی برات فایده داره و چی فایده نداره. داری حسرتهات رو فراموش میکنی.»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
تو داری فراموش میکنی کیای. داری فراموش میکنی کیای. وقتی هرکسی میشی، هیچکسی نمیشی. داری زندگی اصلیت رو فراموش میکنی. داری فراموش میکنی چی برات فایده داره و چی فایده نداره. داری حسرتهات رو فراموش میکنی.»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
«باید زندگیای رو انتخاب کنی که توش از همه خوشبختتری. وگرنه خیلی زود دیگه اصلاً هیچ انتخابی نخواهی داشت.»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
«اگه دنبال معنای زندگی باشی، هیچوقت زندگی نخواهی کرد.
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
نورا دربارهٔ فرضیهٔ چندجهانی خوانده بود و چیزهایی دربارهٔ روانشناسی هیئتنگر (گشتالت) میدانست. دربارهٔ اینکه مغز انسان چگونه اطلاعات پیچیده دربارهٔ دنیا را میگیرد و آن را سادهسازی میکند. بهاینترتیب وقتی انسان به درختی نگاه میکند، انبوه پیچیده و درهموبرهم برگها و شاخهها را برای خودش به چیزی به اسم «درخت» ترجمه میکند. وجود انسان دائماً دنیا را به داستانی فهمیدنی، که همهچیز را ساده نگه میدارد، تقلیل میدهد.
او میدانست هرچیزی که انسانها میبینند نوعی سادهسازی است. انسانها دنیا را سهبعدی میبینند و این یعنی سادهسازی.
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
ثورو در کتاب والدن نوشته بود: «اگر کسی در جهت رؤیاها و مجاهدتهایش برای زیستن زندگیای که تصور کرده است با اعتمادبهنفس پیش برود، با موفقیتی ناگهانی در لحظهای معمولی مواجه خواهد شد.»
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
«اگه هدفتون اینه که چیزی باشید که وجود نداره، همیشه میبازید. هدفتون این باشه که خودتون باشید. هدفتون این باشه که مثل خودتون ببینید، عمل کنید، فکر کنید. هدفتون این باشه که درستترین نسخهٔ خودتون باشید. چیزی که هستید رو با کمال میل بپذیرید. اون رو تأیید کنید. عاشقش باشید. براش زحمت بکشید و یه لحظه رو هم صرف این فکر نکنید که مردم مسخره یا تحقیرش میکنن. پشت بیشتر شایعات حسادت نهفتهست. سرت رو پایین نگه دار. استقامتت رو حفظ کن.
کاربر ۳۵۰۶۶۶۱
حجم
۲۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۲۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان