بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اشیاء کمیاب | طاقچه
کتاب اشیاء کمیاب اثر کتلین تسارو

بریده‌هایی از کتاب اشیاء کمیاب

نویسنده:کتلین تسارو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۰ رأی
۳٫۸
(۱۰)
مؤدبانه نیست از دیگران سؤال‌های خصوصی بپرسی.
n re
خوشبختانه برای اینکه خدا وجود داشته باشه، نیازی به اعتقاد تو نیست. وجودش به اینکه تو متقاعد بشی وابسته نیست. ولی تا اونجا که به زندگی تو مربوط می‌شه، خب، این قضیه فرق می‌کنه. فکر می‌کنم تو خودت نیاز داری که به چیزی اعتقاد داشته باشی
n re
بیا گم شیم. اون‌قدر راه می‌ریم تا بفهمیم با خودمون باید چی‌کار کنیم
n re
یکی از همین روزها بیدار می‌شی و متوجه می‌شی که دقیقاً شبیه بقیهٔ ماهایی!»
n re
«فرق می‌کنه با کی زمان می‌گذرونی. تو که نمی‌خوای گیر دوست ناباب بیفتی؟» اصلاً متوجه نبود که من خودم دوست ناباب بودم.
n re
«ذهنت رو دوباره متمرکز کن! زندگی رو همین‌طوری نمی‌ندازن توی بغلت، دوشیزه فنینگ. حرکت کن! یه چیز جدید رو امتحان کن!»
n re
هیچ‌چیز تا این اندازه آرامش آدم را برهم نمی‌زند که کسی که بدترین رازهایت را می‌داند غافلگیرت کند.
n re
زندگی یه داستان شاه و پریان نیست. وقتی با یه مرد آشنا می‌شی باید فکر کنی، نه اینکه فقط احساس کنی. باید به این فکر کنی که از کجا اومده، به کجا می‌ره و به چی اعتقاد داره...
n re
هیچ‌کس از یه زن جوان سهل‌الوصول خوشش نمی‌آد
n re
مردم با هم احوال‌پرسی و معامله می‌کردند و برای هم شایعه پراکنی می‌کردند.
n re
ما بیشتر وقتی عذاب می‌کشیم که سعی می‌کنیم کسی یا چیزی باشیم که نیستیم
n re
توی زندگی هر آدمی فقط یه دورهٔ طلایی وجود داره.
n re
«من دیگه به شانس اعتقادی ندارم. ترجیح می‌دم خودم سرنوشتم رو بسازم.
n re
توی پاره‌پاره کردن دل آدم با کلام استعداد فوق‌العاده‌ای داشت.
n re
باوری وجود داره که می‌گه شکستگی‌ها، ترک‌ها و چیزهایی که تعمیر شده‌ن نباید پنهان بشن، تعمیرها ارزشمندن و تاریخچهٔ اون وسیله شمرده می‌شن. که اون وسیله به خاطر داشتن همین شکستگی خیلی زیباتره
n re
«هر چیزی که می‌فروشیم احتمالاً بیشتر از ما عمر می‌کنه. عجیب نیست؟ این انگشتر پیش از اینکه به دنیا بیایم وجود داشته و بعد از اینکه از این دنیا بریم هم وجود خواهد داشت.
n re
به چمدانش نگاه کردم. «کجا داری می‌ری؟» «نمی‌دونم.» شانه بالا انداخت. «هرجا. گاهی اوقات وقتی توی ایستگاه قطار هستم تصمیم می‌گیرم. وانمود می‌کنم حق انتخاب دارم، می‌تونم هر جایی برم، هر کاری بکنم. ولی همهٔ اینها یه بازیه. می‌رم و برمی‌گردم. همیشه برمی‌گردم.»
n re
«باید با قطب‌نمای درونت راهت رو پیدا کنی.» این تنها نصیحتی بود که در تمام طول شب به من کرده بود. «و اگه قطب‌نمای من شکسته باشه چی؟» «پس باید یاد بگیری با یه چیزی جاش رو پر کنی. بادبانت رو کمی کج کن، تنظیمش کن، ولی باید مسیر خودت رو تعیین کنی وگرنه سفرت بی‌معنی می‌شه.»
n re
«می‌دونین؟ این‌طوری که وارد زندگی دیگران می‌شین و بعد ازش بیرون می‌رین واقعاً ناخوشاینده. منظورم برای اونهاست.»
n re
این دنیا یه مرگیش هست، این‌طور فکر نمی‌کنی؟
n re

حجم

۳۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

حجم

۳۹۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۳۲ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد