بریدههایی از کتاب زندگی و سلوک علامه سید محمد حسین طباطبایی
۴٫۳
(۳۰)
دین و قانون
اگر حال کسی را که در محیط قانون زندگی میکند با کسی که در محیط دین به سر میبرد مقایسه نماییم، مزیت و برتری دین برای ما کاملاً واضح و آشکار خواهد شد، زیرا جامعهای که همۀ افراد آن متدین باشند و وظایف دینی خویش را نجام دهند، چون در همه حال خدا را ناظر کارهای خود میدانند از هرگونه بداندیشی نسبت به یکدیگر در امان هستند و حتی در منطقه فکر هم امنیت دارند، در صورتی که در قوانین عالم این معنا وجود ندارد.... دین با قانون تفاوتهای دیگری هم دارد. دین داران به دل خواه خود از گناه میگریزند، ولی پیروان قانون تنها از راه «ترس» جرم نمیکنند. دین بر سراسر اعضای دین داران حکومت دارد، ولی قانون جز بر دست و پا حکمرانی ندارد. دین چه در آشکار و چه در نهان فرمان میراند ولی قانون جز در آشکار فرمان نمیراند. دین نه تنها پاسبانی است که از کارهای نکوهیده باز میدارد، بلکه آموزگار و مربی هم هست که فضائل و کمالات به انسان میدهد. ولی قانون جز سمت پلیسی را ندارد. اگر سود قانون یک واحد فرض شود، سود دین بیش از هزارهاست
nova star
آیین اسلام
نقطههای روشن و میوههای شیرین مدنیت امروز جهان همه و همه از برکات آیین پاک اسلام و آثار زنده موادی است که از این دین پاک به دست غربیها افتاده است، زیرا اسلام قرنها پیش از آن که آثار تمدن غرب ظاهر و نمایان شود، مردم را به سوی همان مواد اخلاقی دعوت میکرده است که غربیها در عمل کردن به آنها از ما پیشی گرفتهاند.
Sajjad Nikmoradi
از نظر مقام عرفانی حضرت علامه از جایگاه رفیعی برخودار بود. او در سیر و سلوک یگانه تکیه گاه ثابت خود را بر قرآن کریم قرار داده بود. از این جهت چه در گفتار و چه رفتار و سیر و سلوک و چه در تألیفات خود چنانکه بارز است ایشان بر قرآن و آموزههای آن اتکا داشت. ایشان معتقد بود فلسفه الهی چیزی جز مفاهیم استخراج شده از قرآن در رابطه با خدا، انسان و جهان نیست.
Sajjad Nikmoradi
وقتی از علامه میپرسیدند چرا حتی یکی از کشورهای اسلامی جزو سرزمینها مترقی و پیشرفته نیست؟ این واقعیت تلخ را تایید میکرد و میگفت: «باید دید در کدام یک از این کشورها که نام اسلامی دارند، قوانین اسلام اجرا میشود. گذشته از این که اسم دین روی اینها گذاشته شده، آیا از حقیقت اسلام هم بهرهای بردهاند یا فقط بعضی عبادات اسلامی مثل نماز و روزه و حج را از روی عادت انجام میدهند؟ آیا چیزی از قوانین فردی، اجتماعی، جزایی و حقوقی اسلام را زنده نگه داشتهاند؟ اگر نه، آیا مسخره نیست که انحطاط کشورهای اسلامی را به گردن اسلام بیندازیم؟»
kamrang
دروغ را یکی از گناهان بزرگ شمرده، و برای دروغگو ارزش و شخصیت دینی قائل نیست... دروغ نه تنها در شرع، گناه و کرداری زشت معرفی شده، بلکه از نظر عقل نیز زشتی و ناروایی آن روشن است و شیوع این کردار ناپسند در جامعه در کمترین فرصتی، اعتماد را که یگانه رابطۀ اجتماعی مردم است، از بین میبرد و با تباه شدن چنین رابطهای، مردم در معنا، با نهایت نگرانی که از همدیگر دارند، در حال انفراد زندگی میکنند اگر چه به صورت در هیئت اجتماع به چشم میخورند!
kamrang
اگر حال کسی را که در محیط قانون زندگی میکند با کسی که در محیط دین به سر میبرد مقایسه نماییم، مزیت و برتری دین برای ما کاملاً واضح و آشکار خواهد شد، زیرا جامعهای که همۀ افراد آن متدین باشند و وظایف دینی خویش را نجام دهند، چون در همه حال خدا را ناظر کارهای خود میدانند از هرگونه بداندیشی نسبت به یکدیگر در امان هستند و حتی در منطقه فکر هم امنیت دارند، در صورتی که در قوانین عالم این معنا وجود ندارد....
kamrang
کسانی که در نابودی دین میکوشند و چشم به قانون میدوزند به کسی میمانند که پای سالم خود را با ست خود بریده! پای چوبین به جای آن بگذارد.
kamrang
آیت الله ابراهیم امینی از شاگردان بارز ایشان میگوید:
«استاد علامه در مراتب عرفان و سیروسلوک معنوی مراحلی را پیموده بود. اهل ذکر و دعا و مناجات بود در بین راه که او را میدیدم غالبا ً ذکر خدا را بر لب داشت در جلساتی که در محضرشان بودیم وقتی جلسه به سکوت میکشید دیده میشد که لبهای استاد به ذکر خدا حرکت میکرد. به نوافل مقید بود حتی گاهی دیده میشد که در بین راه مشغول خواندن نماز نافله است. شبهای ماه مبارک رمضان تا صبح بیدار بود، مقداری مطالعه میکرد و بقیه را به دعا و قرائت قرآن و نماز و اذکار مشغول بود.»
محمد مهدی
حضرت علامه معاش خود را منحصراً از ارثیه پدری خود که قطعه زمین کشاورزی در روستای شادآباد تبریز بود، تأمین میکرد و چیز دیگری نداشت این در حالی بود که ایشان سهم امام را که میتوانست کمک خرجی ایشان باشد به هیچ عنوان قبول نمیکرد و لذا ایشان در تمام طول عمر زندگی طلبگی خود را حفظ کرد
Azade
یکی از نزدیکان و دوستان ایشان نقل میکند: «تاجری نیکو کار برای تهیه مسکن علامه مبلغ معتنابهی پول توسط من برای علامه فرستاد. پول را به نزد ایشان بردم، فرمود: آدم خوبی است، خدا جزای خیرش دهد ولی فعلاً مبلغی ارث پدری به من رسیده و از سهم امام مصرف نمیکنم، پول را برگردانم، ولی آن بازرگان گفت: بگو هدیه است نه سهم امام. برگشتم دوباره استاد علامه فرمود: فعلاً نیاز ندارم. برای بار دیگر ماجرای پول را به صاحبش گفتم: او در پاسخ گفت: به آقا بفرمایید که پول خدمتتان باشد، به هر که میخواهید بدهید و هر جا که صلاح میدانید مصرف کنید، به علامه عرض کردم، فرمود: من نمیتوانم خودت میدانی و پول را برگردانید.»
Azade
علامه در مورد پرفسور کُربن میفرمود: «از الطاف خداست که معارف اسلامی بوسیله این دانشمند و همکارانش در جهان غرب اشاعه یابد. اینها در فرانسه مجلهای دارند که معارف شیعه را در آن معرفی مینمایند.»
هانری کربن بسیار تحت تأثیر مقام علمی و معنوی حضرت علامه قرار داشت. او به بسیاری از اعتقادات شیعه به خصوص بحث مهدویت آشنایی کامل داشت و در احوال او گوناگونی زیادی ایجاد شده بود.
«علامه میفرمود: غالباً دعاهای صحیفه مهدویه را میخواند و گریه میکرد. علامه فرمودند: کُربن مجالس عدیدهای راجع به تحقیق مذهب شیعه با ما داشت. مرد سلیم النفس و منصفی بود. او معتقد بود که درتمام مذاهب عالم، مذهب شیعه است که مذهبی پویا و متحرک و زنده است
کتابدوست
عرفان واقعی
آیت الله حسن زاده آملی در مورد نگرش علامه به عرفان واقعی میگوید: «علامه طباطبایی رضوان الله علیه بر آن بود که عرفان صحیح و برهان کامل در خدمت قرآنند. هرگز عرفان صحیح از قرآن جدا نیست، آن عرفانی که رو در روی قرآن قرار بگیرد یک مشاهدات باطل و تخیلاتی بیش نیست، معتقد بود که برهان کامل و عرفان صحیح در خدمت و در صحبت قرآن کریم سالکان طریقت را و اهل دل را و متفکران بشری را و پویندگان راه معنویت را به هدف نهایی میرساند.
زینب اسماعیلی
یکی از شاگردان علامه در خصوص اعتقاد علامه به پیوند حکمت علمی و شریعت میگوید: «نسبت به افرادی که دارای قوه عقلیه بوده و حکمت و فلسفه را خوانده بودند ولی در امور شرعیه ضعیف بودند، اعتنایی نداشت و میفرمود حکمتی که بر جان ننشیند و لزوم پیروی از شریعت را به دنبال خود نیاورد، حکمت نیست.»
زینب اسماعیلی
اعتماد به نفس
هر فرد مسلمانی باید به نفس خود اعتماد داشته باشد و از موهبت استقلالی که خدای متعال به وی داده، استفاده کند و وسایلی را که به وی ارزانی داشته به کار اندازد و راه زندگی را بپیماید، نه این که به دیگران امید بسته و هر روز شریکی برای خدا بگیرد و بت تازهای بتراشد.
msadeq
بخل
بسیاری از مردم، زندگی را همانند مال میدانند و برای انسان، فضیلت و شرافتی جز دارایی و ثروت تصور نمیکنند و همۀ فعالیت خود را در انباشتن و ذخیره نمودن پول متمرکز میسازند و در نتیجۀ همین شیفتگی و حرص، گرفتار صفت «بخل» گردیده دیگران را محروم میسازند، و گاهی قدمی فراتر گذاشته به پستی و لئامت تن میدهند و خودشان را نیز از بهره برداری از مال محروم میسازند، نه خود میخورند و نه به دیگران میدهند! و تنها از جمع آوری پول لذت میبرند! اشخاصی که گرفتار صفت ناپسندیدۀ بخل میباشند و البته گرفتارن لئامت از آنان پست ترند از فطرت انسانی به کنار افتاده و در بازار زندگی ورشکستهاند.
فاطمه ۱۸۳۱
هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات (حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن) را بخوانید و پس از ۲۰ روز، حالات خود را برای بنده بنویسید، ان شاء الله موفق خواهید بود
khorshid_sh
هنگام صبح از خواب بیدار میشوید، قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش میآید رضای خدا را مراعات خواهم نمود، آن وقت در سر هر کاری که میخواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت؛ به طوری که اگر نفع اٌخروی نبود، انجام نخواهید داد و وقت خواب چهار، پنج دقیقه در کارهایی که روز انجام دادهاید فکر کرده و یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکر بکنید و هر کدام تخلف شده استغفار.
khorshid_sh
همواره تأکید میکردند که دین و عقل با هم سازگاری دارند. در جایی که فکرمان از عهدۀ فهم بعضی از مسائل برنیاید، در آنجا حقیقت دینی را پذیرفته، استدلال عقلی را به یک سو مینهیم. در مورد معاد جسمانی یا معاد روحانی و عقلانی نظرشان این بود که اگر ما در مواردی نتوانستیم حقیقتی را درک کنیم، تابع محض قرآن کریم و دین خواهیم بود و در حقیقت پای عقل را در برابر وحی، مستحکم و قویم و متین نمیدانستند تا بتوانند در جایی که یک سلسله جزئیاتی که دین دربارۀ آنها نظر دارد، اما عقل از عهدۀ فهم آنها بر نمیآید، مداخله نماید، این نکته در تفسیر المیزان بسیار مشهود است.
maria
علامه معتقد بود باید در کار دین از تعصب بی جا و اعتقاداتی که اساس دینی درستی ندارند اجتناب نمود. ایشان تعصب را ناشی از نادانی میدانست. یکی از شاگردان ایشان میگوید:
«نسبت به برخی متنسکین که به عنوان مقدس مآبی، شرع را دستاویز خود قرار داده و به عنوان حمایت از دین و ترویج شرع مبین تمام اصناف از اولیاء خدا را که با مراقبه و محاسبه سرو کار داشته و احیاناً سجده طولانی انجام میدادند به باد انتقاد گرفته و اول کارشان مذمت و نقد بر بعضی از بزرگان چون حافظ و مولای رومی صاحب مثنوی بوده به شدت ناراحت بود و این اندیشه را ناشی از جهالت و تعصب بی جا و خشک میپنداشتند که روح شریعت از آن نفرت دارد.»
maria
معنای تواضع نه آن است که انسان خود را در انظار مردم خوار و سبک کند و به انسانیت خود لطمه زند، بلکه مقصود این است که مزایا و افتخارات خود را به رخ مردم نکشد و مزایای گزاف دیگری، به خود نبندد و مردم را سبک و ناچیز نشمارد و هم چنین معنای احترام به مردم، این نیست که مردم را به حدی احترام کند که به تملق و چاپلوسی بکشد، بلکه باید هر کسی را به اندازه مزایای دینی و اجتماعی اش، ارزش دهد و به بزرگان به اندازۀ بزرگشیان احترام نماید و دیگران را نیز به رعایت انسانیت آنان اکرام کند.
fatemeh
حجم
۸۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
حجم
۸۰٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۱۱۴ صفحه
قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان