بریدههایی از کتاب کتابخانه نیمه شب
۴٫۰
(۳۴۷)
اگه میفهمیدیم هیچ روش زندگیای وجود نداره که بتونه ما رو دربرابر غم و اندوه مصون کنه، قضایا خیلی راحتتر میشدن. و اون غم ذاتاً بخشی از تاروپود سعادت و خوشبختیه.
نمیتونی یکی رو بدون دیگری داشته باشی. معلومه که اونها با درجات و مقادیر متفاوتی به ما میرسن. اما هیچ زندگیای نیست که در اون بتونید برای همیشه در حالتی از شادی و خوشبختی خالص باشید و این تصور صرفاً باعث ایجاد ناراحتی بیشتر توی زندگی میشه.»
Nargess Ansarivand
عجیبوغریبه. جوری که وقتی زندگیت تغییر میکنه، آدمها به روشهای متفاوتی عمل میکنن. به گمونم، بهای شهرته.»
Nargess Ansarivand
میتوانی همهچیز داشته باشی و هیچچیز احساس نکنی.
Nargess Ansarivand
نورا، بعضی وقتها تنها راه یادگرفتن زندگیکردنه.»
Nargess Ansarivand
تاحالا با خودتون فکر کردید که «چطور کارم به اینجا کشید؟» انگار داخل هزارتویی هستی و کاملاً گم شدی و همهش تقصیر خودته، چون خودت بودی که همهٔ اون پیچها رو پشت سر گذاشتی و میدونی که مسیرهای زیادی برای بیرون اومدنت هست، چون صدای همهٔ افرادی رو که از اون هزارتو بیرون اومدن میشنوی که میگن و میخندن. و گاهی از لای حصار نگاهی به اونها میندازی که از لای برگها شکلی گذرا از اونها رو میبینی. و اونها اونقدر شاد به نظر میرسن که از پسش براومدن و تو از دست اونها دلخور نیستی، بلکه از دست خودت دلخوری که توانایی اونها رو برای حل این هزارتو نداشتی. برای تو هم پیش اومده؟ یا این هزارتو فقط برای منه؟
Nargess Ansarivand
و بهاندازهٔ احتمالاتی که داری زندگیهای متفاوتی داری. وقتی تصمیمهای متفاوتی میگیری، زندگیهای دیگهای به وجود میآن و اون تصمیمها نتیجههای متفاوتی بهبار میآرن. اگه حتی فقط یه کار رو متفاوت انجام داده بودی، داستان زندگیت متفاوت بود
Nargess Ansarivand
کسی به کسی گفت: «غصه نخور عزیزم، شاید هرگز اتفاق نیفته.»
او با خودش فکر کرد هرگز اتفاقی نیفتاده. کُلِ مشکل همینه.
Nargess Ansarivand
چند تا دَن در این دنیا بودند که رؤیای چیزهایی را داشتند که اگر واقعاً به آنها میرسیدند از آنها بیزار میشدند.
و چند نفرشان داشتند بقیه را بهسمت ایدهٔ توهمی خوشبختی خودشان هل میدادند؟
MahShid Pourhosein
«خواستن واژهٔ جالبیه. معنیش فقدانه. گاهی اگه اون فقدان رو با چیز دیگهای پر کنیم، خواستهٔ اصلی بهکلی ناپدید میشه. شاید بیشتر از مشکل خواستن، مشکل فقدان داری. شاید زندگیای باشه که توش واقعاً بخوای زنده بمونی.»
MahShid Pourhosein
برتراند راسل نوشته است: «ترس از عشقْ ترس از زندگی است و آنهایی که از زندگی میترسند، پیش از مرگ مُردهاند.»
MahShid Pourhosein
هر کتاب فرصتی برای آزمودن زندگی دیگری را، که میتوانستی داشته باشی، در اختیارت قرار میدهد، برای اینکه ببینی اگر انتخابهای دیگری کرده بودی، اوضاع چطور میشد... اگر فرصت داشتی حسرتهایت را جبران کنی، چه کار متفاوتی میکردی
MahShid Pourhosein
فقط باید یک نفر باشیم.
فقط باید یک هستی را احساس کنیم.
مجبور نیستیم همهکار بکنیم تا همهچیز باشیم، چون همین لحظه هم بینهایت هستیم. درحالیکه ما زندهایم همیشه آیندهای از بیشمار امکان را در بر داریم.
پس بیایید با مردمی که در هستی ما هستند مهربان باشیم. بیایید گاهوبیگاه از نقطهای که در آن هستیم نگاه کنیم، چون هرجایی که از قضای روزگار در آن هستیم، آسمان همان رنگ است.
محمدحسین
«ترس از عشقْ ترس از زندگی است و آنهایی که از زندگی میترسند، پیش از مرگ مُردهاند.»
کاربر ۵۴۱۵۵۲۹
اگه واقعاً از ته قلبت یه زندگی رو بخوای، نباید نگران باشی. جوری اونجا میمونی که انگار همیشه اونجا بودی.
کاربر ۵۴۱۵۵۲۹
است. ترس زمانی است که داخل سردابی سرگردان شوی و نگران باشی درِ آن بسته شود. یأس زمانی است که درْ بسته و پشتسرت قفل باشد.
moti
«هیچوقت اهمیت بزرگِ چیزهای کوچک رو دست کم نگیر.»
moti
اگر هنوز مهرههایی روی صفحه باقی مانده باشد، هیچ بازیکنی تسلیم نمیشود.
moti
لازمه نگرانی و اهمیتدادن به تصدیق دیگران رو تموم کنی، نورا.» خانم الم نجواکنان و برای افزودن قدرت و صمیمت گفت: «برای اینکه خودت باشی نیازی به مجوز نداری...»
کاربر ۱۶۰۵۱۹۵
«چون نورا، بعضی وقتها تنها راه یادگرفتن زندگیکردنه.»
فروغ
نورا دلش میخواست در دنیایی زندگی کند که هیچ قساوتی در آن نباشد، اما تنها وجود دنیاهایی برایش مهیا بود که انسانها در آن بودند.
abolfazl
حجم
۲۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
حجم
۲۷۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۳۴ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۱۸,۰۰۰۷۰%
تومان