بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندگی و سلوک علامه سید محمد حسین طباطبایی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندگی و سلوک علامه سید محمد حسین طباطبایی

بریده‌هایی از کتاب زندگی و سلوک علامه سید محمد حسین طباطبایی

انتشارات:نشر وزرا
امتیاز:
۴.۳از ۳۰ رأی
۴٫۳
(۳۰)
آیت الله ابراهیم امینی می‌فرمایند: «به پیامبر و ائمه اطهار سلام الله علیهم بسیار علاقه داشت و با کمال ادب و احترام از آنها نام می‌برد در مجالس روضه خوانی شرکت می‌کرد و برای مصائب اهل بیت شدیداً اشک می‌ریخت. در قم هفته‌ای حداقل یکبار به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف می‌شد، پیاده می‌رفت در بین راه اگر پوست پرتقال و یا خیار یا موزی می‌دید با ته عصا آن را از مسیر مردم کنار می‌زد.»
Sobhan Naghizadeh
حاج آقا عبدالباقی افزوده‌اند: «پدرم از محل درآمد ملکی به روستائیانی که نیازمند بودند، وام می‌داد و قبض می‌گرفت و چنانچه کسی بعد از دو فصل برداشت محصول قادر به پرداخت بدهی خود نبود، او را بخشیده و قبض را به خودش پس می‌داد و از طلب خود صرف نظر می‌کرد.»
Sobhan Naghizadeh
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، پیرامون شخصیت علامه طباطبایی می‌گوید: «علامه طباطبایی مظهر متانت، وقار، طمأنینه، عزت نفس، توکل، اخلاص، تواضع، عطوفت و دیگر مکارم اخلاقی بودند. آثار عظمت روح و نورانیت دل و ارتباط با ماورای طبیعت در سیمای ملکوتی ایشان هویدا بود، بر مجلس ایشان چنان هیبتی سایه می‌افکند که حضار را در سکوتی ژرف و پرتأمل فرومی برد.»
Sobhan Naghizadeh
یکی از شاگردان ایشان می‌گوید: «در طول سی سال که افتخار درک محضر ایشان را داشتم، هرگز کلمه «من» را از او نشنیدم، درعوض لفظ «نمی‌دانم» را بارها در پاسخ سوالات از ایشان شنیدم، همان عبارتی که افراد کم مایه از گفتن آن عار دارند، ولی این دریای پرتلاطم علم و حکمت، از فرط تواضع و فروتنی به آسانی می‌گفت.»
Sobhan Naghizadeh
دختر ایشان می‌گوید: «گاهی ابتکارات مهم علمی و فلسفی خویش را به گونه‌ای ساده بیان می‌کرد که می‌پنداشتم این مطلب در تمام کتب وجود دارد ولی پس از مراجعه، معلوم می‌شد فقط کشف و ابتکار خودشان بوده است. او هرگز نمی‌گفت: برای این مطلب چنین و چنان زحمت کشیدم یا این ابتکار من است.»
Sobhan Naghizadeh
تواضع حضرت علامه نیز چنان بود که اطرافیان را ناخودآگاه مجذوب رفتار خود می‌ساخت. ایشان بدون تکلف و عامه فهم سخن می‌گفت، گویی مدارج عالیه علمی را نپیموده و می‌خواهد تجربه‌ای از نو شروع کند.
Sobhan Naghizadeh
این اواخر که بیمار بودند و من به خانه‌شان می‌رفتم با آن حالت بیمار برای ریختن چای از جای خود برمی خواستند و اگر من می‌گفتم: «چرا به من نگفتید که برایتان چای بیاورم؟» می‌گفتند: نه، تو مهمانی، سید هم هستی و من نباید به تو دستور بدهم. ایشان نمی‌پذیرفت به عنوان کمک کسی همراه ایشان باشد و سعی می‌کرد همواره کارهای شخصی در دروه بیماری را خود انجام دهد تا دیگران به سختی نیفتند. ایشان شخصا ً از میهمانان پذیرایی می‌کرد و نمی‌گذشت اهل خانه در پذیرایی میهمانان به سختی بیفتند.»
Sobhan Naghizadeh
علامه همواره کارهای شخصی خود را خود انجام می‌داد و اجازه نمی‌داد که کسی کارش را انجام دهد حتی در دوران بیماری، کارهای خودش را انجام می‌داد، خود از میهمانان پذیرایی می‌کرد و اجازه نمی‌داد حتی خادم ایشان یا فرزندانشان بعنوان همراه ایشان به دنبالشان بروند.
Sobhan Naghizadeh
اگر آدم حق مردم را نتواند ادا کند حق خدا را هم نمی‌تواند ادا نماید.
Sobhan Naghizadeh
ایشان در پاسخ به یکی از شاگردان که از علت ناراحتی فوق العاده ایشان پس از مرگ همسرشان پرسیده بود، فرمودند: «مرگ حق است، همه باید بمیریم، من برای مرگ همسرم گریه نمی‌کنم، گریه من از صفا و کدبانوگری و محبت‌های خانم است، من زندگی پرفراز و نشیبی داشته‌ام، در نجف اشرف با سختی‌هایی مواجه می‌شدم، من از حوائج زندگی و چگونگی اداره آن بی اطلاع بودم، اداره زندگی به عهده خانم بود، در طول مدت زندگی ما، هیچ گاه نشد که خانم کاری بکند که من حداقل در دلم بگویم، کاش این کار را نمی‌کرد، یا کاری را ترک کند که من بگویم کاش این عمل را انجام داده بود.»
Sobhan Naghizadeh
نزدیکی، تفاهم و عشق و محبت حضرت علامه به همسرشان چنان بزرگ بود که مرگ همسرش وی را بسیار اندوهگین ساخت. نقل شده که ایشان در مرگ همسرشان بسیار بی تابی می‌نمود و اشک می‌ریخت چنانکه بعد از فوت همسرشان فرمودند: «وقتی این بانو از دنیا رفت زندگی من زیر و رو شد و آیت الله ابراهیم امینی می‌گفتند: وقتی استاد در فقد همسر می‌گریست عرض کردم ما باید درس صبر را از شما بیاموزیم چرا بی تابی می‌کنید؟ فرمود: او بسیار مهربان و فداکار بود و اگر همراهی‌های ایشان نبود من موفق به نوشتن و تدریس نمی‌شدم.»
Sobhan Naghizadeh
بسیار کم حرف بودند و دیگران را هم به کم حرفی سفارش می‌کردند. پرحرفی را موجب کمی حافظه می‌دانستند. بسیار ساده صحبت می‌کردند، به طوری که گاهی آدم گمان می‌کرد ایشان یک فردی عادی و عامی است، نه یک عالم و فیلسوف.»
Sobhan Naghizadeh
نجمه السادات طباطبایی، دختر علامه، درباره خصوصیات اخلاقی پدرش می‌گوید: «مقید به نماز اول وقت، بیداری شب‌های ماه رمضان، قرائت قرآن با صدای بلند و نظم در کارها بودند و دست رد به سینه کسی نمی‌زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.
Sobhan Naghizadeh
علامه پس از فوت همسرشان به شدت از این حادثه متأثر شده و تا مدتها پس از مرگش هر روز بر سر مزارش حاضر می‌شد و در فراق او همچون سیل اشک می‌ریخت و بی تابی می‌کرد. این علاقه و محبت دوسویه برای بسیاری تعجب آور بود.
Sobhan Naghizadeh
ایشان در مورد همسرشان می‌فرمودند: «این زن بود که مرا به این جا رسانید، او شریک من در کارهای علمی است و هر چه نوشته‌ام نصفش مال این خانم است. او به حدی به من کمک می‌کرد که گاه از چگونگی تهیه قبای خود اطلاع نداشتم (به این معنا که می‌رفت پارچه انتخاب می‌کرد، می‌خرید و پس از دوخت و آماده سازی در اختیار ایشان قرار می‌داد) وقتی مشغول تحقیق و پژوهش بودم با من سخن نمی‌گفت و سعی می‌کرد، شرایط آرامی را برایم ایجاد کند، رشته افکارم گسسته نشود، و هر ساعت در اطاق مرا باز می‌کرد و آرام چای را می‌گذاشت و می‌رفت.»
Sobhan Naghizadeh
علامه به دلیل سختی‌هایی که در طول زندگی همسرشان کشیده بودند بسیار به همسر خود عشق می‌ورزیدند. ایشان همواره به نقش اساسی همسرش در انجام فعالیتهای تحقیقی خود اشاره نموده و با تواضع تمام، نیمی از تألیفات و تحقیقات‌اش را مرهون خدمات شایسته همسرش می‌داند.
Sobhan Naghizadeh
علامه بعد از کار روزانه وقتی وارد خانه می‌شدند می‌فرمودند که دیگر جلسه خصوصی است بیایید بنشینید حرف بزنیم و می‌گفتند این ساعت بهترین اوقات من است و همه ناراحتی‌هایم را برطرف می‌کند. علامه بخصوص برای دخترانشان بسیار احترام قائل بودند و همیشه آنها را با پسوند سادات صدا می‌کرد. همواره سعی می‌کرد دختران در خانه با راحتی کامل زندگی کنند. همسرش عقیده داشت که دختر باید در درون خانه کار کند ولی علامه می‌گفت به آنها فشار نیاور آنها اکنون باید آرامش داشته باشند و هنوز موقع کارشان فرا نرسیده است.
Sobhan Naghizadeh
«علامه در خانه خیلی مهربان و بی اذیت و بدون دستور بودند و هر وقت به هر چیزی مثل چای و مانند آن نیاز داشتند، خودشان می‌رفتند و می‌آوردند و چه بسا هنگامی که عیال و یا یکی از اولادشان وارد اطاق می‌شدند، ایشان در جلوی پای آنها تمام قامت برمی خواست، این قدر خلیق و مؤدب بود. بارها اظهار می‌داشتند که عمده موفقیت‌هایش را مدیون همسرش بوده است.»
Sobhan Naghizadeh
«از خصوصیات مرحوم علامه طباطبایی این بود که هیچ گاه از کسی بدگویی نمی‌کردند. در طی ۳۵ سال ارتباطم با ایشان حتی یک بار هم بدگویی کسی را از ایشان نشنیدم. عیب کار کسی را اظهار نمی‌کرد. از جمله درسهایی که من از این مرد بزرگ گرفتم و برایم آموزنده بود این بود که در همه لحظات، مراقب خویش بود و کنترل خود را به دست داشت، خدا شاهد و گواه است که در این مدت یک غیبت از او نشنیدم، یک کلمه در تعریف و تمجید از خودشان نشنیدم. در این باره یکی ایشان عجیب بود و یکی هم امام (رحمه الله علیه) که با آن همه بزرگی و عظمت هیچ گاه از خود نگفتند. تواضع عجیبی داشتند.»
Sobhan Naghizadeh
«به یاد ندارم که در طول این مدت حتی یک مرتبه عصبانی شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا کوچکترین سخن تند و یا توهین آمیزی را به زبان جاری سازد. خیلی آرام و متین درس می‌گفت و هیچگاه داد و فریاد نمی‌کرد، خیلی زود با افراد انس می‌گرفت، و صمیمی می‌شد، با هر کسی حتی کوچکترین فرد طلاب چنان انس می‌گرفت که گویا از دوستان صمیمی اوست. به سخن همه گوش می‌داد و اظهار محبت می‌فرمود. بسیار متواضع بود هیچ گاه ندیدم که به خود ببالد و از خویشتن تعریف و تمجید کند در تعلیم و تربیت بخل نداشت. عالی ترین مطالب علمی را که گاهی هم از ابتکارات فکری خودش بود با کمال سادگی در اختیار علاقه مندان قرار می‌داد. بدون این که خود ستایی کند و بگوید: این مطلب از ابتکارات من و مطلب مهمی است.»
Sobhan Naghizadeh

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۸۰٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان