بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب غزل های یک مرد پاییزی | طاقچه
کتاب غزل های یک مرد پاییزی اثر رضا بردبار

بریده‌هایی از کتاب غزل های یک مرد پاییزی

نویسنده:رضا بردبار
دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر
دلیل مردن پروانه را کسی داند؟ مگر که شمعِ «سحر مرده» برگشاید راز
هدی✌
مَروه کجا، سعی کو، ای به صفا؟ آمده هاجر از این بادیه، شُسته و هموار رفت هِق هقِ تزویر شد وَسمهٔ اَبروی دین شیخ!، عبا را بگیر رونقِ دستار رفت راه بگیر و برو عشق، فراورده نیست هست! اگر آبروت آن سرِ بازار رفت توشهٔ اهلِ هنر پاره خَطْی ماندگار: «تاج مَحل برقرار، احمدِ معمار رفت»
هدی✌
درحریمِ آسمانت طوفِ قِرقی کرده ام عاقبت ازجمعِ طوقی ها جدایت می‌کنم
هدی✌
مثل ماهی که هوس کرد به قلاب زند چشم بستم بپرم آینه تحقیرم کرد
هدی✌
جایی نمیروم که بخارای من تویی خاتونِ بادغیسِ من ازهر پَری سَری
هدی✌
وقتی که با تمام وجودت مقصری ای کاشِ تو که مسئله حل نمی‌کند
هدی✌
برنمی‌گردد به شعری سالهای رفته‌ام آن جوانی را به جِد مشتاق دیدارم هنوز
هدی✌
قصهٔ «یوسف» بیاور مِصرِ بیدارم هنوز جملگی چاه‌های کنعان را خریدارم هنوز شدت پَس لرزه کی محدود می‌گردد خدا! » بَم» نمی‌داند که من در زیر آوارم هنوز
هدی✌
کوچه ها باریک و رَه تاریک و شب محروم کُش دستمان کی می‌رسد بر گوشهٔ شالِ شما
هدی✌
مهربان تر اعتکافت می شکستی، خوبرو! ما خریدارِ دوصد لبخندِ لبْ کالِ شما
هدی✌

حجم

۱۰۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

حجم

۱۰۳٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۴۹ صفحه

قیمت:
۶,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد