بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هر دو در نهایت می میرند | صفحه ۵۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هر دو در نهایت می میرند

بریده‌هایی از کتاب هر دو در نهایت می میرند

نویسنده:آدام سیلورا
انتشارات:نشر نون
امتیاز:
۴.۰از ۹۳۹ رأی
۴٫۰
(۹۳۹)
او فقط به آن‌ها نمی‌گفت که دارند می‌میرند، بلکه به آن‌ها فرصتی می‌داد تا واقعاً زندگی کنند.
شیوا
جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند.
شیوا
مهم نیست چگونه زندگی کنیم، هر دو، در نهایت، می‌میریم.
شیوا
بهتره زنده باشی و بگی کاش مُرده بودم تا اینکه در حال مردن باشی و آرزو کنی کاش تا ابد زنده بمونی.
شیوا
دیگه وقتشه. توی زندگی‌ام اشتباهاتی کردم، اما دلم می‌خواد درست بمیرم.
شیوا
از اتفاقی نجات پیدا کردم که نباید.
شیوا
حاضر بودم شرط ببندم آخرش، تک و تنها خواهم مُرد.
شیوا
مخفی شدن در روشنایی هم چیزی است که هیچ کس فکرش را نمی‌کند.
شیوا
مثل قهرمان فیلم‌های درپیت هالیوودی، روی ویرانه‌های دهکدهٔ جنگ‌زده‌اش ایستاده بودم، دهکده‌ای که آدم‌بدها به‌خاطر اینکه نتوانستند او را پیدا کنند، بمبارانش کرده بودند.
شیوا
از مراسم ختمم جان سالم به در بردم، اما آرزو می‌کردم کاش مُرده بودم.
شیوا
خداحافظی ممکن‌ترین غیرممکن است
شیوا
می‌دونم هیچ کس تا ابد زندگی نمی‌کنه، اما تو باید بیشتر از بقیه زندگی کنی. تو از بقیه مهم‌تری.
شیوا
نمی‌دانستم تنهایی مردن غم‌انگیزتر است یا مردن در کنار دوستی که نه‌تنها هیچ معنی‌ای برایت ندارد، بلکه احتمالاً او هم به تو اهمیت زیادی نمی‌دهد.
شیوا
حاضر نبودم وارد دنیایی شوم که قرار بود قبل از آنکه وقتش برسد، من را بکشد.
شیوا
قبل از آنکه بتوانم به فناپذیری‌ام عادت کنم، خواهم مُرد.
شیوا
پیدا کردن زمانی برای خداحافظی قبل از مرگ، فرصت فوق‌العاده‌ای است، اما بهتر نیست این زمان را به زندگی کردن اختصاص بدهیم؟
شیوا
درسته که هیچ وقت، توی زندگی‌ام عشق رو تجربه نکردم، اما شاید یه روز زندگی کردن بهتر از یه عمر زنده موندنِ اشتباه باشه."
ددد
"کاش وقت بیشتری داشتیم." واقعاً احساسم همین بود. "شاید الآنشم داشته باشیم، اما الآن، از زندگی‌ام راضی‌ام. آدم‌ها فکر می‌کنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشته‌هاشون رو نمی‌برن، حتی حرف‌هاشون رو هم به‌هم نمی‌گن و صبر می‌کنن. اما من فهمیدم که ما آدم‌ها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمی‌مونه. تو داری می‌میری و ممکنه هیچ وقت نتونم به‌اندازهٔ کافی بهت بگم که چقدر ازت ممنونم. برای همین، تا وقت داریم، می‌خوام تا جایی که می‌تونم، بهت بگم ممنونم، ممنونم، ممنونم و ممنونم."
ددد
آدم‌ها فکر می‌کنن برای کارهایی که دوست دارن، همیشه وقت دارن و لذت داشته‌هاشون رو نمی‌برن، حتی حرف‌هاشون رو هم به‌هم نمی‌گن و صبر می‌کنن. اما من فهمیدم که ما آدم‌ها واقعاً وقتی برای منتظر شدن و تلف کردن نداریم. اگر دنبال چیزهایی که دوست داریم نریم، چیزی جز حسرت برامون نمی‌مونه. تو داری می‌میری و ممکنه هیچ وقت نتونم به‌اندازهٔ کافی بهت بگم که چقدر ازت ممنونم. برای همین، تا وقت داریم، می‌خوام تا جایی که می‌تونم، بهت بگم ممنونم، ممنونم، ممنونم و ممنونم."
نگین
لیدیا ما را دید و من را به‌سمتی که خلوت‌تر بود، برد. گفت: "بدون تو چی کار کنم؟" این سؤال سخت دلیلی بود که نمی‌خواستم کسی بداند دارم می‌میرم. سؤالاتی که نمی‌توانستم جواب دهم. نمی‌توانم به تو بگویم که چگونه بدون من، زنده بمانی. نمی‌توانم بگویم چگونه برایم عزاداری کنی. نمی‌توانم تو را قانع کنم که اگر سالگرد مرگم را فراموش کردی یا حتی اگر روزها و هفته‌ها گذشت و یادی از من نکردی، عذاب وجدان نداشته باشی. اما دلم می‌خواهد تو زندگی کنی.
ددد

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۲۹۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰
۷۰%
تومان