بریدههایی از کتاب دستهای آلوده
۴٫۲
(۲۵۴)
بدیها و خوبیها عادلانه تقسيم نشدهاند.
09184023228
هوگو: (خندان) ها! لويی؟ تو او را نمیشناسی. لويی ممکن نيست اشتباه بکند.
ژسيکا: چرا؟
هوگو: برای اينکه، برای اينکه لويی است.
صاد
ژسيکا: چيزی ندارم که بدهم بياشاميد.
سليک: ما سر خدمت که هستيم چيزی لب نمیزنيم.
هوگو: يعنی حالا سر خدمتيد؟
ژرژ: ما هميشه سر خدمتيم.
صاد
ژسيکا- چند سال دارد؟
هوگو: عاقله مرد است.
ژسيکا- بين چند سال و چند سال؟
هوگو: بيست و شصت.
صاد
تنها مزيت من نسبت به مردهها اين بود که هنوز میتوانستم فکر کنم که شما در باب من فکر میکنيد.
صاد
چرا روزنامه را ول کردی؟
هوگو: برای رعايت انضباط.
هودهرر: همهاش از انضباط حرف نزن. من از آدمهايی که همهاش اين کلمه ورد زبانشان است پرهيز میکنم.
هوگو: من به انضباط احتياج دارم.
هودهرر: چرا؟
هوگو: (خسته) فکرهای جوراجور عجيبی توی کلهی من هست. بايد اين فکرها را از سرم بيرون کنم.
هودهرر: چه نوع فکرهايی؟
هوگو: «من اينجا چه میکنم؟ آيا در آنچه میخواهم محقم؟ آيا با اين کاری که دارم میکنم خودم را گول نمیزنم؟» چرت و پرتهايی از اين قبيل.
نون صات
هودهرر: چه حرفها! تو میخواستی به خودت ثابت کنی که قادر به عمل هستی و به اين دليل راههای دشوار را انتخاب کرده بودی. مثل کسانی که میخواهند خودشان را لايق بهشت بکنند. اين خصوصيت سن تو است؛ حالا موفق نشدهای. خوب بعد چه! اصلاً چيزی وجود ندارد که لازم به اثبات باشد. میدانی انقلاب مسئلهی لياقت نيست. مسئلهی با نتيجه بودن است. و بهشتی هم در کار نيست. و بايد آدم کاری را بکند که برای آن آفريده شده و چه بهتر که آسان هم باشد. بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
elnaz
هوگو: (اشارهای به اطراف میکند)ـ اتاق! مثل اين که مبلها را توی بيابان گذاشته باشند. آن وقتها من دستهايم را که دراز میکردم میتوانستم دو تا ديوار مقابل را با هم لمس کنم. بيا جلو. (اولگا نزديک نمیشود) راست است. خارج از زندان آدم در حريم محفوظی زندگی میکند. چقدر فضای زيادی! راستی خندهدار است که آدم آزاد باشد. سرگيجه میآورد.
Omid Ahmadi
بهترين کار آن نيست که بيش از هر کاری آدم را به زحمت بيندازد؛ آن است که بيش از هر کاری آدم در آن موفق بشود.
Saeid Ghorbani
خيانت هم يک کار فطری است.
Saeid Ghorbani
چيزی که ما بايد داشته باشيم اقليت است. اقليتی که مسؤوليت اعمال و تصميمات غيرملی را به عهدهی ديگر احزاب بياندازد. و با مخالفت با همين اعمال در داخل دولت وجاهت عامه به دست بياورد. آنها را چهار ميخه خواهيم کرد. تا دو سال ديگر شکست سياست ليبرال را خواهی ديد و آنوقت سرتاسر مملکت از ما میخواهند که رسما وارد ميدان بشويم.
Saeid Ghorbani
هودهرر: من نمیفهمم يعنی چه.
هوگو: چطور؟
هودهرر: من اصلاً نفهميدم جوانی يعنی چه؟ من يک راست از بچگی به سن کهولت رسيدم.
Saeid Ghorbani
فرض میکنم که تو هم مثل همهی آدمها باشی که يک کمی قربانیاند و يک کمی شريک جرم.
Saeid Ghorbani
هوگو: من به انضباط احتياج دارم.
هودهرر: چرا؟
هوگو: (خسته) فکرهای جوراجور عجيبی توی کلهی من هست. بايد اين فکرها را از سرم بيرون کنم.
Saeid Ghorbani
چه آقا پسر قشنگ کوچولويی! چه پسر آرام و عاقلی! همين پسرهای آرام خانوادهها هستند جانم که وحشتناکترين انقلابیها از آب در میآيند! هيچ حرف نمیزنند. زير ميز قايم نمیشوند. هر دفعه بيشتر از يک دانه آب نبات نمیخورند. اما بعد برای جامعه خيلی گران تمام میشوند.
Saeid Ghorbani
اولگا من ميلی به زندگی ندارم.
اولگا: راستی؟ چرا؟
هوگو: (با قيافه) خيلی سخت است.
Saeid Ghorbani
تنها مزيت من نسبت به مردهها اين بود که هنوز میتوانستم فکر کنم که شما در باب من فکر میکنيد.
Saeid Ghorbani
اولگا: گرسنهای؟
هوگو: دلت میخواهد گرسنه باشم. هان؟
اولگا: برای چه؟
هوگو: چون غذا دادن کار آسانی است. فاصلهی آدم را حفظ میکند. و تازه آدمی که غذا میخورد قيافهی آرام و صلحجو دارد. (پس از لحظهای) متشکرم. نه گرسنهام نه تشنه.
جو گُلدبِرگ
هودهرر: میدانی چرا نشانش به خطا رفته؟ من حتم دارم که وقتی خمپاره را انداخته چشمهايش را بسته بوده.
هوگو: (بیاعتنا) چرا؟
هودهرر: به علت صدا. چشمهايش را بسته که صدايش را نشنود.
امیربهـراد
«من اينجا چه میکنم؟ آيا در آنچه میخواهم محقم؟ آيا با اين کاری که دارم میکنم خودم را گول نمیزنم؟»
khazar
حجم
۱۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱۱۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۲۷,۳۰۰۳۰%
تومان